در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
نام کاربری: *mohammad.z*
پیام:
۵,۲۳۶
عضویت از: ۲۹ مهر ۱۳۹۱
از: بابلسر _كاله
طرفدار:
- مسي - كرايف - استقلال کبییر - تيم ملي بارسلونا - جانواريو - پپ گواردیولا - قلعه نوعي گروه:
- كاربران بلاک شده |
عقاید و اصول کابالیسم لطفا درباره عقائد و اصول کابالیسم توضیح دهید؟ با توجه به پیشینۀ تصوف یهود، باورها و تعالیم بسیار متنوعی در این طریقت وجود دارد که در این مجال، تنها به ذکر چند مورد بسیار اساسی آن میپردازیم. الف) کابالا کلید اسرار تورات کابالیستها براین باورند که کشف بطون تورات و دست یافتن به اسرار آن، هدف عارف یهودی است. پس عرفان یهود یا کابالا در حقیقت کلیدی است برای باز کردن رموز و اسراری که در لایههای زیرین تورات، مکنون است. ایشان معتقدند که کلمات کتاب مقدس همچون لباسی است که بر اسرار و حقایق آن پوشانده شده است و وظیفۀ عارف یهودی آن است که با تامل و تدقیق در آیات تورات به کنه آن پی ببرد. بدین صورت کلمات وحروفِ کتاب مقدس، در نزد پیروان کابالا، معانی رمزی و عددی پیدا کردند و ایشان مدعی شدند که تنها خود بر این اسرار آگاهی دارند؛ لذا از بازگو کردن آن به نامحرمان ابا داشتند. پرداختن به اسرار موجود در تورات پس از مدتی تنها دلمشغولی عارفان کابالایی شد و ایشان را تا ساختن طلسمهایی جادویی پیش برد. از همین زمان بود که کابالا در وادی خرافات و جادو گرفتار شد و کار به جایی رسید که مسائل ماوراءالطبیعه و مشکلات علم کلام را نیز به وسیلۀ این طلسمها پاسخ میگفتند. [5] ب) کابالا و همکاری با خداوند خصیصۀ دیگر تصوف یهود، اعتقاد به شراکت و همکاری با خداوند است. از این منظر خدا انسان را آفرید تا همکار وی در باز گرداندن نظم آغازین باشد. این هماهنگی اولیه از سوی آدم ابوالبشر و با گناه او از میان رفت و به باور قوم یهود پس از آن، خدا این قوم را به عنوان انسانهای برگزیده آفرید و تورات را به آنها ارزانی داشت تا بدین وسیله بنیاسرائیل با عمل به کتاب مقدس، خداوند را در بازگرداندن این هماهنگی یاری رساند. لذا قدرت و استعدادی که در نهاد عارف یهودی قرارگرفته برای سیطره برجهانِ جاندار و بی جان است تا به سودِ اهداف خود و در جهت کمالِ آفرینش، آنها را به کار گیرد، مهارکند و برآنها اثر بگذارد. [6] همین نگرش باعث متمایز شدن عرفان یهود از سایرعرفانهای ادیان توحیدی گشته است چرا که کمک و یاری انسان و داشتن فعالیتی مشترک با خداوند ایدهای است که برای اولین بار در میان این قوم پدید آمده است. ج) ان سوف خدای مکنون عرفان یهود، برخلاف سنت ارتدوکسی یهودیت، خدایی را معرفی میکند که سخت تحت تاثیر منابع گنوسی است. این خدا قدرتی است لایتناهی و غیر قابل فهم برای انسانها که ان سوف نام گرفته است. این نام در قرن دوازدهم توسط اسحاق نابینا بر وجودی اطلاق شد که محل تعمق عارفان یهودی است. خدایی که از هر چیستی و کیستی مبرا است و هیچ صفتی را نمیتوان برای او متصور شد. ان سوف در حقیقت با یهوه خدای یهودیان که در تورات به عنوان خالق معرفی شده است متفاوت است. این خدا در حقیقت نیرو و انرژی بیکرانی است که در چند مرحله به ظهور میرسد. ان سوف وجودی است که قادر به خلق مستقیم کائنات نبوده است لذا برای اینکه خود را به مخلوقاتش بشناساند ده صورت را از خود صادر کرده است که تجلیات دهگانه نام دارد. ان سوف خدایی است که در هالهای ز ابهام قرار گرفته و از منظر کابالا طی مراحل گوناگون به فرایند آفرینش پرداخته است. اولین فعل ان سوف این بوده است که چون وجودش همۀ عالم را فرا گرفته بود و جایی برای خلق کائنات متصور نبود؛ لذا خود را جمع کرد و در خود عقب نشست تا فضا برای خلق مخلوقات فراهم شود. این ادعا اولین بار در قرن شانزدهم توسط اسحاق لوریا بیان گردید و «صیمصوم» نام گرفت. [7] طرح پرسش 1) اگر بپذیریم که انسوف خدای دست نیافتنی و مکنون کابالیسیم، همان خدای کتاب مقدس یعنی «یهوه» است، پس اصرار کابالا بر دست نیافتنی بودن انسوف اندکی غیر منطقی به نظر میرسد. چون تاکید کابالا همواره بر تعمق و تفکر بر خدایی بوده است که حتی در متعالیترین مکاشفه ها هم نمیتوان بدان راه یافت و به اتحاد با او دست یازید. [8] حال آنکه یهوه خدای کتاب مقدس، خدایی متشخص و دارای صفاتی انسان وار است. او بر کوه تجلی میکند، با موسی سخن میگوید، از قوم نافرمان یهود خشمگین میشود و.... پس جمع بین یک خدای نامعین و یک خدای معین به لحاظ منطقی اندکی دشوار به نظر میرسد. از این رو میتوان سخن برخی منابع را پیرامون وجود ثنویت در عرفان یهود معتبر شمرد. حتی اگر ان سوف همان خدای متجلی در کتاب مقدس باشد، باز چگونه میتوان مراحل این تجلی را با منطق بشری توجیح کرد؟ اگرکابالیسم معتقد است که طی این مراحل، همچون اسراری ناگفتنی است که هیچ انسانی را یارای پرده برداشتن از آن اسرار نیست، پس چگونه است که اسحاق لوریا، کابالیست قرن شانزدهم مدعی کشف این مطلب میشود که انسوف برای آنکه بتواند به فعل آفرینش بپردازد مجبور شد در خود جمع گردد؟! مگر نه آنکه خدا لامکان و لازمان است. 2) واژۀ توحید که از نظر لغوی به معنای «یگانه دانستن و یکتا شمردن» خداوند است تنها اشاره به وحدانیت و نفی تعدد و کثرت برون ذاتی پروردگار ندارد، بلکه اعتقاد به یگانگی صفات ذاتیه با خود ذات الهی و نفی صفات زاید برذات است. [9] از این منظر، به نظر می رسد که عرفان یهود اگر هم خود را از شائبۀ ثنویت مبرا بداند در «توحید صفاتی» با لغزش همراه است. طبق آموزههای کابالا از آنجا که تمامی اسامی خداوند، ناظر بر صفاتی است که با آن، خودش را در میان مخلوقات آشکار میسازد، لذا برای ذات خداوند هیچ نامی وجود ندارد. در نتیجه آن هنگام که پیروان کابالا میخواهند در کلامشان دقیق و صریح باشند، از به کار بردن نامهایی همانند «یهوه» و «الوهیم» که درتورات بروجود خداوند اطلاق میشود، نه بر ذات او خودداری میکنند. کتاب مقدس به ظهور خداوند اشاره دارد ونه به ذات خداوند، [10] بنابراین یهوه در حقیقت خدایی است که دارای صفات گوناگون میباشد. حال آنکه طبق نظر کابالا هیچ نام و صفتی را نمی-توان برای انسوف متصور شد. از طرفی اگر انسوف نور بیکرانی است که به دلیل نامتناهی بودنش نمیتواند موجودات متناهی خلق کند و به این جهت از منظر کابالیسم جهان از طریق ده تجلی که صادر از انسوف هستند خلق شده است، چرا آیات اول «سفر پیدایش» به صراحت در مورد روند آفرینش توسط «یهوه» سخن میگوید؟ چرا یهوه از دیدگاه پیروان کابالا نمیتواند محل تفکرات عمیق عرفانی باشد؟! د) سفیروت، تجلیات مذکر و مونث ده تجلی صادر شده از ان سوف سفیروت نام گرفت. سفیروت به عنوان رحمت عامِ خدای کابالا بر مخلوقات، شامل عناصر مذکر و مونث میشوند. هر سفیره (مفرد سفیروت) حامل یک انرژی و تجلی یک صفتِ ان سوف میباشد. این آموزه تحت تاثیر تعالیم گنوسی در عرفان یهود راه یافت. دو اعتقاد اصلی درمورد ماهیت سفیروت در میان پیروان کابالا وجود داشته است. مکاتب قدیمیتر کابالا، سفیروت را خود خدا میدانستند. این دیدگاه در متن اصلی کتاب زوهر بیان گردیده و تابعان مشهور کابالا بدان اعتقاد داشتند. در این دیدگاه سفیرهها، سازندگان ذات خدا و تجلیات ناب الهی هستند. از آغاز قرن چهاردهم، درتئوریهای متاخر کابالایی بیان شد که سفیروت تنها ظروف ومجرای نیت خداوندی برای آفرینش و حامل فیوضات الهی میباشند که از او جدا شده و ابزاری هستند که خداوند با آنها جهان را آفرید و بر آن حکومت میکند. این سفیرهها عبارتند از: کتر(اراده)، حوخما(حکمت)، بینا(فهم)، حسد(عشق)، گبورا(قدرت)، تیفرت(جمال)، نصح(پیروزی)، هود(عظمت)، یسود(بنیان)، ملخوت (سلطنت). کتاب زوهر برای باور بپذیر کردن نوع ارتباط بین سفیروت و همچنین توضیح صدور آنها، از تصاویر جنسی و انسان وار بهره گرفته است. گویا هر دو سفیره در ارتباط جنسی، باعث به وجود آمدن سفیره بعدی میشود. [11] طرح پرسش میتوان گفت که بدنۀ اصلی عرفان یهود اعتقاد به تجلیات دهگانه یعنی سفیروت است. اما این باور هیچگاه با تعالیم ارتدوکسی یهود موازی نبوده است. اگر بپذیریم که سفیروت خود خداست و یا به عنوان تجلیاتی از ذات خدای کابالا صادر گردیده است، پس باید ذات خدا را مرکب بدانیم. آیا ان سوف در ذات خود دارای عناصر مذکر و مونث است؟ اگر این تجلیات در کابالا با عنوان صفات ان سوف نامیده میشوند، آیا صفات انسوف، از خود او جدا هستند؟ چرا کابالا از یک سو معتقد است هیچ صفتی را نمیتوان برای ان سوف متصور شد و از سویی دیگر، سفیروت را صفات خداوند میداند که از او صادر شده است. اگر ان سوف در ذات خود بی صفت است این ده صفت و تجلی چگونه از ذاتش صادر گشته است؟! ه) شخینا نیمه مونث خداوند یکی از مهمترین اصول اعتقادیِ کابالا مفهوم شخینا است. البته این آموزه، قبل ازتصوف یهود، در متون دینی این قوم نیز به کار میرفت . شخینا در تلمود به معنای حضور دائمی خداوند و یا آرامش بیان گردیده است. به اعتقاد ربیها، براساس متن کتاب مقدس [12] ذات متبارک خداوند به دنبال محلی بود تا درآن سکنی گزیند، اما این امرحاصل نمیشد تا آنکه خیمۀ عهد [13]توسط موسی در صحرا برافراشته شد. از آن پس شخینای الهی درآن خیمه آرامش گرفت و بعد از آن در کوه سینا و سپس در بیت المقدس منزل گزید. [14] با آنکه در کتاب مقدس به هیچ روی لفظ شخینا حتی به عنوان حضور دائمی خداوند به کار نرفته و تلمود نیز به صورتی محدود در طرح مبانی دینی از این لفظ استفاده نموده است؛ اما در تصوف یهود این آموزه به نیمۀ مونث در خداوند تبدیل میشود. پیروان کابالا، شخینا را نیمۀ دیگر انسوف نامیده و با تاسی به اسطورههای گنوسی براین اعتقادنند که شخینا به عنوان نیمۀ مادینۀ خداوند براثر گناه آدم ابوالبشر از نیمۀ دیگرش- ان سوف- جدا شد و به زمین هبوط کرد. [15] از آن زمان بر اساس تعالیم کابالایی وظیفۀ هر فرد یهودی آن است تا به فرایندی که «ییحود» [16] نام دارد و طی آن هماهنگی آغازین یعنی پیوند انسوف و شخینا را رقم میزند کمک کند. این هدف با انجام تکالیف شرعی و عمل به تورات صورت میگیرد و اتحاد بین خدای نرینه و مادینه جزو تکالیف هر یهودی مومن است. طرح یک پرسش بعد از آنکه بیان شد عرفان یهود در آموزۀ انسوف، دچار انحرافی جدی در وحدانیت خداوند شده است، آیا عقیده به شخینا نیز صورت بارز و غیر قابل انکار ثنویت نیست؟ از طرفی پذیرش نیمۀ مادینه در خداوند آیا اعتقاد به بساطت ذاتی و مرکب بودن ذات الهی و مغایر با توحید به شمار نمیآید؟ اگر شخینا را نیمۀ فرود آمدۀ خدا در زمین بدانیم چرا خدای عارفان یهودی، خود قادر نیست تا زمینۀ اتصال و وحدت با نیمۀ دیگرش را فراهم نماید؟ انسوف در این صورت خدایی است نیازمند و وابسته به قوم یهود چراکه منتظر است تا با عبادت و عمل یهودیان به تورات، زمینۀ این پیوند مهیا گردد. پرسش دیگر اینکه آیا نیمۀ مادینۀ ان سوف همان ویژگیهای مطرح شده در مورد انسوف را داراست؟ آیا پدیدههای جهان مخلوق و معلول شخینا نیز هستند؟ هرچند کابالای معاصر در مورد این آموزه، سکوت اختیار کرده است اما کابالای کلاسیک به شدت براین آموزه پافشاری نموده و حتی یهودیان صهیونیست از آموزۀ شخینا بهره برداریهای سیاسی نموده اند. اهمیت شخینا در دوران معاصر برای یهودیان صهیونیست از این بابت است که «ییحود» یا اتحاد ان سوف و شخینا در صورتی به انجام خواهد رسید که معبد سلیمان در اورشلیم باز سازی شده و یهود در سرزمین بیت المقدس مستقر گردند. در پی ظهور ماشیح که موعود آخرالزمانی یهود و از نسل داود است، این امر یعنی ییحود به وقوع خواهد پیوست و پس از آن، قوم یهود که به عنوان قوم برگزیده وظیفۀ اتحاد این دو نیمه از خدا را داشته است به شراکت خود با خداوند صورت عملی میبخشد. ی) تناسخ تناسخ یا باز پیدایی، ورود دوبارۀ روح پس از جدایی از بدن انسان، به بدن حیوان یا گیاه ، جماد و یا حتی ستارگان و فرشتگان میباشد. این آموزه، جزو معتقدات بسیاری از اقوام ابتدایی بوده است و در فرهنگهای برتر صورت کاملتری یافته و جنبههای اخلاقی و معنوی به آن افزوده شده است. [17] تناسخ درآموزههای کابالا «گیلگول» [18] نامیده شده است. دلیل روشنی بر وجود این اصطلاح در کتاب مقدس و تلمود وجود ندارد. اما پیروان کابالا سعی داشتند تا براساس برخی آیات این مفهوم را در تورات جای دهند. به عنوان مثال این آیه از کتاب مقدس که میفرماید: «یک نسل میمیرند و نسل بعد جایگزین آن-ها میشود»، بدین معنا گرفته شده که نسل آمده همان نسلی است که مرده بود. [19] ابراهیم بن موسی بن میمون، مشهورترین فیلسوف قرون وسطی نیز کاملاً به رد این آموزه میپردازد. در مقایسه با مخالفت آشکار فلاسفۀ یهود، مسالۀ حلول روحِ انسان متوفی، در بدن انسان و یا جانوران از سوی اولین آثار ادبی کابالا همانند سفر ها باهیر پذیرفته شده است. فقدان هیچ انتقادی براین نظریه که با مثالهای متعدد در سفر ها باهیر تشریح شد، نشان دهندۀ رشد و گسترش این آموزه درمحافل کابالای اولیه بود. [20] اکثر پیروان کابالا و همچنین نویسنده زوهر، تناسخ را به عنوان قانون حاکم بر همۀ موجودات و حتی حاکم بر همۀ انسانها به شمار نیاوردهاند؛ اما آن را در پیوندی ضروری با گناهان جنسی در نظرگرفته اند. به نظر میرسد تناسخ، عقوبت بسیار ناگواری برای ارواح است که باید آن را تحمل کنند. از طرف دیگر، رحمت و شفقت خداوند نیز تلقی میشود. چرا که هیچ کس تا ابد از رحمت خداوند دور نیست حتی آنان که باید با تناسخ مجازات شوند، گیلگول این فرصت را به آنان برای جبران گناهانشان عطا مینماید. در بین پیروان کابالا، برخی برجنبۀ عدالت در تناسخ و عدهای هم به جنبۀ شفقت و رحمت آن تاکید بیشتری دارند. هدف مهم تناسخ از دیدگاه پیروان کابالا همواره تطهیر روح و مجال برای تلاش جدید جهت اصلاح اعمال بوده است. [21] . از آنجا که یهود خود را قوم برگزیده میداند، بر آن است که عذاب اخروی برای این قوم معنا ندارد و حتی گنهکاران یهودی نیز این امکان را با تناسخ به دست میآورند تا روحشان را تصفیه کرده و حتی باعث تصفیۀ ارواح اقوام دیگر شوند. اسحاق لوریا در قرن شانزدهم سرگردانی قوم یهود را بدان علت دانست که ایشان باید وظیفهای الهی را به انجام برسانند. لوریا تصریح کرد، یهودیان در سراسر دنیا پراکنده شدند تا روح ایشان در جسم افراد دیگر حلول کند و اقوام دیگر را به سعادت برساند. [22]در حقیقت معنای این سخن آن است که تنها روح یهودیان است که میتواند از ارواح اقوام دیگر دستگیری کند و باعث هدایت ایشان شود. کابالیستهای معاصر همچون فیلیب برگ نیز بر اصل تناسخ پافشاری کردهاند. اما دلیل این تناسخ به هیچ وجه با علت تناسخ در ادیان شرقی شباهت ندارد. علت تناسخ در کابالای معاصر، بیرون آمدن از زیر «نان شرمساری» بیان شده است. برای توضیح این اندیشه، مطالبی بیان میشود که گذشته از خود مبحث تناسخ که بر آن اشکالات جدی کلامی وارد است، این دلایل نیز آنچنان ماورائی و کیهانی است که اثبات آن نه از عقل و منطق برمیآید و نه در حوزۀ علوم دینی میتوان پاسخ قانع کنندهای برایش یافت. علت تناسخ اینگونه بیان شده است. خدا میل به شراکت داشت؛ لذا برای پاسخگویی به این نیاز به آفرینش دست زد. وقتی روح، طی فرایندی آفریده شد و تحت فیضانات خدا قرار گرفت این میل شراکتِ خدا پاسخ داده شد، اما ظرفِ روح، وقتی از محبت و الطاف خدایی لبریز گشت، خود را زیر «نان شرمساری» خدا دید. یعنی شرمسار شد که چرا باید تنها دریافت کنندۀ فیوضات الهی باشد و نتواند او نیز شراکت را تجربه کند. روح برای اینکه به خدا ثابت کند، لایق این دریافت هست خواست تا از زیر این «نان شرمساری» خلاص شود به همین جهت از پذیرفتن الطاف الهی سرباز زد. با این عملِ او رحمت و لطف خدا قطع شد. برای روح، جسم پدید آمد و روح، همراه جسم به زمین هبوط کرد تا در زمین، هم شراکت را تجربه کند و هم از زیر «نان شرمساریِ» خدا خارج شود. بدین صورت روح، دائم در کالبدهای گوناگون میچرخد تا جسم را که فقط میل به دریافت دارد، به تعالی برساند. روح در این رسالت ، از یک کالد به کالبد دیگری وارد میشود تا به جسم که دریافت کنندۀ صرف است، حس شراکت را بیاموزد. آن هنگام که جسم به این حس نزدیک شد، جهان شمول میشود و اینگونه ماموریت یک روح به پایان میرسد. [23] طرح پرسش همچنان که میدانیم هیچ دلیل عقلی در اثبات تناسخ وجود ندارد و این آموزه با براهین متعدد در کتب کلامی رد شده است، اما تناسخی که کابالای معاصر مطرح میکند، آن چنان عجیب و تخیلی است که بهتر است ابتدا کابالا، ادعا و داستانِ فانتزی- تخیلی خود را به اثبات برساند، تا ما نیز دغدغۀ رد آن را داشته باشیم. با این حال ذکر چند نکته ضروری است. 1) آیا میل و نیاز همواره مربوط به موجود متناهی نیست؟ اگر چنین است نمیتوان ذات لایتناهی را دارای میل به شراکت دانست. آیا خدای کابالا خدای ناقص و نیازمندی است که در خود میل به شراکت را یافت و تصمیم به خلق روح گرفت؟ (همچنان که در دیگر مبانیِ کابالا اصرار بر نیازمند بودن خدا است). 2) بر اساس داستان تناسخ، آیا از ابتدا روح عطشِ برابری و تکیه زدن برمسند خدایی را داشت؟ زیرا صرف دریافت نور و فیضانات الهی او را راضی نمی کرد. آیا روح مایل بود همانند خدا بتواند باعث فیض و عامل صدرو باشد؛ به همین جهت، از دریافت رحمت الهی سرباز زد؛ تا با این عصیان بتواند خود را در مقام شراکت ببیند و همچنان که در کابالا اشاره شد بتواند باعث جهان شمول شدن انسان گردد؟ 3) آیا روح در جهان نامتناهی فاقد ارادۀ آزاد و اختیار بوده است و به این جهت خود را از دریافت برکات الهی محروم ساخت، تا در عوض با تبعید به جهان متناهی به خالق خود فهماند که او نیز میتواند دارای انتخاب آزادانه باشد؟ آیا رسالت روح کشمکش دائم با جسم است تا به جهان شمول شدن جسم کمک کند؟ [24] نوشته شده توسط: فاطمه مهدیه [1]-qbl [2]-Scholem, Gershom,” KABBALAH ”,in The Encyclopedia Judaica, 1997, Vol 10, p. 494 . [3] - در این قرون موجی از یهودی کشی درکشورهای اروپایی به راه افتاده بود که از کشور آلمان شروع شد. در طول جنگ های صلیبی تعداد آوارگان و مهاجران یهودی در کشورهای اروپایی بیشتر گردید. این تالمات روحی در پیشرفت عرفان عملی قباله بی تاثیر نبود.(ر.ک المسیری، عبدالوهاب، دایره المعارف یهود، یهودیت، صهیونیسم، ج4 ، ص 335- 336). [4] - ریشۀ واژۀ گنوسیس هند و اروپایی و به معنای «معرفت» است. این تفکر برآگاهی از رازهای الهی تاکید میکند. گویا این جریان فکری از قرن اول قبل از میلاد شروع شده و تا قرن سوم بعد از میلاد در فلسطین، سوریه، بین النهرین و مصرگسترش یافته است. گنوسیه، مایه نجات و رستگاریِ انسان را معرفتِ باطنی و روحانی بیان میکرد که به نوعی کشف و شهود و اشراق تعبیرمیشد. تعالیم گنوسیه به شدت بر آموزه های کابالا موثر بود. [5] - رضایی، عبدالعظیم، تاریخ ادیان جهان، ص 463 . [6] - ر.ک: اپستاین، ایزیدور، یهودیت، ترجمه بهزاد سالکی ، ص 270 . [7] - رک: شولم، گرشوم، جریانات بزررگ در عرفان یهود، ترجمه فرالدین رادمهر، ص331 . [8]-Scholem,Gershom, "KABBALAH",in The Encyclopedia Judaica,1997,Vol 10,p557. [9] - مصباح، محمد تقی مشکات- آموزش عقاید(1- 3)، ص166 . [10]-Scholem,Gershom, " EIN-SOF ",in The Encyclopedia Judaica, 1997,Vol 16, p.354 . [11] - رک: اپستاین، ایزیدور، همان، صص 285- 287 . [12]. «برای من یک میشگان (مسکن مقدس)بسازید؛ تا در میان ایشان ساکن شوم» (خروج25/8) [13]. خیمۀ عهد عبارت است از خیمه و چادری که به فرمان خداوند در صحرای سینا بر افراشته شد تا کتیبه هایی که ده فرمان بر آن حک شده بود در آن قرار گیرد موسی(ع) ساعاتی از روز در این خیمه به عبادت میپرداخت. [14]-UMANSKY, ELLEN M, "SHEKHINAH",in The encyclopedia of religion, 1986, Vol13, p.236 . [15] - ر.ک: اپستاین ، ایزیدور، همان، صص 287- 288. [16]- Yichud [17] - مصاحب، «تناسخ»، دایره المعارف فارسی،ج 1، ص 67. [18]-Gilgul [19]- E.O, "GILGUL", in The Encyclopedia Judaica,1997,VoL7, p.574 . [20]- Loc.cit . [21]- Loc.cit . [22] - اپستاین، ایزیدور، همان ص 297 . [23]- برگ، فیلیب، بازگشت روح، صص106-110 . [24] - همچنان که ذکر شد، مبانی و اصول اعتقادی کابالا در این موارد خاص خلاصه نمیشود. آموزههای مهم دیگری همچون اعتقاد به ماشیح – موعود آخرالزمان- حلول گرایی کابالا و نیز اعتقاد به وجود شرّ در خداوند نیز از جمله عقاید کابالایی است منبع |
||
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن "آن مرد تا نیاید،باران نخواهد آمد " |
|||
۲ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
نام کاربری: *mohammad.z*
پیام:
۵,۲۳۶
عضویت از: ۲۹ مهر ۱۳۹۱
از: بابلسر _كاله
طرفدار:
- مسي - كرايف - استقلال کبییر - تيم ملي بارسلونا - جانواريو - پپ گواردیولا - قلعه نوعي گروه:
- كاربران بلاک شده |
گروه پژوهش های خبری - نفوذ صهیونیسم بین الملل در رسانه های جمعی و نیز سینمای کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده یعنی هالیوود به منظور گسترش اندیشه های شیطانی و با هدف سیطره بر جهان در چهارچوب نظم نوین جهانی صورت می گیرد. [هالیوود، خرافات و نظم نوین جهانی] با پیچیده تر شدن روابط کشورها در نظام بین الملل، منافع و اهداف قدرت های بزرگ متنوع شده و ابزارهای نفوذ و تاثیرگذاری آنها نیز گسترش یافته است. همچنین در جهان کنونی قدرت نرم در مواردی بیش از قدرت سخت در برآورده کردن منافع صاحبان آن موثر است. بر همین اساس، مولفه های قدرت نرم متناسب با تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع تنوع پیدا کرده است. تاثیرگذاری بر افکار عمومی و ایجاد مشروعیت کاذب برای پیشبرد سیاست های غیرقابل توجیه یکی از تازه ترین مولفه های قدرت نرم محسوب می شود که ازسوی قدرت های بزرگ و با استفاده از ابزارهای ارتباط جمعی دنبال می شود. در این میان صهیونیسم بین الملل با دارا بودن غیرقابل توجیه ترین اهداف و منافع، بیشترین نیاز را به همراه سازی افکار عمومی و جهت دهی به اذهان مردم جهان در سراسر جهان احساس می کند. بنابراین، رسانه به عنوان یکی از مولفه های قدرت نرم و سینما به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای تاثیرگذار بر افکار عمومی از کانون توجه صهیونیسم بین الملل به دور نبوده است. صنعت سینمای آمریکا موسوم به ˈهالیوودˈ یکی از مهمترین ابزارهای پیشبرد منافع صهیونیسم محسوب می شود. در این گزارش بر آنیم تا اهداف و جنبه های بهره جویی صهیونیست ها از صنعت سینمای آمریکا را به بوته نقد گذاریم. **اهداف صهیونیسم از تسلط بر هالیوود --------------------------------- صهیونیسم بین الملل از هر ابزاری برای پیشبرد اهداف زیاده طلبانه خود بهره می برد. هدف تسلط بر جهان و تشکیل حکومت جهانی از طریق دخل و تصرف در اقتصاد بین الملل و اقتصادهای ملی، کنترل رسانه های همگانی و دامن زدن به اختلافات مذهبی در پروتکل های جهانی رهبران صهیون به وضوح بیان شده است. گفتنی است ˈپروتکل های دانشوران صهیونˈ سندی 24 ماده ای است که توسط سران صهیونیسم به منظور سلطه بر جهان از طریق حکومتی یهودی به تصویب رسیده است. نمونه ای از این دست تلاش ها را در نوع تعاملات رهبران صهیونیسم بین الملل و نخبگان سیاسی ایالات متحده آمریکا می توان دید. از دید بسیاری از تحلیلگران مسائل بین الملل، حمایت بیش از اندازه واشنگتن از اسراییل با منطق منفعت طلبی رئالیستی کشوری چون آمریکا همخوانی ندارد و این امر تنها از نفوذ قابل توجه صهیونیست ها در جنبه های مختلف حیات سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی ایالات متحده ناشی می شود. همچنانکه پیشتر بیان شد؛ در دنیای معاصر، رسانه ها مهمترین و قدرتمندترین وسیله برای جهت دهی و شکل دهی افکار عمومی هستند و صهیونیسم با سیطره بر رسانه های گروهی و وسایل ارتباط جمعی، تلاش می کند بر افکار جهانیان تاثیر بگذارد. ردپای صهیونیسم را می توان به وضوح در رسانه های جمعی ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد. ˈرابرت مرداکˈ سرمایه داری که سهم بزرگی از رسانه های جمعی در آمریکا، انگلیس و استرالیا را در اختیار دارد، خود زاده پدر و مادری یهودی است. خانواده های ˈسولزبرگˈ و ˈروچیلدˈ نیز که هر دو یهودی هستند سایر رسانه ها را در کنترل دارند. صهیونیسم همچنین از دیگر ابزار رسانه و به ویژه سینما در جهت ایجاد پشتوانه ای قابل اتکا در افکار عمومی برای پیشبرد مقاصد خود بهره می برد. ˈجاناتان گولدبرگˈ خبرنگار و تاریخدان یهودی در پژوهشی که در سال 1996 با عنوان ˈقدرت یهودیان درون نهادهای یهودی آمریکاییˈ نوشت: ˈسهم یهودیان در کسب و کار رسانه بسیار بیش از درصد جمعیت آنها در ایالات متحده است. یهودیان از نظر تعداد در بخش های مهم رسانه به ویژه در میان مدیران استودیوهای هالیوود، مسلط هستند... نتایج یک بررسی جامع نشان می دهد که 59% از پرفروش ترین فیلم های هالیوود را یهودیان تولید کرده اند. این مساله قدرت سیاسی قابل توجهی را در اختیار یهودیان آمریکا قرار می دهد. آنها منبع پولی خوبی برای کاندیدای دموکرات فراهم می کنند.ˈ ˈعبدالله محمود سنیدیˈ در مقاله ای در این زمینه می نویسد که مدیران یهودی هالیوود، اسراییل را در 1948 پایه گذاری کردند. ˈرابرت بلامورفیˈ یکی از مدیران هالیوود بعدها با یادآوری سرخوشی ناشی از آن دوران گفت: ˈناگهان اسراییل، برای افرادی از ما که حتی حسی ناچیز نسبت به یهودی بودن داشتند، بیان گر حالت خاصی بود؛ به این معنا که ما دیگر میهن داشتیم. به این معنا که ما دیگر هویت داشتیم....همه اینها به شدت دلگرم کننده بود.ˈ سنیدی در مقاله خود می افزاید: ˈجنگ رسانه ای، تصویرهای نادرستی را درباره اعراب و دین غالب آنها (اسلام) ایجاد می کند. نشان دادن چهره ای وحشی، غیرانسانی، متعصب و افراطی از مسلمانانی که تاب تحمل دیدگاه های دگراندیش در کنار خود را ندارند، به شدت از سوی فیلم های هالیوود تبلیغ می شود. در مقابل، به تصویر کشیدن چهره ای از انسان های مظلوم که خواهان زندگی مسالمت جویانه در ارض موعود خود هستند، چیزی نیست جز خواسته و منافع صهیونیست هایی که ابزارهای قدرت را در دست دارند. اگرچه اعراب برای قرن ها در شهرهای بزرگی چون ربات، دمشق، بیت المقدس، بیروت و مکه زندگی کرده اند، اما غربی ها در اثر تبلیغات صهیونیست ها متقاعد شده اند که اعراب، اغلب چادرنشین های بی فرهنگی هستند که در خیمه های بیابانی زندگی می کردند. پس از حوادث 11 سپتامبر نیز موجی از تبلیغات منفی علیه مسلمانان در رسانه های غربی به راه افتاد. هالیوود نیز تمام توان خود را به کار گرفت تا در اذهان عمومی ارتباط معناداری میان مسلمانان و تروریست ها به وجود آورد. در واقع هالیوود به یکی از ابزارهای تبلیغاتی غرب تبدیل شده است. تبلیغاتی که برای جهانی سازی ایده های منفعت طلبانه غرب به کارگرفته می شوند. **ریشه های یهودی هالیوود ---------------------- موسسه آمریکایی ˈبررسی تاریخیˈ در مقاله ای تحت عنوان ˈچگونه یهودیان صهیونیست از فیلم و تلویزیون برای ترویج تعصب علیه اعراب و مسلمانان استفاده می کنندˈ، می نویسد: ˈاگر این نکته را در نظر بگیریم که یهودیان صهیونیست نقشی مهم در تاسیس و اداره سینمای آمریکا داشته اند، انتشار تصاویر منفی از مسلمانان در سینمای آمریکا تعجب انگیز نخواهد بود.ˈ ˈنیل گابلرˈ در کتاب خود با عنوان ˈامپراتوری خودشان: چگونه یهودیان هالیوود را اختراع کردندˈ به نقش فیلمسازان پیشکسوت یهود در تاسیس هالیوود می پردازد. او در کتاب خود می نویسد: ˈسینمای آمریکا از سال های اولیه تاسیس، مورد توجه یهودیان مهاجر شرق اروپا قرار گرفت. پیشینه یهودیان مهاجر و احساس بیگانگی آنها در جامعه آمریکا بر روی سوگیری های آنان در پایه گذاری سینمای آمریکا تاثیر گذاشت.ˈ گابلر تاسیس مهمترین استودیوهای فیلم سازی در آمریکا توسط یهودیان را دلیلی بر ادعاهای خود عنوان کرده و می نویسد استودیوهایی چون ˈفوکس قرن بیستمˈ، ˈمتروگلدواین مایرˈ، ˈبرادران وارنرˈ،ˈکلمبیا پیکچرزˈ، ˈپارامونتˈ و ˈیونیورسالˈ همگی توسط یهودیان تاسیس شده و اداره می شوند. ˈهنری فوردˈ نیز در فصل دهم از کتاب خود با نام ˈیهود بین المللˈ از تسلط ریشه ای یهودیان در صنعت سینما و تئاتر ایالات متحده رازگشایی می کند. همچنین ˈاسکات فیتزجرالدˈ نویسنده آمریکایی در اظهارات جنجالی خود در خصوص هالیوود نوشت: ˈاجازه دهید زرق و برق های هالیوود کنار رود و واقعیت دیده شود. هالیوود نمایش خنده آوری از فیلمسازی مسیحیان در پس خواسته های یهودیان است. هالیوود برای آمریکا یک تراژدی بومی و به مثابه جشنی برای یهودیان است.ˈ این سخنان فیتزجرالد مورد انتقاد بسیاری از آمریکایی ها قرار گرفت. ˈریچارد برودیˈ در مقاله ای در ˈنیویورکرˈ با اشاره به اظهارات فیتزجرالد آن را ناشی از ˈدیدگاه عجیب اجتماعیˈ وی می خواند. در سال های اخیر لیستی 28 صفحه ای از نام 1500 نفر از یهودیان شاغل در هالیوود در اینترنت انتشار پیدا کرده است. در این لیست نام بسیاری از کارگردانان و بازیگران معروف سینمای آمریکا به چشم می خورد. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، چه بسیارند یهودیان گمنامی که در هالیوود مشغول به کارند و نامی از آنها برده نمی شود. **ردپای آموزه های انحرافی صهیونیسم در هالیوود ---------------------------------------- علاوه بر آنچه گفته شد، ردپای مفاهیم و ایده های فراماسونری را می توان در برخی از فیلم های هالیوودی مشاهده کرد. نمادهای فراماسونی و شیطان پرستی زیادی چون ˈصلیب شکستهˈ، ˈستاره پنج پرˈ، ˈجمجمه و استخوانˈ، ˈچشم جهان بینˈ، ˈعداد خاص مانند 666ˈ، ˈحروف خاص مانند حرف Xˈ، و ˈخون آشام هاˈ در بسیاری از فیلم ها در جهت مقاصد صهیونیستی به کار گرفته می شوند. گفتنی است فراماسونری جمعیتی سری و قدیمی است که در سراسر کشورهای دنیا نفوذ کرده است. این انجمن به سختی عضو می پذیرد و اعضای آن موظف هستند اسرار آن را برملا نکنند. گروهی از تحلیلگران معتقدند که ماسون ها از اواخر قرن هجدهم تاکنون با پی گیری طرحی توطئه گونه به دنبال ایجاد حکومتی شیطانی در سراسر جهان هستند. چشم جهان بین که در بسیاری از فیلم های هالیوودی چون ˈمتروپلیسˈ به چشم می خورد، اشاره ای به شخصیت ˈضدمسیحˈ در باورهای فراماسونی است. ضدمسیح(Antichrist) به ˈمسیح دروغینیˈ گفته می شود که در آخرالزمان در شهر اورشلیم ظهور کرده و با انجام کارهای شگفت انگیز و معجزات و با آمیختن حق و باطل مردم را می فریبد و شیطان پرستی را ترویج می کند. یکی از بزرگترین اهداف فراماسون ها ایجاد زمینه های لازم برای حکومت فردی از بین ماسون ها با عنوان نمادین ˈمسیح دجالˈ، یا به تعبیر بعضی از گروه های فراماسونی ˈفرعون جدیدˈ است. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که ماسون ها در آموزه های خود شیطان پرستی را ترویج می کنند. این گروه، شیطان را به عنوان نمادی در ضدیت با دین و یکتاپرستی تقدیس کرده و برای مخالفت با خداوند(به عنوان خالق یکتای جهان) بر عنصر ماتریالیسم (ماده گرایی) تاکید زیادی می کنند. اتکا به نیروهای درونی بشر، قدرت ذهن انسان در ساختن جهان پیرامونی و اتکا به سحر و جادو و خرافه گرایی در جهت القای تفکر بی نیازی از خدای یکتا در فیلم های هالیوودی تبلیغ می شود. فیلم های شیطان پرستی این تفکر را در بیننده ایجاد می کند که رفتار غیرانسانی و مخالف آموزه های دینی جزیی از وجود آدمی است و باید آن را پذیرفت. در این فیلم ها به بیننده القا می شود که خداوند و عنصر دین در زندگی بشر جایگاهی ندارد و در زندگی انسان ها شیطان به اندازه خدا تاثیرگذار است. هدف فیلم های هالیوودی ارائه جایگزین و رقیبی بی بدیل برای ادیان الهی است. تضعیف تفکر یکتاپرستی و جایگزین کردن آن با عرفان های کاذب، نیروهای ماوراءالطبیعه و سحر و جادو از دیگر اهدافی است که در فیلم های هالیوودی به بیننده خورانده می شود. ارائه تصاویر زیبا و فریبنده از چنین مفاهیمی به طور ناخودآگاه قدرت اغفال و همراه کردن اذهان عمومی را دارا است. به عنوان نمونه فیلم ˈکودک رزماریˈ که تولد شیطان در آن به تصویر کشیده می شود با این مضمون به پایان می رسد که ارتباط با شیطان تنها راه حل مشکلات بشر است. همچنین فیلم هایی چون ˈهری پاترˈ و ˈارباب حلقه هاˈ با بزرگنمایی قدرت اهریمنی، احساسی از احترام ناشی از ترس نسبت به شیطان را در مخاطب ایجاد می کند. دیگر تولیدات هالییودی نظیر فیلم هایی چون ˈکنستانتینˈ، ˈطالع نحسˈ و ˈگابریلˈ نیز با به تصویر کشیدن قدرت برتر ابلیس نسبت به خداوند، احساس تسلیم و فروتنی نسبت به شیطان را به ذهن مخاطب القا می کند. ترویج انگاره های غربی از پایان جهان از دیگر موضوعاتی است که در فیلم های هالیوود دنبال می شود. القای ایده پایان تیره و تار جهان و نقش غالب آمریکا به عنوان قهرمانی برای نجات نوع بشر، تم اصلی فیلم هایی از این دست است. فیلم های چون ˈآرماگدونˈ، ˈ2012ˈ، ˈلژیونˈ، ˈترمیناتورˈ و... با موضوع پایان جهان، در نهایت غلبه غرب را به تصویر می کشند، گویی فوکویاما است که در پس فیلم های هالیوودی صحنه گردانی می کند. **جمع بندی ---------- بررسی جامع و بازنگری موشکافانه نمادها و نشان های ضددینی در فیلم های هالیوودی زنگ خطر را برای جوامع به ویژه جوامع اسلامی به خطر در می آورد. سینما به دلیل جذابیت های سمعی-بصری نقش مهمی در القای تفکرات انحرافی و اهداف زیاده طلبانه صهیونیست ها دارد. با توجه به عمق و برد نفوذ فرهنگی-ارتباطاتی هالیوود در آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که صهیونیست ها هالیوود را به تریبون آزاد خود تبدیل کرده و از این مجرا به انتشار انگاره های انحرافی خود می پردازند و بسیاری از بینندگان نیز به صورت ناآگاهانه بازتولید ناآگاهانه ایده های انحرافی در زندگی شخصی و اجتماعی خود را شاهد هستند. این مساله آفتی برای جوامع مذهبی و به ویژه اسلامی محسوب می شود که باید با بصیرت نسبت به آن آسیب شناسی کرده و به سلامت از آن گذشت. باید این نکته را نیز خاطر نشان کرد که هالیوود تنها یکی از ابزارهایی است که گروه های صهیونیستی برای ترویج ایده ها و تفکرات انحرافی خود از آن بهره می برند. در دنیای هنر، سیاست، اقتصاد و ... دست افزارها و اهرم های گوناگونی وجود دارد که می توانند به عنوان ابزارهای صهیونیسم برای پی گیری اهداف صهیونیست ها مورد سوء استفاده قرار گیرند. منبع |
||
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن "آن مرد تا نیاید،باران نخواهد آمد " |
|||
۲ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
|
آقا محمد مطالبتون خوب بود... لطفاً باز هم از این مطالب بزارید... ممنون |
||
۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
نام کاربری: *mohammad.z*
پیام:
۵,۲۳۶
عضویت از: ۲۹ مهر ۱۳۹۱
از: بابلسر _كاله
طرفدار:
- مسي - كرايف - استقلال کبییر - تيم ملي بارسلونا - جانواريو - پپ گواردیولا - قلعه نوعي گروه:
- كاربران بلاک شده |
تعريف هولوكاست هولوكاست (Holocaust)، به معناى «سوزاندن با آتش است كه به طور كامل از ميان برود» و واژه اى است يونانى كه از دو واژه Holos به معنى همه و 1Kaustus به معنى سوزاندن و نابود كردن تركيب شده است و در لغت، به معناى «همه سوزى» است.2 برخى از زبان شناسان، اين واژه را برگرفته از جنايت يهوديان در يمن باستان مى دانند3 كه به تدريج و در گذر ايام، مفهوم عام ترى يافته، به سوزاندن زنده زنده انسان ها اطلاق شده است و در اصطلاح، به نظريه اى اطلاق مى شود كه ادعا دارد شش ميليون يهودى در طول جنگ جهانى دوم، بر اثر اعمالى از قبيل اعدام در اتاق هاى گاز و سوزانده شدن در كوره هاى آدم سوزى اردوگاه هاى كار اجبارى نازى ها، كشته شده اند.4 بر اساس قانونى كه پيش نويس آن در اوايل دهه 80 قرن نوزدهم، توسط تعدادى از اعضاى آژانس بين المللى صهيونيسم، تحت سرپرستى «رنه ساموئل سپرات»، خاخام معروف فرانسه تهيه و در ژوئيه سال 1990م. در فرانسه به تصويب رسيد، هرگونه ترديد درباره «هولوكاست»، اعم از ترديد درباره كشتار - مورد ادعاى - يهوديان در جنگ جهانى دوم، وجود اتاق هاى گاز و حتى كمترين ترديد در رقم 6 ميليونى يهوديان كشته شده، جرم تلقى مى شود و هركس در فرانسه از اين قانون تخلف كرده، در سه موضوع ياد شده ترديد كند، به يك ماه تا يك سال زندان و پرداخت 2 هزار تا 300 هزار فرانك جريمه محكوم مى شود. بعدها با فشار آمريكا، انگليس، فرانسه و آژانس صهيونيستى، اين قانون در اكثر كشورهاى اروپايى نيز به تصويب رسيد؛ به طورى كه امروزه هرگونه ترديد درباره هولوكاستِ مورد ادعا و ابعاد و اجزاى آن، در اروپا جرم تلقى مى شود!5 جرج بوش، قانون مبارزه با «آنتى سيميتيزم» را براى به اصطلاح كنترل اين پديده در جهان امضا كرد. هدف از قانون يهودستيزى دولت بوش، اين است كه تمام انتقادها عليه رژيم اسرائيل را به سكوت كشانده و ددمنشى ها و دروغ هاى اين رژيم را از بين ببرد.6 سرانجام با تلاش رژيم صهيونيستى، اين افسانه، جنبه اى جهانى به خود گرفت و مجمع عمومى سازمان ملل، با تصويب قطع نامه اى، روز 27 ژانويه 7 را به عنوان روز يادبود هولوكاست، نام گذارى كرد.8 انگيزه هاى طرح هولوكاست در بررسى انگيزه هاى طرح افسانه هولوكاست، با دو عامل عمده مواجه ايم كه از اين قضيه به صورت هاى مختلف بهره مند شده اند؛ يكى صهيونيسم كه ذى نفع عمده است و ديگرى خود دولت هاى غربى. الف) انگيزه هاى صهيونيسم از ديدگاه محققانى كه درباره چگونگى و انگيزه هاى طرح افسانه هولوكاست به تحقيق پرداخته اند، چند دليل عمده در اين زمينه وجود دارد كه عبارتند از: 1. انگيزه هاى سياسى از ديدگاه صهيونيست ها، برپايى دولت اسرائيل، نتيجه منطقى ظلم بر يهوديان در هولوكاست است. تعجب آور اين است كه آنها مى خواهند به واسطه وقوع «آشويتس»9 و كوره هاى آدم سوزى خيالى، خود را مستحق برپايى يك دولت بنمايانند؛ آن هم در گوشه ديگرى از جهان و با غصب سرزمين ملتى كه هيچ گونه ربطى به جنايات واقعى يا ساخته و پرداخته آنان ندارد. چنان كه «آبراهام هشل» مى گويد: «دولت اسرائيل، پاسخ خدا به آشويتس است»10 و « موشه زيمرمن»، رئيس گروه مطالعات آلمانى در دانشگاه عبرى اورشليم تأكيد مى كند كه «هالوكاست[هولوكاست]، توجيه اصلى تأسيس دولت اسرائيل است».11 چرا در فلسطين؟ سازمان صهيونيسم، در شرايط جنگ جهانى، اولين مرحله از پروژه تسلط بر جهان را كليد زد. اين سازمان، چاره را در اين ديد كه از هرج و مرج به وجود آمده در جنگ جهانى استفاده كند و با «مظلوم نمايى» هرچه تمام تر، چنين جلوه دهد كه جهان مسيحيت به آنان حمله كرده و تعداد زيادى از آنان را كشته است؛ پس آنان ناچارند به جاى ديگرى بروند و كجا بهتر از خاورميانه و آن هم فلسطين؛12 سياستى كه نه بر اساس اجبار، بلكه كاملاً مورد خواست و مطابق اهداف صهيونيسم بود. «هانا آرنت» معتقد است: «سياست ناسيونال سوسياليست ها در مورد يهوديان، سياستى بود كه كاملاً طرفدار صهيونيسم بود».13 «هاينتس هوهنه»، روزنامه نگار آلمانى نيز در تأييد اين نظر مى گويد: «صهيونيست ها، استقرار فاشيسم در آلمان را نه به مثابه يك مصيبت ملى، بلكه به عنوان فرصتى تاريخى و بى مانند در وصول به هدف هاى صهيونيستى خويش مى ديدند».14 علاوه بر تأسيس اسرائيل و تلاش براى تحقق اهداف صهيونيسم بين الملل، صهيونيست ها دو هدف عمده سياسى ديگر را از مظلوم نمايى يهود و تقدس بخشيدن به هولوكاست، تعقيب مى كنند؛ 1. پيش گيرى از خيزش عمومى جهانيان عليه صهيونيسم. 2. مظلوم نمايى و برانگيختن احساسات نژاد يهود و ايجاد اتحاد سياسى آنان.15 2. انگيزه هاى اقتصادى صهيونيست ها با ماجراى هولوكاست و طرح دعاوى حقوقى عليه كشورهاى آلمان، اتريش، لهستان، سوئيس و...، تا كنون ميلياردها دلار به جيب زده اند. به عنوان نمونه، آلمان ملزم شد از سال 1952 تا سال 2002م. به روش هاى مختلف، به بازماندگان به اصطلاح قتل عام يهود غرامت بپردازد16 و بر اساس توافق هاى حاصله، «دولت اين كشور، زير فشارهاى باج خواهانه صهيونيست ها، مجبور شد موافقت خود را با اعطاى سالانه 50 ميليون مارك تا سال 2002م. به رژيم صهيونيستى اعلام نمايد».17 گلدمن (مجرى اصلى طرح) مى گويد: «هدف از اين افسانه سازى ها و دروغ پردازى ها، صرفاً گرفتن غرامت براى قربانيان جنگ نبود؛ بلكه هدف از آن، تهيه بودجه لازم جهت پايه ريزى حكومتى بود كه كوچك ترين حقى در اين رابطه نداشت؛ زيرا زمانى كه اين جنايات انجام شد، چنين دولتى وجود خارجى نداشت؛ اما از اين مسئله، براى فراهم آوردن تسليحات لازم براى جنايات جديد بهره گرفت».18 3. انگيزه هاى روانى سوء استفاده از گرايش هاى فطرى بشر به حمايت از مظلوم، رساترين تعبيرى است كه مى توان آن را محور همه فعاليت هاى جنبش صهيونيسم در طى قرن بيستم دانست؛ مفهومى كه در ايجاد دولت نامشروع صهيونيستى در فلسطين و تحكيم پايه هاى آن، بسيار مؤثر بوده و يهوديان با تمسك به اين شيوه تا كنون توانسته اند بر تمامى جنايت ها، قانون شكنى ها و فزون خواهى هاى خود در سرتاسر جهان سرپوش گذارند. «پل فرام»، مدير انجمن كانادايى آزادى بيان مى گويد: «من با رئيس جمهور ايران موافقم و معتقدم اشتباه است كه فلسطينيان تاوان گناه اروپايى ها را بپردازند و كشور خود را از دست بدهند. من همچنين بر اين باورم كه داستان دروغين هولوكاست، براى اين كه به اروپاييان و ساكنان آمريكاى شمالى اين حس داده شود كه گناهكارند، ايجاد شده است. افسانه هولوكاست، به يهوديان اجازه مى دهد تا ميلياردها دلار از آلمان و ديگر كشورها غرامت بگيرند. هولوكاست همچنين اذهان مردم آمريكاى شمالى و اروپا را براى پذيرش ددمنشى ها و خشونت هاى اسرائيل آماده مى كند».19 مقام معظم رهبرى در تحليلى جامع و شيوا از نحوه شگردهاى تبليغاتى صهيونيست ها و اهدافى كه آنان از مظلوم نمايى يهود و طرح كوره هاى آدم سوزى دنبال مى كنند، مى گويد: «صهيونيست ها از اول كار، يك شگرد تبليغى را انتخاب كردند كه عبارت است از مظلوم نمايى. براى مظلوم نمايى، داستان ها و افسانه هاى فراوانى جعل شد؛ خبرهايى ساخته شد و تلاش هاى بى وقفه اى انجام گرفت. اينها مسئله نگرانى روانى يهوديان را مطرح كردند و گفتند چون يهودى ها در طول قرن هاى متمادى زير فشار بودند، از لحاظ روانى دچار نگرانى اند و به امنيت روانى احتياج دارند. صهيونيست ها در مذاكرات با سران كشورهاى غربى و بعدها در گفت وگوهاى خود با كشورهاى اسلامى و عربى، مسئله امنيت روانى را مطرح كردند و گفتند ما به امنيت روانى احتياج داريم و بايد امنيت روانى ما تأمين شود. هر اقدامى بخواهد انجام بگيرد، اگر به سودشان نباشد، به بهانه امنيت روانى، مى توانند آن را خنثى كنند. شما وقتى سرزمين را از دست مى دهيد، مى دانيد چه چيزى را از دست داده ايد؛ اما وقتى مى خواهيد خواسته اسرائيل را در مورد امنيت روانى برآورده كنيد، نمى دانيد تا كجا بايد تسليم شويد و تا كجا بايد امتياز بدهيد. اين امتيازدهى، پايانى ندارد؛ مرتب بايد امتياز داد. تجربه اروپا در اين مورد، عبرت آموز است. دولت آلمان، صد و پنجاه ميليارد مارك به عنوان خسارت به يهودى ها داد؛ اما خسارت يهوديان از آلمان، هنوز تمام نشده است؛ باز هم خسارت طلبكارند و بايد به آنها داده شود! آن چه يهودى ها با آلمان كردند، كم و بيش با برخى كشورهاى اروپايى ديگر - مثل اتريش، سوئيس، فرانسه، حتى تا چند سال قبل با واتيكان - نيز انجام دادند؛ همه بايد خسارت بدهند؛ اين خسارت تمام شدنى نيست! همه سياست مداران، خبرنگاران، روشنفكران، كارگزاران و نخبگان غرب بايد در مقابل بناى يادبود كوره آدم سوزى سر تعظيم فرود بياورند؛ يعنى همه، داستانى را كه اصل صحت آن معلوم نيست، مورد تأكيد قرار دهند و خود را بدهكار آن داستان قلمداد كنند. اينها روش هايى است كه در تبليغ دارند و همه معطوف به مظلوم نمايى است».20 ب) انگيزه غرب در طرح و تبليغ هولوكاست در يك جمع بندى، اهداف اروپا و آمريكا از اين اقدام، عبارتند از: 1. تخليه حداكثرى جماعت يهود از درون سرزمين هاى يهودى به يك مكان مشخص. 2. تمركزدهى به يهود در محل اتصال سه قاره و استقرار اسرائيل در قلب خاورميانه، براى ايجاد يك پايگاه ديدبانى بر منابع غرب در خاورميانه. 3. ايجاد منطقه امنيتى غرب در قلب مناطق اسلامى، براى نظارت و ديده بانى بر منافع امنيتى غرب از درون منطقه. نقد دلايل هولوكاست با وجود تمام تدابير، امكانات و حجم عظيم تبليغات جهانى به كار گرفته شده جهت اثبات اين واقعه، تاكنون ده ها مورخ برجسته اروپايى و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده بررسى اسناد تاريخى، با ارائه اسنادى كه هيچ صاحب نظرى نمى تواند در صحت آنها كمترين ترديدى روا دارد، به روشى كاملاً علمى اثبات كرده اند كه ماجراى هولوكاست و كوره هاى آدم سوزى، اتاق هاى گاز قتل عام 6 ميليون يهودى و هر آن چه صهيونيست ها در اين باره ادعا مى كنند، دروغ محض و يك داستان ساختگى است كه واقعيت آن يقيناً با اسناد موجود، زير سؤال رفته، مدارك و شواهد ادعايى يهوديان بدون اعتبار و ابطال پذير است. افرادى همچون مارك وبر، روبرت فوريسون، فردريك توبن، روژه گارودى، ديويد ايروينگ، آرمان امادروس و داريوژ راتايژاك و... از اين گروه متخصصان هستند كه اغلب به «تجديدنظر طلبان» مشهور مى باشند.21 1. اتاق هاى گاز يكى از مهم ترين ادعاهاى يهوديان و متفقين بعد از جنگ جهانى دوم، اين بود كه آلمان ها، يهوديان را در اتاق هاى گاز مى كشتند. تحقيقات علمى اى كه درباره مكان هاى مورد ادعا، انجام شده، عدم صحت آن را ثابت مى كند. پروفسور «روبر فوريسون»، نويسنده و محقق برجسته فرانسوى، متخصص و كارشناس عالى رتبه اسناد و مدارك تاريخى، مى گويد: «من تا سال 1960 به واقعيت كشتار بزرگ در اتاق هاى گاز اعتقاد داشتم. پس از چهارده سال انديشه و مطالعه شخصى و آن گاه چهارسال تحقيق بى وقفه و خستگى ناپذير، همانند بيست نفر از نويسندگان «رويزيونيست» (تجديدنظرطلب) تاريخى، اطمينان يافتم كه با يك دروغ بزرگ تاريخى مواجه هستم. از اردوگاه هاى «آشويتس» و «بيركناو»، چندين مرتبه بازديد كردم. در اردوگاه هاى «اشتروتهوف» (در آلزاس فرانسه) و «مايدانك» (در لهستان)، مكان هايى را كه به عنوان «اتاق گاز» معرفى مى شدند، بررسى كردم. در مركز اطلاع رسانى يهود در پاريس، آرشيوها، دست نويس ها، شهادت هاى كتبى، اسناد مربوط به بازجويى محكومان جنگ جهانى دوم و دادگاه نورنبرگ و هزاران سند و مدرك ديگر به جا مانده از آن دوران را مطالعه كردم. براى يافتن پاسخ سؤال هاى خود، بى وقفه از متخصصان و تاريخ دانان پرسش كرده ام. سال ها، اما بيهوده به دنبال فقط يك بازمانده از بازماندگان جنگ بودم كه به چشم خود اتاق هاى گاز را ديده باشد؛ به حتى يك مدرك، فقط يك مدرك راضى بودم؛ اما همين يك مدرك را هم نيافتم. در مقابل، آن چه يافتم، تعداد بى شمارى مدارك مجعول بود. پس از آن، با سكوت، مزاحمت، دشمنى، توهين و بالاخره ضرب و جرح و محاكمه مواجه شدم».22 پروفسور «روژه گارودى»، محقق مسلمان فرانسوى نيز با تحقيقات خود در اين زمينه دريافت كه از يك سو گاز HCN قيمت و هزينه زيادى داشته، در نتيجه گران ترين شيوه اعدام محسوب مى شودو از سوى ديگر، مكان هايى كه يهوديان از آن به عنوان اتاق گاز نام مى برند، اصلاً قابليت چنين كارى را ندارند؛ زيرا اين گاز بايد در يك پوششى از فولاد اكسيدنشدنى باشد و درب ها نيز بايد مجهز به لولاهايى از پنبه نسوز كائوچويى مخصوص يا تفلون باشد. متخصصان پزشكى قانونى پس از بازديد از اين مكان ها اظهار داشتند كه استفاده اين تأسيسات از گاز HCN، فوق العاده خطرناك است و در اين مكان ها هيچ تجهيزاتى براى مهار اين گاز در نظر گرفته نشده است.23 2. كوره هاى آدم سوزى از ديگر ادعاهاى صهيونيست ها اين است كه نازى ها، يهوديان را در كوره هاى آدم سوزى مى سوزاندند. اين ادعا، امروزه به عنوان يك دروغ تاريخى شناخته شده است. «وئيس مارشالكو»، درباره اتاق هاى گاز و كوره هاى آدم سوزى اسناد جالبى ارائه مى كند. يكى از اين اسناد، مقاله اى از «شم»، روزنامه زيرزمينى ناسيوناليست هاى يهودى فرانسه است كه در 8 ژوئيه 1944م. درباره وضعيت 9 اردوگاه از اردوگاه هاى نگهدارى و توقيف يهوديان در آلمان توضيح مى دهد. در اين گزارش، حتى يك كلمه هم از قلع و قمع يهوديان يا بدرفتارى با آنان نيست. در اين گزارش همچنين هيچ حرفى از اتاق هاى گاز، اردوگاه هاى مرگ و يا بچه كشى به ميان نمى آيد. درست در نقطه مقابل آن، گزارش «شم» مى گويد كه [بچه هاى 2 تا 5 ساله را به كودكستان هاى مختلف برلين مى فرستادند تا از كمك هاى ويژه اى برخوردار شوند]. مارشالكو توضيح مى دهد كه چگونه زير نظر يهوديان در پايان سال 1945م. اردوگاهى چون «داخو» مورد تخريب و بازسازى هدف دار قرار گرفت. او مى نويسد: «قبل از هر چيز، منظره زيباى سرسبز و بوستان گونه اردوگاه بايد به كلى تخريب مى شد؛ چون براى سينماروهاى آمريكايى، پذيرش اين امر كه يهوديان را در دل باغ و بوستان و بسترى از گل و گياه شكنجه مى كردند، كار مشكلى بود؛ به ويژه وقتى آنها را به سينماها كشانده بودند تا صحنه هاى مخوف و ترسناك (اردوگاه ها) را نشانشان دهند. از اين رو، به كارگران جديد اردوگاه دستور دادند مثلاً يك گودال خون كه لوله اى از آن به خارج مى رفت، بسازند تا طورى به نظر آيد كه از اين گودال، خون يهوديان از طريق آن لوله، تخليه مى شده است. محوطه استحمام زندانى ها، اتاق رخت كنى آنها و محوطه هاى ورودى، تماماً بايد بازسازى مى شدند تا به صورتى درآيند كه به كوره آدم سوزى اى كه يهوديان ادعا مى كردند، شبيه باشند».24 3. شش ميليون كشته يهودى بر اساس تحقيقات و مستندات تاريخى، چنين چيزى نيز اصلاً واقعيت نداشته است. مارشالكو بر مبناى شواهد متعدد آمارى نشان مى دهد كه تمام يهوديان اروپا در سال 1933م. بالغ بر 5.600.000 نفر بوده اند و اين رقم، مورد تأكيد يهوديان آمريكا نيز مى باشد. اگر از اين تعداد، يك ميليون يهودى بيرون خط مولوتف - روبين تروپ، كسر شود و اگر يهوديان ساكن در كشورهاى بى طرف و متفقين را هم كسر كنيم، رقم 2.500.000 باقى مى ماند؛ در حالى كه بنا به نظر كارشناسان، جمعيت يهوديان ساكن در قلمرو هيتلر و هيملر، به نيم ميليون هم نمى رسيد.25 مارشالكو مى افزايد: «در بالاترين سطح ممكن، تعداد يهوديان جان باخته را نمى توان بيش از 500 تا 600 هزار نفر دانست؛ اما در مقايسه با اين، ملل مسيحى تلفات به مراتب بيشترى را متحمل شدند. اجازه دهيد ملت كوچك مجارستان را در نظر آوريم كه كل جمعيت آن شايد از تعداد يهوديان امروز بيشتر نباشد. تعداد قربانيان جنگ مجارستان، چه آنهايى كه در بمباران هاى هوايى مرده بودند و يا اين كه در اردوگاه هاى مرگ سيبرى از گرسنگى جان باخته اند و يا يخ زده باشند، حداقل به رقم يك ميليون نفر مى رسيد».26 جمع بندى 1. نحوه برخورد غرب با هولوكاست و جلوگيرى از تحقيقات علمى و مستند دانشمندان، نه تنها با ادعاى آزادى عقيده و بيان منافات دارد، بلكه خود حاكى از ساختگى و غيرواقعى بودن اين قضيه است. 2. مدعيان حقوق بشر با بزرگ نمايى بخشى از جنايات جنگ جهانى دوم - در مقابل ساير جناياتى كه در اين جنگ اتفاق افتاد؛ مانند بمباران اتمى ژاپن توسط آمريكا و همچنين ساير نسل كشى هايى جهان - سياسى بودن جانبدارى خود از حقوق بشر را به اثبات رسانده اند. 3. بر اساس تحقيقات علمى و مستندات تاريخى انجام شده توسط محققان و متخصصان، ماجراى هولوكاست و كوره هاى آدم سوزى، اتاق هاى گاز قتل عام 6 ميليون يهودى و هر آن چه صهيونيست ها در اين باره ادعا مى كنند، دروغ محض و يك افسانه ساختگى است. 4. با دروغ بودن افسانه هولوكاست، اساس تشكيل دولت اسرائيل و توجه مضاعف به اين مولود بى هويت انگليس و آمريكا، زير سؤال مى رود. 5. بر فرض قبول هولوكاست، با چيزى جز «ادعاى ظلم مسيحيان در حق يهوديان» مواجه نيستيم؛ اما وقتى غرب با دفاع از هولوكاست، ادعاى ظلم به آنها را مى پذيرد و ادعاى جبران خسارات وارده به يهود را دارد، چرا اين خسارت را از جيب ملت هاى ديگر پرداخت مى كند؟ اروپا در صورت پافشارى بر وقوع هولوكاست و جبران خسارت، بايد قسمتى از زمين هاى خود را در اختيار صهيونيست ها قرار دهد. تنها اين گونه، غرب مى تواند خود را از چالشى بزرگ در مقابل يهود - كه خود رإ؛ّّج مظلوم مى دانند - و يك ميليارد مسلمان رهايى بخشد. 6. واقعيت اين است كه افسانه هولوكاست با فلسفه وجودى دولت اسرائيل و منافع حياتى صهيونيسم بين الملل و دولت هاى غربى ارتباطى ناگسستنى دارد و برجسته كردن مسئله هولوكاست، صرفاً سرپوش نهادن بر ماهيت نامشروع اعمال توسعه طلبانه و جنايات رژيم اسرائيل در فلسطين و جهان مى باشد. |
||
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن "آن مرد تا نیاید،باران نخواهد آمد " |
|||
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
نبش قبر «حجر بن عدی» در سوریه.
|
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
تروريستهاي وهابي سوريه: بزودی قبر زينب(ع) را هم نبش ميکنيم.
|
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
نام کاربری: Mohamad.Barani
پیام:
۱۲,۶۳۱
عضویت از: ۴ دی ۱۳۸۸
از: ساری، دارالملک ایران
طرفدار:
- .:رونالدینهو:. - .:لوییز انریکه:. - .:استقلال تهران:. - .:هــلـــنـــــــــــــد:. - .:فرهاد مجیدی:. - .:رایکارد:. - .:فیروز کریمی:. گروه:
- کاربران عضو |
جرأتش رو ندارن. من خودم میرم جرشون میدم. |
||
|
|||
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
|
خدا لعنت شون کنه. با همون سرورانشون یزید و معاویه محشور میشن به حق امام علی. اینم تصویر منتشر شده از پیکر حجربن عدی!!!!!!!! الا لعنت الله علی القوم الظالمین!! منبع: فردا نیوز بعضیا میگن موقع شهادت سر از بدنش جدا کردن حالا نمیدونم این واقعا پیکر ایشونهیا این وهابی های لعنتی خواستن بازم شیعه رو بازی بدن!!!! |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
نام کاربری: BRAIN
پیام:
۵,۵۱۳
عضویت از: ۸ خرداد ۱۳۹۰
طرفدار:
- LEO MESSI - PEP - SPAIN-ARGENTINA - PEP-FERGUSEN گروه:
- کاربران عضو |
لعنت خدا بر کسایی که این کارو کردند.
|
||
|
|||
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: بيداري انديشه | ||
نام کاربری: Ayhan-10
پیام:
۶۰۰
عضویت از: ۷ بهمن ۱۳۹۱
از: ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲͡
طرفدار:
- Messi - Johan Cruyff - تراختور - آلمان,آرژانتین - علی دایی - پپ،ونگر،فرگوسن - علی دایی گروه:
- کاربران عضو |
فک نکنم شبهه ای باقی مونده باشه باشه که تروریستا با دولت سوریه مشکل ندارن ، بلکه با تشیع و اعتقاداتشون و ائمه و اصحابشون مشکل دارن.
|
||
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |