| در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
  نام کاربری: L.A-Messi
پیام:
۴,۶۳۲
عضویت از: ۲۱ شهریور ۱۳۹۰
از: دامغان
طرفدار:
- مسی - کرایف،دی استفانو - گواردیولا،گاس هیدینگ - کلا قیدشو زدم گروه:
- کاربران عضو 
|
سوءتفاهمی نبوده،همه چیز رفع شد  موفق باشی عزیز |
||
|
۵ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: ثقلین... | ||
|
|
از اونجایی که سلمان از اهل بیت پیامبر هست (به استناد روایت پیامبر) من این نطلب رو اینجا میذارم... سلمان پارسی؛ صحابی حیکم پیامبر(ص) گردآوری: عاطفه سجادی امام زمان(عج):اگر خواستار رشد و کمال معنوی باشی هدایت می شوی و اگر طلب کنی می یابی. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هر که میخواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.» (احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۱۵۰٫) شناسنامه نام: روزبه لقب: فارسی، محمدی کنیه: ابوعبدالله نام پدر: خشبوذان(۱) مکتب: اسلام مذهب: شیعه مدت عمر: به روایتی ۲۵۰ سال تاریخ وفات: سال ۳۶ هجری قمری محل دفن: مدائن تعداد فرزندان: به روایتی چهار فرزند. ولادت سلمان و دوران کودکی وی ■سلمان در خانواده‌ای زرتشتی و صاحب نفوذ، در روستای «جی»[۱] از توابع اصفهان به دنیا آمد. پدرش نام او را «روزبه» گذاشت. ■پیش پدر و مادر عزیز بود. روزی که با پدرش براى شرکت در جشن یکى از عیدهاى زردشتى می‌رفت به یک صومعه برخورد (معبد نصارى) بناگاه در آن صومعه مردى فریاد کرد: أشهد أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّه و أن عیسى روح اللَّه و أن محمدا حبیب اللَّه، وصف محمد تا مغز گوشت و خون او بجا نشست و دیگر نه خوراکى بر او گوارا بود، نه نوشابه‌اى، مادرش به او متوجه شد. گفت تو امروز چرا به آفتاب سجده نکردى . سلمان با او به گفتگو پرداخت تا خاموش شد. ■و چون به خانه خود بازگشتم، دیدم نامهیى از سقف آویخته است. از مادر پرسیدم: این نامه چیست؟ گفت: اى روزبه! چون از مراسم جشن خود برگشتیم این نامه را از سقف آویخته دیدم. به آنجا نزدیک مشو که اگر نزدیک شوى پدرت ترا خواهد کشت. من با مادر مدارا کردم و چون شب فرا رسید و پدر و مادرم خوابیدند برخاستم و آن نامه را برداشتم. در آن چنین نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحیم، این عهدى از خداوند به آدم است که از ذریه او پیامبرى به نام محمد (ص) خواهد آفرید که به مکارم اخلاق فرمان مىدهد و از پرستش بتان باز مىدارد. اى روزبه! پیش وصى عیسى برو و ایمان بیاور و آیین مجوسى را رها کن.»(۱) دوران جوانی سلمان در روستایش ■پدر و مادرم این مطلب را دانستند و مرا گرفتند و در چاه عمیقى زندانى کردند و گفتند اگر از این راه برگشتى بسیار خوب و اگر نه تو را میکشیم، گفتم هر کار میخواهید بکنید دوستى محمد (ص) از دلم بیرون نمیرود. ■در میان چاه ماندم و براى من هر روزى دو گرده کوچکى نان نائین میکردند، چون گرفتاریم طول کشید دست بآسمان بلند کردم و گفتم پروردگارا تو حبیبت محمد و وصى او را محبوب من ساختى بحق آنان در آزادى من شتاب کن و مرا راحت کن پس یک سفید پوش نزد من آمد و دست مرا گرفت و گفت اى روز به برخیز، مرا بصومعه آورد و من شروع کردم باین ذکر اشهد أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّه و آن عیسى روح اللَّه و آن محمدا حبیب اللَّه بزرک دیر رو بمن کرد و گفت تو روز به هستى؟ گفتم آرى گفت بالا بیا نزد او بالا رفتم و دو سال کامل هم او را خدمت کردم چون وفاتش رسید بمن گفت من خواهم مرد، گفتم مرا بکه میسپارى؟ گفت کسى را هم عقیده خود نمیدانم مگر یک راهبى در اسکندریه چون نزد او رفتى سلام مرا باو برسان و این لوح را باو بده، چون مرد غسلش دادم و کفنش کردم و بخاکش سپردم و لوح را برگرفتم و بصومعه آن راهب اسکندریه اى رفتم و میگفتم اشهد أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّه و ان عیسى روح اللَّه و ان محمدا حبیب اللَّه (ص) دیرانى بمن متوجه شد و گفت تو روزبهى؟ گفتم: آرى، گفت بیا بالا نزد او بالا رفتم.(۱) باخبر شدن سلمان از نزدیک بودن بعثت پیامبر آخر زمان ■ دو سال تمام هم خدمت او را کردم، چون وفاتش رسید گفت من خواهم مرد، گفتم مرا بکه میسپارى؟ گفت کسى در این دنیا هم عقیده من نیست و هنگام ولادت محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب شده اگر خدمت او رسیدى سلام مرا باو برسان و این لوح را باو بده گوید چون مرد غسلش دادم و کفن کردم و به خاک سپردم و لوح را برداشتم و بیرون شدم. ■او به سلمان گفت: پیامبر آخر زمان، سه نشانه دارد: ۱- صدقه قبول نمی‌کند. ۲- هدیه را قبول می‌کند. ۳- میان دو شانه‌ی او مهر نبوت وجود دارد. حال تو اگر می‌توانی خودت را به آن سرزمین برسان.(۱) سلمان در سرزمین عربستان ■سلمان مدّتی بعد از وفات آن دانشمند، یک کاروان تجارتی را که از عربستان به آن جا رفته بود، ملاقات نمود. با آنها قرار گذاشت که اگر او را به عربستان ببرند، گله‌ی گوسفندان خود را به آنها خواهد داد. ■آنها پیشنهاد سلمان را قبول کردند اما در میانه‌ی راه، در منطقه‌ای به نام «وادی‌القری» او را به یک تاجر یهودی فروختند. بدین وسیله او بعد از یک عمر جست‌وجوی حقیقت و کسب علم و معرفت، بالأخره به عنوان برده فروخته شد. ■پس از مدّتی، یکی از یهودیان سلمان را از صاحبش خرید و به مدینه برد و پس از مدتی به یک زنى از بنى سلیم فروخت او بمن محبت بسیارى داشت و یک نخلستانى داشت، گفت این نخلستان از آن تو هر چه خواهى بخور و هر چه خواهى ببخش و صدقه بده گوید تا مدتى که خدا خواست در آن نخلستان گذرانیدم و یک روز دیدم هفت نفر آمدند و یک ابرى بر آنها سایه انداخته با خود گفتم اینها همه پیغمبر نیستند ولى پیغمبرى در میان آنها هست گوید آمدند تا وارد نخلستان شدند و آن ابر هم با آنها مىآمد.(۱) رسیدن سلمان به خدمت حضرت رسول ■رسول خدا (ص) و همراهان وارد نخلستان شدند و از خرماهاى بادریز میخوردند رسول خدا میفرمود بادریزها را بخورید و ضررى بصاحبان آن نزنید، من نزد خانم خود رفتم و گفتم خانم یک طبق خرماى تازه بمن بخشش گفت شش طبق از آن تو باشد آمدم یک طبق خرماى تازه برداشتم و با خود گفتم اگر پیغمبر در میان آنها باشد صدقه نمیخورد او را پیش او گذاشتم و گفتم این صدقه است رسول خدا به همراهان فرمود بخورید همه خوردند ولى رسول خدا دست نگذاشتند. با خود گفتم این یک نشانه. باز نزد خانمم رفتم و گفتم یک طبق دیگر خرما بمن ببخش گفت شش طبق از آن تو گوید آمدم یک طبق خرماى تازه برداشتم و نزد او گذاشتم و گفتم این هدیه است دست دراز کرد و فرمود بسم اللَّه بخورید و همه دست دراز کردند و خوردند با خود گفتم این هم یک نشانه. در این میانه که پشت سر او دور میزدم توجه دوستانهاى بمن فرمود و گفت روزبه خاتم نبوت را می‌جوئى؟ گفتم آرى دو شانه خود را گشود و ناگاه چشمم به مهر نبوت افتاد که در میان دو شانهاش نقش بود چند دانه مو بر آن نمایان بود گوید بپاى رسول خدا افتادم و آن را بوسیدم گفت اى روزبه برو پیش این زن و بگو محمد بن عبد اللَّه میگوید این غلام خود را میفروشى؟■گفت تو را بچهار صد نخله خرما مىفروشم که دویست از آنها زرد باشد و دویست سرخ، گوید آمدم حضور پیغمبر (ص) و باو خبر دادم فرمود چه خواهش آسانى کرده سپس فرمود یا على برخیز همه این هستهها را جمع کن آنها را گرفت و کاشت و فرمود بآنها آب بده امیر المؤمنین آنها را آب داد هنوز بآخرى نرسیده بود که نخلها بیرون آمد و سر بهم داد، فرمود برو باو بگو محمد بن عبد اللَّه میگوید بهائى که خواستى حاضر است جنس را تحویل بده گوید او را خبر کردم بیرون آمد و بنخلها نگاه کرد و گفت بخدا او را بتو نمی‌فروشم مگر بچهار صد نخله زرد گوید جبرئیل فرود شد و پر خود را بنخلها کشید و همه زرد شدند سپس بمن فرمود باو بگو بهایت حاضر است بگیر و جنس ما را بده گوید این موضوع را باو گفتم گفت بخدا یکى از این درختهاى خرما نزد من از محمد و از تو دوستتر است، گفتم بخدا زندگى یک روز در خدمت محمد از تو و هر چه دارى براى من بهتر است.(۱) ■رسول خدا سلمان را آزاد کرد و او را سلمان نامید (۲) این تغییر نام، بیانگر آن است که: ۱ – برخی از نامهای عصر جاهلیت، شایسته یک مسلمان نیست; ۲ – واژه «سلمان » از سلامتی و تسلیم گرفته شده است. انتخاب این نام زیبا از سوی پیامبر(ص) نشانه پاکی و سلامت روح سلمان است. ■شیخ صدوق- رضى اللَّه عنه- مىگوید: اسم سلمان روزبه فرزند خشبوذان بود و هرگز بآفتاب سجده نکرده و براى خدا سجده میکرده قبلهاى که دستور داشته بسویش نماز گذارد مشرقى بوده پدر و مادرش گمان میکردند که مانند آنها براى مطلع خورشید سجده می‌کند.(۱) نقش سلمان در جنگ احزاب ■پیامبر(ص) در سال پنجم هجری در مدینه‌ی منوره باخبر شدند که کفّار مکه و سایر قبایل عرب آن ناحیه، به تحریک یهود ده هزار جنگ‌جوی مجّهز به سلاح‌های جنگی به قصد قلع و قمع اسلام، به سوی مدینه‌ی منوّره روانه کرده‌اند. ■پیامبر(ص) مهاجرین و انصار را جمع کرد تا با آنها درباره‌ی دفع این شرّ بزرگ، مشورت نماید. هر کدام از یاران پیامبر(ص) نظر خود را بیان نمودند، سلمان هم که به حضور در آن مجلس مشرّف شده بود، رأی خود را خدمت حضرت رسول بیان نمود و گفت: در سرزمین عجم هرگاه لشکر انبوهی قصد شهری نماید و اهالی آن شهر توانایی مقاومت نداشته باشند، در اطراف شهر خود خندقی میکنند تا دشمن نتواند به آسانی حمله کند. ■نظر سلمان موردپسند همه قرار گرفت. پیامبر(ص) فوراً برای تهیّه‌ی ابزار و آلات و کندن خندق اقدام کردند و عبدالله بن ام مکتوم را در مدینه به عنوان نماینده‌ی خود تعیین فرمودند. پیامبر(ص) دامنه‌ی کوه سَلَعْ را لشکرگاه خود ساختند و دستور دادند تا در راه ورودی کاروان‌ها به مدینه، خندق بزرگی بِکَنند. یاران با جدیّت تمام به حفر خندق مشغول شدند و خود آن حضرت نیز برای قوّت قلب یاران، به همه‌ی آنها کمک میکردند. ■· از آن جا که سلمان برای دست‌یابی به حق و حقیقت و یافتن پیامبر(ص) زحمات بی‌دریغی کشیده بود و عشق و علاقه‌ی عجیبی به او داشت، و همیشه در خدمت ایشان بود، پیامبر(ص) برای پاسخ‌گویی به آن همه محبت، سلمان را از اهل بیت خویش خواندند و فرمودند: «سلمان منّا آل البیت». «سلمان از آل بیت ماست»(۳). و این برای سلمان افتخار بزرگی بود. علم سلمان ■پیامبر اسلام(ص) فرموده است: «اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسی پیدا می‌کرد.» (۴) ■وسعت و عمق آگاهیهای سلمان به حدی بود که برای هر کس قابل هضم نیست. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) و علی(ع) اسراری را که دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان می‌گفتند و او را لایق نگهداری علم مخزون و اسرار می‌دانستند; از اینرو یکی از القاب سلمان، «محدث » است. (۵) ■سلمان دارای علم بلایا و منایا (حوادث آینده) بود و همچنین از متولمان(قیافه شناسان) و محدثان به شمار می‌رفت. جایگاه علمی‌سلمان چنان بود که امام صادق(ع) در باره اش فرمود: «در اسلام، مردی که فقیه تر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است.» (۶) ■پیامبر اسلام(ص) فرمود: «سلمان دریای علم است که نمی‌توان به عمق آن رسید.» (۷) ■البته دانش سلمان، به معارف فکری محدود نمی‌شد و آگاهیهای فنی او نیز در حد بالایی بود. در جنگ خندق، طرح کندن خندق را سلمان خدمت پیامبر(ص) پیشنهاد کرد و عملی شد. همچنین در جنگ طائف، طرح ساختن «منجنیق » برای درهم کوبیدن قلعه‌های مشرکان از ابتکاراتی است که به سلمان نسبت داده شده است. عبادت سلمان ■آنچه به عبادت سلمان ارزش بیشتری می‌دهد، علم و آگاهی اوست. چرا که عبادت آگاهانه و پرستش از روی بصیرت از عبادت سطحی و ظاهری ارزشمندتر است. امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر اسلام(ص) به یاران خود فرمود: کدام یک از شما تمام روزها را روزه می‌دارد. ■سلمان گفت: من، یا رسول الله. ■پیامبر(ص) پرسید: کدام یک از شما تمام شبها را به عبادت می‌گذراند؟ ■سلمان گفت: من، یا رسول الله. ■حضرت پرسید: آیا کسی از شما هست که روزی یک بار قرآن را ختم کند؟ ■سلمان گفت: من یا رسول الله. ■یکی از حاضران که جوابهای سلمان را خودستایی و فخرفروشی می‌پنداشت، گفت: اکثر روزها دیده ام که سلمان روزه نیست، بیشتر شب را هم می‌خوابد و بیشتر روز را به سکوت می‌گذراند، پس چگونه همیشه روزه است و هر شب برای نیایش با خدا بیدار می‌ماند و روزی یک بار قرآن را ختم می‌کند؟! ■پیامبر(ص) فرمود: ساکت باش! تو را با همسان لقمان چه کار؟ اگر می‌خواهی چگونگی اش را از خودش بپرس تا خبر دهد. ■سلمان گفت: در ماه سه روز روزه می‌گیرم و خداوند فرموده است: «هر کس عمل نیکی انجام دهد پاداش ده برابر دارد. از طرف دیگر، روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به روزه ماه رمضان متصل میکنم و هر که چنین کند، پاداش روزه همیشه را دارد. از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر کس با طهارت بخوابد، در ثواب، چنان است که تمام شب را عبادت کرده باشد. اما ختم قرآن، رسول خدا(ص) فرمود: هر کس یک بار سوره «قل هوالله » را بخواند، پاداش یک سوم قرآن را دارد و هر که دو بار بخواند، دو ثلث قرآن را خوانده است و هر که سه بار بخواند، گویا قرآن را ختم کرده است. و نیز حضرت فرمود: یا علی، هر کس تو را با زبان دوست بدارد یک سوم ایمانش کامل شده، هر که با دل و زبان دوستت بدارد، دو ثلث ایمان او کامل شده; و هر که با دل و زبانش دوستت بدارد و با دست هم یاری ات کند، تمام ایمان را به دست آورده است.» (۸) دفاع از حریم ولایت ■آنچه در زندگی سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است عدم بی تفاوتی اوست. او با هوشیاری و جدیت کامل در صحنه‌های مختلف حضور داشت و در پیروی از امام حق لحظه ای تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتی، برای گفتن حق بهره می‌برد و مسلمانان را به امامت حضرت علی(ع) فرا می‌خواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را برای مردم تکرار می‌کرد: ■«همانا علی(ع) دری است که خداوند گشوده است. هر کس در آن وارد شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج گردد، کافر است.» (۹) – «بهترین فرد این امت، علی(ع) است.» (۱۰) ■بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص)، غصب خلافت و مظلومیت حضرت علی(ع)، سلمان در خطبه ای بسیار فصیح، که می‌توان آن را «کوبنده و افشاگرانه » خواند، چنین گفت: ■«ای مردم! هر گاه فتنه‌ها و آشوبها را همچون پاره ظلمانی شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت می‌رسند، بر شما باد به آل محمد(ص) چرا که آنها راهنمایان به سوی بهشتند، و بر شما باد علی(ع). ای مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید.» ■یعنی اگر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشید، مسلمان حقیقی نیستید و دین شما سودی ندارد. (۱۱) ■ابن عباس سلمان را در خواب دید و از او پرسید: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چه چیز برتر است؟ سلمان پاسخ داد: پس از ایمان به خدا و پیامبر(ص)، هیچ چیز با ارزشتر و برتر از دوستی و ولایت علی بن ابی طالب(ع) و پیروری از او نیست. (۱۲) نقش سلمان در تشیع ایرانیان یکی از کارهای بسیار مهم سلمان، که بخش اعظم زندگی او را فرا گرفته بود، تلاش پیگیر او در معرفی اسلام ناب و تشیع راستین بعد از رحلت رسول خدا(ص) است. او در این راستا در مدینه جهاد کرد و از هر فرصتی بهره برد. وقتی به مدائن آمد، همین عقیده را دنبال کرد و نقش بسیاری در تشیع ایرانیان داشت. ■می‌پرسند: با اینکه اسلام در عصر خلافت خلیفه دوم وارد ایران شد، چرا اکثریت قاطع مردم ایران، شیعه حضرت علی(ع) هستند؟ در پاسخ باید گفت: عوامل متعددی سبب این گرایش است. از نخستین عوامل این گرایش، وجود سلمان در مدائن و رفت و آمد او به کوفه و حوالی آن و حتی اصفهان و … بود. سلمان پیام آور اسلام ناب، منادی تشیع و نویدبخش مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بود و اکثر ایرانیان این ندا و نوید را شنیدند و پذیرفتند. (۱۳) وفات سلمان ■سلمان سرانجام، پس از عمری طولانی و بابرکت، در اواخر خلافت عثمان در سال ۳۵ه .ق وفات یافت(۱۴). حضرت علی(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بن ابی طالب و حضرت خضر، در حالی که با هر یک از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیکر سلمان نماز گزاردند(۱۵). بعضی از راویان چنین نقل کرده اند که حضرت علی(ع) بر کفن سلمان شعری نوشت که معنای آن چنین است: ■«بر شخص کریم و بزرگواری وارد شدم، بی آنکه توشه نیک و قلب پاک داشته باشم; ولی بردن توشه نزد شخص کریم و بزرگوار، زشت ترین کار است.» (۱۶) ■مرقد شریف حضرت سلمان(س) در مدائن، در پنج فرسخی بغداد، نزدیک تاق کسری قرار دارد. در این دنیای پرتلاطم و پرزرق و برق که انسان را در گرداب گناه غرق می‌کند، هر کس الگویی میخواهد تا با سرمشق قرار دادن روش و کردارش کشتی وجودش را سالم به ساحل سعادت برساند; و زندگی سلمان فارسی برای ما ایرانیان الگویی شایسته است. پی نوشتها کتاب نفس الرحمن فی فضائل سلمان ، اثر علامه حاج میرزا حسین نوری طبرسی. کتاب بحارالانوار ، اثرعلامه مجلسی، جلد ششم و جلد هشتم. ۱- کمال الدین، ترجمه کمره ای، جلد ۱، صفحه ۲۶۷ ۲- الدرجات الرفیعه، ص ۲۰۳٫ ۳- مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۲۷٫ ۴- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۳۶٫ ۵- بحار، ج ۲۲، ص ۳۳۱٫ ۶- تنقیح المقال، ج ۲، ص ۴۷٫ ۷- اختصاص شیخ مفید، ص ۲۲۲٫ ۸- رجال کشی، ص ۲۰٫ ۹- بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۱۷٫ ۱۰- اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۲۸۷٫ ۱۱- بهجة الآمال، ج ۴، ص ۴۱۸٫ ۱۲- بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۴۱٫ ۱۳- کتاب ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص ۲۰۱٫ ۱۴- بحار، ج ۲۲، ص ۳۹۱ – ۳۹۲٫ ۱۵- همان، ص ۳۷۳٫ ۱۶- طرائف الحقائق، ج ۲، ص ۵٫ _______________________________________ [۱] در معجم البلدان (۲/۱۹۶) از هبة الله شیرازی نقل شده که سلمان بعد از فتح اصفهان، به مسقط رأس خود (جی = جیّان) برگشته و مسجدی نیز در آنجا بنا کرده است. منبع: مشاهده لینک |
||
|
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
|
۱۸ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: شعر آیینی | ||
|
|
شب تولد زمین... شاعر: زهرا دهقان نیری دل به دریای بی‌کرانه‌ی آبیت سپردن چون تو اَبر، آبشارگونه بر روی گونه‌های کوه نشستن و ترانه‌ی «تنها برای تو» را سرودن دوست دارم دل به دریای سمائیت بزنم اما این دریا ماهی‌گیر ندارد و ماهی با رنگ شعله آشناست و قلّابی نیست و صیّاد به قصه‌اش پیوسته ماهی، ماهی‌گیر میخواهد، او قلّاب را می‌شناسد، ولی دریا هم برای درک او تنگ است. عشق ماهی به قلّاب را ندیده‌اند! دریا می‌خندد، دیوانگی به اوج می‌رسد، ماهی فریاد می‌زند: می‌خواهم که ندانم چون زندگی می‌خواهم، جان دادنِ ماهی، جانْ به دنیا باریدن است. دنیا جان میخواهد و بت‌ها، تَبَر آن بت تبر را می‌شناسد! عشق بت و تبر! دیدنی است اما باورکردنی، شاید! زمانی تبر مُرید ابراهیم بود و امروز بت، مرید تبر است و دیگر ابراهیم… نمیدانم آن بت میخواهد خود را بشکند بدون ابراهیم، فریادی به بلندای تاریخ سر می‌دهد: آی ابراهیم تبرت را می‌خواهم گِلِ تشنه‌ام گُلِ محبتِ کوزه‌گر را آرزوست، تبرت را از قصه برون آر و بشکن مرا و دوباره به خاکم رسان تا شاید، کوزه‌گری از من ظرف آبی بنا کند، و شاید دخترکی مرا بر دوش خود بنشاند تا که از فرش به عرشم رساند. و ماهی همچنان در به درِ قلّاب بود و قلّاب به جای ماهی لنگه کفش جامانده از کودک محروم از پا را صید می‌کرد، زمان تنگ بود و دقایق لااُبالی می‌گذشتند و دنیا پر بود از تکاپویی برای رسیدن به عبث، و تبر زینت موزه بود و ابراهیم دیگر نبود، اما قصه‌اش، شبها کودکان را به خوابِ خوش فرو می‌برد و روزها گرمای محافل بود و ابراهیم نبود و انسان از پشت شیشه، ریشه‌ی خود را لمس می‌کرد! می‌گویند: اگر ابراهیم بیاید می‌تواند بُت را به تبر بسپارد و اگر کوزه‌گر بیاید می‌تواند از خاک بتان، کوزه‌ها بنا کند و دخترکانِ منتظر را به آنها بسپارد، اگر ماهی‌گیر بیاید قلّاب را به ماهی هدیه می‌دهد، شبِ تولدِ زمین و موزه‌ها برای همیشه بسته خواهند شد و انسان ریشه‌اش را در آغوش خواهد کشید، «اگر او بیاید» اما امروز یک ماهی را دیدم که خود را به قلّاب هدیه می‌کرد، و تبری گمنام که ابراهیم‌وار بُتانِ ابراهیم‌نما را به دست فراموشی می‌سپرد و بُتانِ دربند را به آغوش خاک، و دستی را که به جای گُل، ریشه هدیه می‌داد امروز گاهی کوزه به کار نمی‌آید و خاک را می‌روبند و دست از گِل می‌شویند اما دوستیِ بت و تبر دیدنی است و عشقِ ماهی و قلّاب شنیدنی و هدیه دادن ریشه، باور کردنی اما جهان ابراهیم میخواهد، تا شمع تولد زمین را با دستان خود روشن کند تا دیگر شکی باقی نماند تا همه ببینند که شعله‌ای در سینه‌ی خود دارند، و عشق واژه‌ای غریب نباشد و دیگر قلبی پشت زندان سپید نلرزد شب تولد زمین، تولد عشق است که نه قصه است و نه رؤیا، که باورکردنی است. اما از میان این همه، یک تبر و یک بت و یک ماهی و قلّاب یاران اویند! همان‌هایی که دنیا عجیبشان دانست همان‌هایی که دنیا باورشان نداشت مشاهده لینک |
||
|
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
|
۱۸ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
  نام کاربری: Assa.Mustang
پیام:
۲۰
عضویت از: ۱۴ اسفند ۱۳۸۹
طرفدار:
- استقلال - اسپانیا - فرهاد مجیدی - پپ - قلعه نویی گروه:
- کاربران عضو
|
دوستان من تو اینترنت گشتم ولی یه جواب درست و حسابی واسه شبهاتم در مورد حکم ارتداد و در کل مرتد بودن پیدا نکردم کسی که از دین اسلام برگرده، مرتد یعنی اونی که قرآن کریم و پیامبر رو نهی کرده و در کل کافر خداست ولی نمیدونم مورد من هم مرتد و کافر حساب میشه یا نه خب ماها به سبب فرهنگمون مسلمون شدیم از اول قبول هم داریم بهترین دین، دین اسلامه ولی اگه اونی که این کارو بکنه واقعا خداشناس باشه و منکر قرآن و پیامبر و سایر اصول و فروع دین نبا شه باز هم مرتد حساب میشه؟ خب یعنی تو این دنیا فقط از بین مسلمون ها میرن بهشت؟! اونی که ذاتا مسلمون آفریده شده حق برگشت از دین نداره؟ باید مسلمون بمونه و همینجوری زندگی کنه؟ مسیحیت خدا رو نمیشناسه؟ خب معلومه وقتی کسی دلش صاف باشه و کار بدی به زعم خودش نکنه حسابش پاکه دیگه دیگه این دین و اون نداره که |
||
|
۲۰ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
  نام کاربری: Dark_Rider
پیام:
۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی - کرایوف - برزیل و اسپانیا - :D - پپ عزیز - پروین گروه:
- کاربران عضو
|
نقل قول خب معلومه وقتی کسی دلش صاف باشه و کار بدی به زعم خودش نکنه حسابش پاکه دیگهدیگه این دین و اون نداره که إن الدين عند الله الإسلاما به الفاظ قران بايد توجه كرد هيچ كجاي قران نگفته كه دين دوتاست و هيج جا كلمه دين جمع بسته نشده هيچ وقت كلمه اديان گفته نشده اين صفات و كلمات درمورد اديان فقط ساخته دست بشره اگه همين الان خدمت حضرت عيسي برسن و ازش بپرسن شما مسيحي هستيد قطعا بهتون جواب ميده نه من مسلمونم همينطور حضرت موسي و ساير پيامبران الهي به نظرت اگه همه پيامبرا از يه خدا باشن چند تا دين مختلف و گاها متضاد ميارن و يا اينكه يه حرفو ميزنن؟؟ از نظر منطقي كاملا مشخصه مشكل اينه كه ما هنوز لفظ مسلمون رو ياد نگرفتيم. مسلمان در لغت يعني كسي كه تسليم شده تسليم امر خدا هركسي به امرهاي خدا تسليم باشه مسلمونه اين نيست كه هركي به آيين دين اسلام باشه فقط مسلمونه چون آيين اسلام 1400 ساله اومده پس چطوري قران ميگه كه ابراهيم عليه السلام نه نصراني (مسيحي) بود نه يهودي بلكه اون حنيف و مسلمان بود مسلمان يعني اينكه وقتي بهش گفت فرزندت رو ذبح كن بدون لحظه اي ترديد تسليم امر خدا بود حالا يه زماني امر خدا اون طوريه و زمان حال هم اينطوري ولی نمیدونم مورد من هم مرتد و کافر حساب میشه یا نه نقل قول خب ماها به سبب فرهنگمون مسلمون شدیم از اولقبول هم داریم بهترین دین، دین اسلامه ولی اگه اونی که این کارو بکنه واقعا خداشناس باشه و منکر قرآن و پیامبر و سایر اصول و فروع دین نبا شه باز هم مرتد حساب میشه؟ اينكه طرف شما چه به دنيا اومده و چي بهش گفتن مهم نيست ، مهم اينه كه خودش چي خواسته گيرم كه پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟ اون دنيا هم بابت ديني كه از پدر ارثي رسيده و هيچ تحقيقي روش نشده و از روي هوا اراده شده بايد جواب پس بديم اين يه بخش حرفتون در مورد سوال شما ، هر كسي كه منكر ذات خدا ، حقانيت قران ، و رسالت محمد (ص) باشه كافر و مرتدد حساب ميشه به شرطي كه اين كفر خودشو علني كنه.تا وقتي كه شرك خفي در دل خودش داره هيچ كس حق نداره نسبت بهش حكمي جاري كنه ولي روزي كه تو يه جمعي از ساير مسلمونا به خدا و پيامبر و قران توهين كنه قطعا اون فرد مرتد هستش اگه منكر خدا و پيامبر و حقانيت قران نباشه و فقط شبهات بي پاسخ داشته باشه مرتد نيست بلكه مستضعف محسوب ميشه نوعي از استضعاف به حساب مياد كه از نبود اطلاعات ناشي ميشه اين جور افراد شديدا نيازمند ياري هستند نقل قول اونی که ذاتا مسلمون آفریده شده حق برگشت از دین نداره؟لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِال در دين هيچ اجباری نيست هدايت از گمراهی مشخص شده است پس هر کس که به بت کفر ورزد و به خدای ايمان آورد ، به چنان رشته استواری چنگ زده که گسستنش نباشد خدا شنوا و داناست شان نزول اين ايه به اين شكله مردى از اهل مدينه به نام" ابو حصين" دو پسر داشت؛ برخى از بازرگانانى كه به مدينه كالا وارد مىكردند، هنگام برخورد با اين دو پسر آنان را به عقيده و آيين مسيح دعوت كردند، آنان هم سخت تحت تاثير قرار گرفته و به اين كيش وارد شدند و هنگام مراجعت نيز به اتفاق بازرگانان به شام رهسپار گرديدند. "ابو حصين" از اين جريان سخت ناراحت شد و به پيامبر (صلي الله عليه و آله) اطلاع داد و از حضرت خواست كه آنان را به مذهب خود برگرداند و سؤال كرد: آيا مىتواند آنان را با اجبار به مذهب خويش باز گرداند؟ آيه 256 نازل گرديد و اين حقيقت را بيان داشت كه: "در گرايش به مذهب اجبار و اكراهى نيست". در تفسير" المنار" نقل شده كه ابو حصين خواست دو فرزند خود را با اجبار به اسلام باز گرداند، آنان به عنوان شكايت نزد پيغمبر آمدند. "ابو حصين" به پيامبر عرض كرد: من چگونه به خود اجازه دهم كه فرزندانم وارد آتش گردند و من ناظر آن باشم؟ آيه 256 به همين منظور نازل شد. پي نوشت يادمون نره با اجبار و شمشير نميشه دين رو گردن كسي گذاشت ولي دين هم از خودش دفاع ميكنه هركسي مختاره تو دنيا اونجور كه ميخواد عقيده داشته باشه ولي كسي كه مرتد بشه بازگشتش به اسلام در بعضي شرايط خيلي سخته و در بعضي شرايط ديگه غير ممكنه. پس كسي كه ميخواد دين ديگه اي رو جايگزين كنه قبلش بايد تفحص و تحقيق گسترده اي كنه |
||
|
۲۰ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
|
نام کاربری: L.A-Messi
پیام:
۴,۶۳۲
عضویت از: ۲۱ شهریور ۱۳۹۰
از: دامغان
طرفدار:
- مسی - کرایف،دی استفانو - گواردیولا،گاس هیدینگ - کلا قیدشو زدم گروه:
- کاربران عضو
|
خوب من اینا رو نوشته بودم بعد دیدم کمیل جواب داده حالا دیگه اینم میزارم حیفه اینهمه تایپ کردم سوال شما چند بخش میشه: اول حرفتون گفتین: نقل قول ولی اگه اونی که این کارو بکنه واقعا خداشناس باشه و منکر قرآن و پیامبر و سایر اصول و فروع دین نبا شه باز هم مرتد حساب میشه؟خوب اینکه دیگه از چیزی برنگشته ،خودتون میگین که منکر اصول و فروع اسلام نیست پس وقتی منکر نباشه و قبول داشته باشه مسلمونه و دیگه ارتدادی در کار نیستاما بنظر اصل سوالتون در مورد چیز دیگه است، یعنی مرتد شدن مسلمونها میگین کسی که مسلمونه حق برگشت نداره چرا؟ بحث سر اینه که کسی که مسلمونه وظیفه تحقیق داره تمام بزرگان گفتن که اصول دین تقلیدی نیست و باید هر کس خودش به این عقاید برسه با راههای مختلف مثل دلیل و برهان و ... خوب این کم کاری ماهاست که نمیریم دنبال اصولمون و در موردش تحقیق نمی کنیم شما و هر کس دیگه باید کامل مسیحیت رو بشناسی و یا سایر ادیان رو ، و شناخت درست و کاملی هم نسبت به اسلام داشته باشی بعد ادعای کامل بودن اونها رو در مقابل اسلام مطرح کنی شما باید حرف نسخه های قدیمی انجیل رو ببینی که به اومدن پیغمبر ما وعده داده شده و حضرت مسیح خودش این وعده رو مطرح کرده ولی مسیحیا همون کاری که یهودیهای در مقابل خودشون کردن رو ، در برابر پیفمبر اسلام اجرا کردند و نبوتش رو نپذیرفتند پس بحث کامل بودن ادیان نسبت به هم نیاز به تحقیق و دلیل داره که فکر کنم اگر یکم پیرامون ادیان فعلی و عقاید و افکارشون تحقیق کنین جای تردید براتون باقی نمی مونه اتفاقا چند وقت پیش یک سری از همین گفته های تحریف شده فعلی تورات یا انجیل رو فکر کنم مسعود توی همین تاپیک گذاشته بود که واقعا شرم آوره و زشت بود و شما خودتون میتونید به این مطالب دسترسی پیدا کنید اما حرف آخرتون که صاف بودن دل و درست بودن کارها رو مطرح کردید بهتر نیست اینکه ملاک امسان خوب و بد چیه و چجوری در موردشون باید قضاوت بشه رو به خدا و حرف او واگذار میکردین ما هیچ وقت نگفتیم مسیحی ها و پیروان بقیه ادیان که اطلاعی در مورد دین و اسلام ندارن به بهشت نمیرن چون همه میدونیم که خیلیهاشون واقعا اطلاعات و آگاهی در این زمینه ندارن و معذور هستند خوبه که انسان دلش پاک باشه ولی بنظر شما این افرادی که دارن توی غرب و یا حتی اینجا،هزاران کثافتکاری مثل همجنس بازی و ... رو انجام میدن بنظر خودشون این کارهاشون درست نیست؟ نکته اینجاست که مهم نیست افراد در مورد خوبی و بدی چه فکری میکنند،کارهای زشت و بد و در مقابلش کارهای خوب و انسانی توی عالم یک سری حقایق ثابت و بدون تغییر هستند و دیدگاه افراد مختلف باعث تغییر در اصل حقیقت نمیشه این خداست که مشخص کرده انسان با چه کارهایی انسانی تر و الهی تر میشه و با جه کارهایی حیوانی و خارج از دایره انسانی قرار میگیره حالا اگر کسی بی اطلاعه معذور هست ولی این دلیل نمیشه که حرفش و کارش درست باشه امیدوارم متوجه منظورم شده باشید. |
||
|
۲۱ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
|
نام کاربری: Assa.Mustang
پیام:
۲۰
عضویت از: ۱۴ اسفند ۱۳۸۹
طرفدار:
- استقلال - اسپانیا - فرهاد مجیدی - پپ - قلعه نویی گروه:
- کاربران عضو
|
اول از دو دوست عزیزم تشکر میکنم که توضیحات کاملی دادن و بحث رو تا جایی کشیدن که من میخواستم ببینید این حرفها کاملا درست اینکه اگه کسی از دین اسلام برگرده و کافر خدا نشه و این کارش رو علنی نکنه کسی نمی تونه راجع بهش حکم بده حالا بحث اینجاست؛ (من این بحث رو خیلی جاها پیش کشیدم و متاسفانه با جواب های تندی روبرو شدم، هیچ موقع هم جواب نگرفتم) اسلام 1400 ساله اومده قبل اون این همه انسان آفریده شدن و مردن حالا قشر خداشناس اون انسان ها رو در نظر بگیریم که با ایمان بودن و پی برده بودن یه خالقی دارن که به همه کارهاشون واقف بوده و باید حساب پس بدن بهش ولی آیا اونها هم روزی 17 رکعت نماز میخوندن؟ همشون؟ اونایی که نمیخوندن میرن جهنم؟ اونها هم فقط به زبان عربی با خداشون راز و نیاز میکردن و ادعیه هاشون فقط عربی بود؟ چند روز پیش حجت الاسلامی تو یکی از برنامه های سیما میگفت: خدا خودش تو قرآن گفته 4 دسته جهنمی هستن یکی از اون دسته ها اونایین که تو نماز خوندن سهل انگارن آیه شریفه ی مربوط به اون بحث رو هم خوندن ایشون 7 میلیارد انسان تو این دنیا زندگی میکنن که طبق آمار حدود 1 میلیارد نفر دینشون اسلام هست یعنی یک هفتم بدون پنهان کاری بگیم حداقل 500 میلیون از این مسلمون ها نماز نمی خونن خب یعنی چی آخه؟ یعنی فقط از بین اون 500 میلیون باقی مونده بهشتیا انتخاب میشن؟ بقیه همه میرن جهنم؟ حتما همگی شعر مولانا رو شنیدیم؛ ... هر چه میخواهد دل تنگت بگو آخه این چه حرفیه که اگه تلفظ "ص" اشتباه باشه اشکال ایجاد میشه من چرا باید مجبور باشم به زبان عربی با خدای خودم صحبت کنم؟؟ به جان مادرم قسم که خیلی از اونایی که نماز خون و دعا خون و ... هستن حتی معنی کامل این ادعیه عربی رو هم نمیدونن... فقط در طی زمان حفظ شدن خدای من زبان منو بلد نیست؟ ترکی بلد نیست؟ من واقعا موندم چی بگم خدا به سر شاهده که ذره ای به بودن خدا و حقانیت حضرت محمد (ص) و قرآن شک ندارم ولی آخه چرا باید اینجوری باشه؟ یعنی من نمی تونم مسیحی باشم و باز هم به حضرت محمد (ص) ارادت داشته باشم؟ نمی تونم نماز نخونم ولی باز به حضرت محمد (ص) ارادت داشته باشم؟ حرف من اینه: قبول دارم که دین اسلام کامل ترین دینه ولی سر فروع دین شبهه دارم نه اصول دین همه خوبیهایی که در مورد نماز گفته میشه درست اینکه هم تو بحث فیزیولوژی بدن تاثیر مثبت داره هم تو روح و روان آدم ولی آیا تنها راه صحبت با خدا نماز خوندنه؟ |
||
|
۲۱ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
|
نام کاربری: L.A-Messi
پیام:
۴,۶۳۲
عضویت از: ۲۱ شهریور ۱۳۹۰
از: دامغان
طرفدار:
- مسی - کرایف،دی استفانو - گواردیولا،گاس هیدینگ - کلا قیدشو زدم گروه:
- کاربران عضو
|
با اجازه کمیل دوست عزیز ظاهرا بحث شما درباره بعضی از اعمال و عبادات هست و یا بقول خودتون فروع دین اول این حرف شما رو بگم که گفته بودین"الان خیلی از انسانها مسلمون نیستند و نماز و بقیه اعمال رو ندارند پس تکلیف بهشت و جهنم اونها چی میشه؟" این حرفتون رو توی ارسال قبلی جواب دادم که اکثریت قریب به اتفاق این انسانها نسبت به حقایق دین و اسلام و به تبع اون عبادات جهل دارند و اطلاعی ندارند و یا خیلی ناقص مطلع هستند پس خدا به هیچ وجه کسی رو بخاطر چیزی که نمیدونه مواخذه نکرده و نمیکنه اینکه خدا با چه معیاری دقیق میزان و درجه خوب بودن این افراد رو میسنجه بنوعی از درک بشر بالاتره و این مسئولیت رو خود خدا به عهده داره و قطعا با دقت کامل و بدون ظلم این حسابها رو رسیدگی میکنه و سر سوزنی به احدی چه مسیحی چه یهودی چه مسلمون ظلم نمیشه و طبق گفته بسیاری از بزرگان چه بسا کسانی که مسیحی بودن و اطلاعی از اسلام نداشتن که مسلمون بشن ولی یک زندگی خوب و سالم رو طی کردن به مراتب مقام بالاتری از مایی که همه چیز دین در اختیارمون بوده ولی استفاده کامل نکردیم، داشته باشن. این از این اما اصل بحثتون که روی نماز و دعا و الفاظ عربی بود ببینید، نماز تنها راه صحبت کردن با خدا نیست و انسان میتونه در هر شرایطی بصورت صمیمی با خدا صحبت کنه و این موضوع اتفاقا خیلی بهش سفارش شده که انسان اگر وقتی پیدا کرد با خدا خیلی راحت درد و دل کنه پس اولا انحصاری نیست ولی علت واجب شدن نماز به این صورت و با این الفاظ ، اینه که بشر به صورت کلی متوجه کاری که داره درمقابل خدا انجام میده نیست یعنی اصلا متوجه نیست با چه کسی و چه عظمتی داره صحبت میکنه آداب این سخن گفتن و حرف زدن رو در برابر کسی که بزرگی و خوبی و رحمتش و بطور کلی وجودش براش حتی ذره ای قابل درک کامل نیست رو بلد نیست حالا خود خدا این لطف رو کرده که اومده و بهترین شیوه ارتباطی ما رو با خودش مطرح کرده یعنی شیوه ای که انسان میتونه بالاترین حد ممکن به خدا نزدیک بشه و خدا خیلی از او راضی بشه و نسبت به او لطف زیاد و نظر خاص بکنه خدا از کلمات خودش(قرآن)در این ارتباط ویژه، مقداری قرار داده ، چون مشخصه که بهترین راه برای نزدیک شدن و حرف زدن بایک فرد استفاده از کلمات خودش هست و به همین خاطر بهترین راه سخن گفتن با کسی که خیلی بلند مرتبه و بزرگ هست اینه که بیایم از حرفهای خودش که اونها هم مقدس و الهی هستند استفاده کنیم اما اینکه چرا عربی؟ دلیلش بسیار واضح هست،خدا به دلایل مختلف و شرایطی که پیش اومد که واردش نمیشیم قرآن و کتابش و پیامبر و امامان آخرش رو با زبان عربی و بصورت عرب نازل کرد حالا دقت کنید ، خدا حرفش رو فقط در قالب و چینش این حروف و کلمات و عبارات زده و و هرگونه تفسیر یا ترجمه ای که از این کتاب آسمانی بشه با اصل اون زمین تا آسمان فرق داره چون خدا تمام علوم خلقت و تمام معارف و بقول خود قرآن هر تر و خشکی رو در این آیات و کلمات جای داده و منظورش رو به صورت دقیق با این الفاظ بیان کرده حالا ما هرکاری که بکنیم دیگه اصل کتاب و معارف و اسراری که توی اون هسته رو نمیتونیم با ترجمه و تفسیر منتقل به زبان دیگه ای بکنیم چون ما نمیدونیم خدا با قدرت و علم بی نهایت خودش چه جوری در یک کتاب چند صد صفحه ای تمام رموز و دانش جهان و انسان رو جای داده!! برای همین گفته میشه که نماز و قرآن و عبادات به همین صورت باید خونده بشه چون اگر کوچکترین تغییری بدیم خدا میدونه در اصل و حقیقت اون مطلب چه تفاوتی پیدا میشه و چه فرق زیادی میکنه یه بحثی هم گفته بودی که نقل قول یعنی من نمی تونم مسیحی باشم و باز هم به حضرت محمد (ص) ارادت داشته باشم؟ نمی تونم نماز نخونم ولی باز به حضرت محمد (ص) ارادت داشته باشم؟ببینید اگر شما طبق حرف خودتان به حقانیت این دین ایمان دارین ،لازمه این قضیه پیروی از دستوارت این دین هست،اینکه پیامبران رو دوست داشته باشیم چیز خوبیه ولی کافی نیست چون خدا اونها رو ارسال نکرده که ما دوسشون داشته باشیم خدا میخواسته دست ما رو بگیره تا ما هم به یک جایی در این عالم برسیم و راه و چاه رو از طریق این افراد به ما نشون بده پس وقتی دستوری میدن باید اجرا بشه چون رستگاری و درست شدن و انسان بودن ما در پی عمل به همین دستورات هست. |
||
|
۲۱ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
|
نام کاربری: Assa.Mustang
پیام:
۲۰
عضویت از: ۱۴ اسفند ۱۳۸۹
طرفدار:
- استقلال - اسپانیا - فرهاد مجیدی - پپ - قلعه نویی گروه:
- کاربران عضو
|
نقل قول این حرفتون رو توی ارسال قبلی جواب دادم که اکثریت قریب به اتفاق این انسانها نسبت به حقایق دین و اسلام و به تبع اون عبادات جهل دارند و اطلاعی ندارند و یا خیلی ناقص مطلع هستندخب به نظرتون از این 6 میلیارد انسان کنونی و همه انسانهای پیشین چند درصدشون اطالاعات ناقص داشتن؟ بقیه چون مطلع بودن و دستورات دین رو اجرا نکردن بلا نسبت کلا کشک؟! نقل قول مسیحی بودن و اطلاعی از اسلام نداشتن که مسلمون بشن ...به قول عادل اگه اجازه بدین من قانع نشم ببین عزیز دل عصر عصر ارتباطاته درسته خیلی صحنه سازی ها علیه اسلام و قرآن میشه درسته خیلی از مطالب رو با تحریف جلوه میدن به غربی ها که نگرش منفی پیدا کنن راجع به اسلام و خیلی کارهای دیگه ولی دیگه این حرف قابل قبول نیست که اطلاع نداشتند هر کسی نهایتا با یه هفته تحقیق و تفحس در قرآن و سایر کتب بهترین راه رو تشخیص بده، پس چرا این کارو نمیکنه؟ بر فرض شخصی عین من، با همین نظریات و سطح تفکر در یه کشور اروپایی و خانواده مسیحی به دنیا اومده باشه هم من و هم اون نماز نخونیم هم من و هم اون روزه نگیریم و ... ولی در کل انسان خوبی باشیم در زندگیمون اون میره بهشت و من میرم جهنم فقط به این دلیل که نماز نخوندم؟ اون میره بهشت و من میرم جهنم فقط به این خاطر که هر دو صدقه دادیم ولی من خمس ندادم؟ بین من و اون چه فرقی وجود داره؟ گناه اون شخص میافته گردن کسانی که انتشار اسلام در کشور رو به حداقل رسوندن و نمیزارن کسی از اندیشه های اسلام حقیقی باخبر شه ولی باز هم سهل انگاری خودشونه که نمیرن دنبال اسلام چون تو کتاب خودشون هم گفته شده پیامبری خواهد اومد (تو همه نسخه های انجیل هم هست) پس این همه مسیحی با اینکه میدونستن جریان رو و به سمت پیامبر کشیده نشدن میرن جهنم؟ نقل قول چون خدا تمام علوم خلقت و تمام معارف و بقول خود قرآن هر تر و خشکی رو در این آیات و کلمات جای داده و منظورش رو به صورت دقیق با این الفاظ بیان کردهحالا ما هرکاری که بکنیم دیگه اصل کتاب و معارف و اسراری که توی اون هسته رو نمیتونیم با ترجمه و تفسیر منتقل به زبان دیگه ای بکنیم چون ما نمیدونیم خدا با قدرت و علم بی نهایت خودش چه جوری در یک کتاب چند صد صفحه ای تمام رموز و دانش جهان و انسان رو جای داده!! ببین داداش تا اینجاش خیلی خوب توضیح دادی ولی این قسمت رو ببین از حرف خودت منظورش رو به صورت دقیق با این الفاظ بیان کرده خدا تو قرآن این همه منظور و اخلاق و اصول و ... به صورت دقیق با الفاظ تبئین کرده، درست؟ ولی ما اصل رو ول کردیم، چسبیدیم به فرع خدا گفته برادری کنید با هم نه اینکه "ص" رو درست تلفظ کنید ما اصل مطلب (برادری) رو ول کردیم و ... یه روز خدایی نکرده حوالی ساعت 1 کارت بخوره به اداره ها مسلمونی معنی میشه برات! قرآن گفته تو کار خیر سبقت بگیرید از هم نه اینکه به بهونه نماز کار هم کیش خودت رو بندازی عقب این همه انسان مسلمونی و نماز و قرآن رو کردن سپر بلاشون و دمار از روزگار بقیه درمیارن (1) ولی خیلی ها هم هستن که نماز نمیخونن ولی با تک تک کارهاشون دل خیلی از انسان ها رو بدست آوردن (2) البته اونی که نماز میخونه و انسان پاک و درستی هم هست، بحثش جداست، خدا انشالا سایه ی همچین انسان هایی رو از سر مملکتمون کم نکنه نظر همه دوستان محترمه ولی این نظر منه که اون شخصی که با مورد (2) هم راستاست به مراتب از موارد (1) مسلمون تره!! حالا اگه خدا میخواد مورد (2) رو بندازه جهنم چون نماز نمیخونه این دیگه از اون حرفاست خدا، خداست برای شما برای من برای همه انسان ها برای پرنده ها برای همه حیوون ها خدا حرفهاش رو عربی فرستاده ولی خودش که استغفرا... عرب نیست که اگه کلمه رو اشتباه بگی متوجه منظور بدت بشه!!!!! خدا از ته دلت خبرداره، همین و بس انسان تفسیر آیات رو به زبون خودش بخونه و سعی کنه در عمل خودشو نزدیک کنه به اونا خیر بهتری می بینه نسبت به اینکه بدون معنی هزار تا ادعیه رو بخونه و گریه کنه نقل قول ببینید اگر شما طبق حرف خودتان به حقانیت این دین ایمان دارین ،لازمه این قضیه پیروی از دستوارت این دین هست،اینکه پیامبران رو دوست داشته باشیم چیز خوبیه ولی کافی نیست چون خدا اونها رو ارسال نکرده که ما دوسشون داشته باشیمیه قسم رابطه علت و معلول رو می تونیم تو رابطه محب و محبوب جویا بشیم یعنی محب اون کارهایی رو میکنه که محبوبش انجام داده و ازش میخواد که انجام بده این میشه علت انجام اون کار (معلول) ولی آیا محبوب ما پیامبر گفته فقط نماز بخونید؟ چیز دیگه ای نگفته؟ هیچ انسانی کامل و معصوم نیست و شاید نتونه همه کارهایی که پیامبر گفته رو انجام بده ولی من میگم عوض اینکه بیام نماز بخونم با طینت زشت، نماز نخونم با طینت زیبا! |
||
|
۲۱ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
  نام کاربری: Mohamad.Barani
پیام:
۱۲,۶۳۱
عضویت از: ۴ دی ۱۳۸۸
از: ساری، دارالملک ایران
طرفدار:
- .:رونالدینهو:. - .:لوییز انریکه:. - .:استقلال تهران:. - .:هــلـــنـــــــــــــد:. - .:فرهاد مجیدی:. - .:رایکارد:. - .:فیروز کریمی:. گروه:
- کاربران عضو
 |
حضرت محمد (ص) فرمودن من به رسالت رسیدم تا مکارم اخلاقی رو تموم کنم. نقل قول این همه انسان مسلمونی و نماز و قرآن رو کردن سپر بلاشون و دمار از روزگار بقیه درمیارن (1)ولی خیلی ها هم هستن که نماز نمیخونن ولی با تک تک کارهاشون دل خیلی از انسان ها رو بدست آوردن (2) این قیاس اصلا قیاس جالبی نیست. همون برنامه تلویزیونی که گفتید رو بنده هم دیدم. تو همون برنامه در این مورد هم صحبت شده که این دو تا در تناقض با هم نیستن که در مقابل هم قرارشون داد. اون مسلمونی که قرآن رو کرده سپر بلاش و دمار از مردم در آورده کار غلطی می کنه. اونی هم که کار خوب زیاد انجام میده ولی نماز نمیخونه کار غلطی می کنه. مثل دو تا دانش آموز که یکیش ریاضیش خوبه و فیزیکش ضعیفه و یکی فیزیکش خوبه و ریاضیش ضعیفه.جفتشون در تباهی ان. چه خوبه که آدم هم خدا رو بندگی کنه و هم به داد مردم برسه. حی علی گرفتن دست فتادگان، تنها سوال روز قیامت نماز نیست! اما اولین سوال روز قیامت نمازه!  |
||
|
|
|||
|
۲۱ مهر ۱۳۹۱
|
|||
|
|
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
| شما می‌توانید مطالب را بخوانید. |
| شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید. |
| شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید. |
| شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید. |
| شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید. |
| شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |