به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: Son.of.Man
پیام: ۸۶۰
عضویت از: ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
طرفدار:
- لئو
گروه:
- کاربران عضو
ای جذاب ترین معجزه فصل بهار
رفتی و تمام روز های دی تیر کشید.


آپلود عکس







تنها دلیلمن
منتظرت خواهم ماند...
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: Son.of.Man
پیام: ۸۶۰
عضویت از: ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
طرفدار:
- لئو
گروه:
- کاربران عضو
گروه های مسلح (تروریست) از ساعتی پیش حمله بی سابقه موشکی و خمپاره ای به همه محله های شهر حلب در شمال سوریه را آغاز کردند که این حملات همچنان ادامه دارد.
این گروه ها از موشک جدیدی به نام «حمم» با وزن ششصد تا هشتصد کیلوگرم در حمله به بیمارستان الضبیط حلب استفاده کردند که باعث تخریب کامل این بیمارستان و شهادت ده‌ها نفر شد.
بیمارستان الضبیط پنجمین بیمارستانی است که گروه های مسلح در شهر حلب آن را هدف قرار می‌دهند.
همچنین گروه های مسلح (تروریست) در چند ساعت گذشته شصت و پنج گلوله خمپاره و موشک به طرف محله های شارع النیل، السبیل، الموکامبو و الرزای در شهر حلب در شمال سوریه شلیک کردند که در این حملات دستکم یازده نفر شهید و ده‌ها نفر مجروح شدند.
همچنین جنگنده‌های ارتش سوریه مواضع گروه های مسلح (تروریست) را در محله الراشدین شهر حلب در پی حملات گسترده خمپاره ای و موشکی به محله های مسکونی این شهر، بمباران کردند.
هواپیماهای روسی نیز در پی حمله گسترده صبح امروز گروه های مسلح به شهر حلب، بر فراز این شهر به پرواز درآمدند.
نیروهای ارتش سوریه حمله گروه های مسلح (تروریست) را به منطقه البحوث العلمیه شهر حلب در شمال سوریه ناکام گذاشتند.
در همین راستا خبرنگار المیادین اعلام کرد انفجار مهیبی محله الزهراء در شهر حلب را لرزاند.
گروه های مسلح (تروریست) جبهه النصره، احرار الشام و نورالدین زنگی در حمله گستره امروز به شهر حلب در شمال سوریه شرکت دارند.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

آپلود عکس







تنها دلیلمن
منتظرت خواهم ماند...
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: HEYHAT
پیام: ۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی
- کرایف
- ?
- اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال
- ?
- پپ کبیر
- ?
گروه:
- کاربران عضو
بازم آتش بس امونمون رو برید...
آمریکا داره به بهانه ی مذاکرات صلح برای حرامی های سفیانی زمان می خره و از طریق مرز ترکیه و استان ادلب تجهیزات و نیرو براشون می فرسته و نقش اساسی واسه تجدید قوا داره براشون.
جیش الفتح، احرار الشام، جبهه النصره، فلیق الشام و جند الاقصی با 8 هزار نفر نیرو تو حمله به خان طومان شرکت داشتن و قریب به 83 نفر شهید رو دستمون گذاشتن.
تمام اصرار غرب و سازمان ملل و ترکیه و عربستان برای آتش بس فقط برای تجدید قوای تروریست هاست.
بچه ها در یه شبه محاصره قرار گرفتن و علاوه بر این شهدا تعدادی از بچه های عراق هم اسیر شدن...
یا زینب ...








همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار
سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ...
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: Son.of.Man
پیام: ۸۶۰
عضویت از: ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
طرفدار:
- لئو
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
A Feast for Crows نوشته:

بازم آتش بس امونمون رو برید...
آمریکا داره به بهانه ی مذاکرات صلح برای حرامی های سفیانی زمان می خره و از طریق مرز ترکیه و استان ادلب تجهیزات و نیرو براشون می فرسته و نقش اساسی واسه تجدید قوا داره براشون.
جیش الفتح، احرار الشام، جبهه النصره، فلیق الشام و جند الاقصی با 8 هزار نفر نیرو تو حمله به خان طومان شرکت داشتن و قریب به 83 نفر شهید رو دستمون گذاشتن.
تمام اصرار غرب و سازمان ملل و ترکیه و عربستان برای آتش بس فقط برای تجدید قوای تروریست هاست.
بچه ها در یه شبه محاصره قرار گرفتن و علاوه بر این شهدا تعدادی از بچه های عراق هم اسیر شدن...
یا زینب ...

من شنیده بودم سه هزار نفر بودن

+یکجا خوندم سپاه 100 تا موشک زده به خان طومان نمیدونم درسته یا که نه؟






تنها دلیلمن
منتظرت خواهم ماند...
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: Son.of.Man
پیام: ۸۶۰
عضویت از: ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
طرفدار:
- لئو
گروه:
- کاربران عضو
انتقام سختی در راه است...!
فرزندان دیار علوی ساکت نمی نشینند...!

آپلود عکس







تنها دلیلمن
منتظرت خواهم ماند...
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: BRAIN
پیام: ۵,۵۱۳
عضویت از: ۸ خرداد ۱۳۹۰
طرفدار:
- LEO MESSI
- PEP
- SPAIN-ARGENTINA
- PEP-FERGUSEN
گروه:
- کاربران عضو
بدورد فرمانده.روحت قرین رحمت.







فراتر از یک باشگاه



GOODBY PEP GUARDIOLA THANKS FOR ALL THINGS..
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: Son.of.Man
پیام: ۸۶۰
عضویت از: ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
طرفدار:
- لئو
گروه:
- کاربران عضو


شهید مصطفی بدرالدین

+برادر همسر و جانشین سردار شهید "حاج عماد مغنیه" و دایی جهاد







تنها دلیلمن
منتظرت خواهم ماند...
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: Son.of.Man
پیام: ۸۶۰
عضویت از: ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
طرفدار:
- لئو
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
MESSIDONA نوشته:

بدورد فرمانده.روحت قرین رحمت.




روحش شاد.







تنها دلیلمن
منتظرت خواهم ماند...
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: Son.of.Man
پیام: ۸۶۰
عضویت از: ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
طرفدار:
- لئو
گروه:
- کاربران عضو
مصاحبه خواندنی دختر شهید «عماد مغنیه»

به نقل از العالم،«فاطمه مغنیه» دختر حاج رضوان در مصاحبه با «سمیه علی» خبرنگار «المنار» خاطرات زیبایی را از دوران کودکی و نوجوانی خود در کنار شهید عماد مغنیه بازگو کرد؛

از فاطمه می‌پرسم به پدرت که فکر می‌کنی، بیش از همه دلتنگ چه چیز او می شوی؟ سکوت می‌کند. تصور می‌کند حاج رضوان روبرویش ایستاده. می‌گوید: «سکوت زیبایش... دلتنگ سکوت زیبایش می‌شوم. دلتنگ حضورش و سِحر وجودش. عاشق این بودم که نگاهش کنم. خیلی وقت‌ها از ته دل حس می‌کنم نیازمند آنم که چنین صحنه‌ای باز تکرار شود.» بعد با اطمینان ادامه می‌دهد: «اینها مردان خدایند.» فاطمه می‌داند که خیلی چیزها را از پدرش به ارث برده: «بله شبیه او هستم. ... جهاد هم شبیه او بود.»

فاطمه در منزل خودش از ما پذیرایی کرد. قبلش یک گفت‌وگوی تلفنی کوتاه داشتیم و در همان تماس درباره اصل مصاحبه و زمان مصاحبه درباره‌ «حاج رضوان» توافق کردیم.

با نزاکت و اعتماد به نفس فراوانی به استقبالمان آمد. لبخندی بر چهره دارد که می‌توانی در آن، غم از دست دادن عزیزی را ببینی، «از دست دادن برادر و دوستی که من از همه به او نزدیک‌تر بودم» و از دست دادن پدر. پدری که درست هفت سال پیش بود که آخرین بار او را دید.

آخرین دیدار

فاطمه عماد مغنیه، بر‌می‌گردد به آن روز. انگار همه‌‌ جزئیات جلوی چشمش باشد. لبخندی می‌زند و از یک فنجان نسکافه حرف می‌زند که پدرش «همه را یکجا سرکشید. خیلی هم تند. البته من این فنجان را برای خودم درست کرده بودم! قبلش از او پرسیدم نسکافه می‌خواهی؟ که گفت نه. شنبه شب بود، نهم فوریه ۲۰۰۸ یعنی دو روز پیش از شهادتش. پدر سه شنبه شهید شد. سکوتی می‌کند و ادامه می‌دهد: «درست مثل برادرم جهاد. او را هم برای آخرین بار روز پنجشنبه دیدم و یکشنبه شهید شد.» با اشتیاق، ادامه ماجرای آخرین دیدار با پدرش را از سر می‌گیرد: «آمد به خانه‌ی من. مادرم هم بود. نشستیم به شب‌نشینی. آن شب قسمتی از یک سریال طنز سوری را دیدیم و کلی خندیدیم».

بابا کجاست؟

«باعث شدی وسط خاطراتم بگردم» این را درحالی می‌گوید که دارد در اتاقش دنبال یک یادگاری از پدرش می‌گردد که از او خواستیم برای ضمیمه کردن به متن مصاحبه در اختیارمان بگذارد. نگاهش می‌افنتد به دیوار اتاق. یک عکس از پدرش به دیوار زده که او را در کودکی بغل کرده است. خیلی آرام آن را از روی دیوار برمی‌دارد و به ما می‌دهد. نزدیک همان عکس، یک عکس دیگر هم از فاطمه در کنار برادرانش و پدر و مادرش روی دیوار است. نگاهی می‌کند و با لهجه‌ی لبنانی می‌گوید: «این مو بوره جهاده». به خاطر حضور مادرش در تصویر، از انتشار آن عذر می‌خواهد. از همینجا بحث درباره‌ی کودکی‌اش آغاز می‌شود.

یک کودکی استثنایی برای دختربچه‌ای که به قول خودش: «تا بزرگ شدم نمی‌دانستم من دختر معاون جهادی حزب الله‌ام.» فاطمه تعریف می‌کند که مادرش چطور به این سؤال سخت آنها که «بابا کجاست؟» پاسخ می‌داده. می‌گوید مادرش همه چیز را به امام زمان مرتبط می‌کرد و می‌گفت «تا وقتی امام زمان ظهور نکرده بابایتان نمی‌آید.» سپس ادامه می‌دهد: «مادرم نوعی تقدیس راجع به کار بابا در جان‌های ما نشاند، تا مطابق آن به سؤال‌های فراوان ما پاسخ دهد.»

تعریف می‌کند که «امنیت بابا» چطور بخشی از زندگی و رفتار و سلوک خودش و برادرانش شده بود: «مادرم مدام در گوشمان تکرار می‌کرد او نمی تواند در کارش تأخیر داشته باشد، نباید بپرسیم کجا می‌رود، نباید یواشکی به صحبت‌های تلفنی‌اش گوش کنیم. ما هم واقعا با این روش خو گرفته بودیم..»

با اینکه تا به سن خاصی نرسیده بود از ماهیت شغل پدرش خبر نداشت، می‌گوید: «ولی خیلی زود فهمیدم که او تحت تعقیب دستگاه اطلاعاتی چندین کشور دنیاست. این را با توجه به تعاملش با چندین و چند موضوع مختلف فهمیده بودم.»

فاطمه تعریف می‌کند و توضیح می‌دهد چطور او و برادرانش از همان کودکی در محافظت از پدرشان سهیم بودند: «همه‌ی زندگی‌مان مبتنی بر این بود که هیچ تصویری از او منتشر نشود. عکس‌های او و عکس‌ها ما با او، همه مخفی بود. تأکید بر این بود که از او بی دلیل و ناگهانی عکس نگیریم و کاملا حواسمان باشد و مطمئن شویم که کسی موقع حضورش بدون گفتن به او عکسی از او نگرفته باشد.

محافظت از او بخشی از کار ما بود. مدام حواسمان بود که چه کسی به ما نزدیک شده است. حتی آدرس منزلمان همیشه مخفی بود. در یک دوره‌ای خانه‌‌ی ما عبارت بود از دو اتاق در یک مرکز. و به رغم همه‌‌ی این سختی‌ها مادرم توانسته بود فضای خوبی در منزل ایجاد کند. احساس خوشبختی می‌کردیم.»

فاطمه از گشت و گذار با پدرش با ماشین می‌گوید و از سرود مع الفجر قوموا و شاهرا سیف الحسین [با سحرگاهان به پاخیزید، درحالیکه شمشیر حسین (ع) را از نیام برآورده‌اید]: «این سرود را با هم می‌خواندیم. صدای پدرم قشنگ بود.»

این‌ها بخشی از زندگی روزانه فاطمه بوده است. می‌گوید وقتی بزرگ‌تر شدم و شخصیتم شکل گرفت «به حکم شخصیت پدرم و شکل روابطم با او که هیچ وقت در حد مسائل خرده‌ریز روزانه نبود و همیشه بالاتر از این چیزها بود [رابطه‌مان عمیق‌تر شد]. مثلا سؤال‌هایی که از او می‌پرسیدم پیرامون این چیزها بود که: چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شما به عنوان مقاومت در قبال فلان موضوع چه کار خواهید کرد؟»

نشانه‌های حسرت در چهره‌‌اش هویدا می‌شود: «اگر با ما مانده بود، صحبت‌هایم با او عمیق‌تر می‌شد. حتما جنبه‌ی عقیدتی و روحی هم پیدا می‌کرد. در این زمینه به بودنش احیاج دارم.» این حسرتی است که جهاد هم داشت. فاطمه برایمان می‌گوید: «جهاد می‌گفت خواهر به جان تو اگر بابا بود چه کیفی می‌کرد. چقدر از این موضوع خوشحال می‌شد که می‌دید ما شخصیتمان پخته‌تر شده و آگاه‌تر شده‌ایم [و با او صحبتهای جدی‌تر می‌کنیم].» بعد توضیح می‌دهد: «چون موقع شهاد حاج عماد ما هنوز کوچک‌تر بودیم. خصوصا جهاد.»

استاد

وقتی از او می‌خواهیم خاطرات بیشتری از پدر بگوید، یادآوری می‌کند که چطور پدرش او یکبار موقع امتحانات به دادش رسید: «امتحان درس مدیریت (سال اول رشته‌ی علوم سیاسی) داشتم. پیش‌تر به او نگفته بودم. پدر کتاب امتحانی را از من گرفت و خودش خلاصه‌اش کرد. بعد از من خواست به یکی از مراکز کارش بروم. آنجا روی یک تخته برایم کل متن را تشریح کرد. طوری که فردا آماده بودم امتحان بدهم.» و همینطور هم شد.

این خاطره، فاطمه را یاد «ویژگی خلاقیت» پدرش می‌اندازد که «دغدغه‌ی دائمی‌اش بود. وقتی از او می‌پرسیدم کتاب درسی این درس یا این دوره کجاست می‌گفت او متن ویژه‌ی خودش را دارد. او همیشه می‌خواست چیزی بر چیزهای دیگر بیفزاید و همین جوهره‌ی عماد مغنیه بود.» بعد ادامه می‌دهد: «البته خیلی شیرین و قشنگ هم می‌افزود.»

علاقه به موسیقی

چند لحظه‌ای سکوت می‌کند و بعدش یک جریان دیگر یادش می‌آید: «از اول تا آخر جشن ازدواج من حضور داشت. چند تایی عکس با من انداخت. ولی من این‌قدر نگران سلامتی او بودم که فراموش کرده بودم عروسم. مدام حواسم به او بود و به بقیه‌ی ‌حاضران تا کسی از او عکسی نگیرد.»

یادگاری ویژه

همینطور که حرف می‌زدیم فاطمه توانست بالاخره یک یادگاری ویژه از پدرش پیدا کند. آمد پیش ما، بعدش یک تماس تلفنی گرفت و گفت می‌رود و یک مجلد قرآن کریم که در اتاق خواب شهید جهاد بود، می‌آورد: «این قرآن هدیه‌ی "آقا" به پدرم بود.»

فاطمه گفت‌وگو با ما را در باب اینگه پدرش از چه چیزهایی خوشش می‌آمد و از چه چیزهایی بدش می‌آمد ادامه می‌دهد. بعد از ذکر چند غذای لبنانی که پدرش آنها را دوست داشت می‌گوید: «خیلی از سیگار و قلیان متنفر بود. عاشق موسیقی بود، البته طبعا عاشق مقاومت هم بود. موسیقی خاصی نه. از موسیقی خوب خوشش می‌آمد. خیلی ساز ویولن را دوست داشت.»

فاطمه تأکید می‌کند که شهادت، باعث تمام شدن رابطه‌اش با پدرش و حتی با برادرش نشده است: «حضورشان را هر روز حس می‌کنم. آنها زنده‌اند [ولی به قول قرآن] ما حس نمی‌کنیم. من به این یقین دارم.» بعد ادامه می‌دهد: «یک روز [بعد از شهادت پدرم] برایم سؤالی اعتقادی پیش آمده بود که باید جوابش را پیدا می‌کردم. با پدرم حرف زدم و جواب را از زبان شخص دیگری گرفتم. روح عماد مغنیه را می‌شد در جواب دید.» می‌گوید: «بارها خوابش را دیده‌ام و با او حرف زده‌ام و صورتش را بوسیده‌ام.»

فاطمه می گوید به واسطه‌ «دختر عماد مغنیه» بودن احساس مسؤولیت می‌کند: «دائما باید سخاوتمند باشم. باید عشق به مردم را بلد باشم. نباید زود عصبانی شوم. باید دائما با مردم در ارتباط باشم و با آنها بگویم و بشنوم.»

می‌پرسم اگر می‌شد یک بار دیگر با پدرت بنشینی چه می‌گفتی. جواب می‌دهد: «خیلی دوست می‌داشتم که با او در موضوعات فرهنگی حرف بزنم. شاید به این دلیل که من دوست دارم جامعه‌مان مشخصا در این زمینه پیشرفت کند. دوست دارم فرهنگ جایگزینی داشته باشیم که بتوانیم با آن در مقابل فرهنگ غرب بایستیم. اگر می‌شد، با او درباره‌ی این صحبت می‌کردم که چطور حوزه‌های علمیه بیشتر با واقعیت زندگی ما مرتبط باشند و اینکه چطور دروسی که در آن ارائه می‌شود روان‌تر باشد و نزدیک‌تر به فهم عامه‌ی مردم.»

دشمن طعم آرامش را نخواهد چشید

حتی بعد از شهادتش هم، هنوز امنیتی را که وجود پدر به دخترش می‌بخشد حس می‌کند: «در حضورش و در غیابش احساس امنیت می‌کردم و می‌کنم. حس می‌کنم دشمنم طعم آرامش را نخواهد چشید.»

گفتگویمان با فاطمه با این جمله به پایان می‌رسد. از او تشکر می‌کنیم. با لهجه‌ی محلی لبنانی می‌گوید: «یه لحظه صبر کنین، هنوز ازتون پذیراتی نکردم.» اصرار می‌کند از خرمای خشک و گردو بخوریم. بعد با لبخندی که خیلی شبیه لبخند حاج عماد است راهمان می‌اندازد.






تنها دلیلمن
منتظرت خواهم ماند...
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
پاسخ به: مقاومت اسلامی
نام کاربری: Son.of.Man
پیام: ۸۶۰
عضویت از: ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
طرفدار:
- لئو
گروه:
- کاربران عضو


آهنگ "وداع" باصدای «مهران میرزایی» با شعری از «علی فردوسی»؛
تقدیم به جانبازِشهید"سردارمحمدنظری"







تنها دلیلمن
منتظرت خواهم ماند...
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۲
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۵
پیام‌های جدید
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۴ پاسخ
۵۴۶,۶۶۸ بازدید
۲ روز قبل
یا لثارات الحسن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۱ پاسخ
۱۱,۶۱۷,۵۴۶ بازدید
۲ روز قبل
یا لثارات الحسن
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۸ پاسخ
۸,۳۵۳,۷۸۸ بازدید
۲ روز قبل
یا لثارات الحسن
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۴,۶۸۴ بازدید
۲۴ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۲,۶۲۷ بازدید
۲۴ روز قبل
رویا
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۸ پاسخ
۴۳۶,۱۸۴ بازدید
۲ ماه قبل
jack jinhal
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۴,۱۷۸ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۵,۶۸۰ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۳۵ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۶,۹۸۳ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۲۰۲ کاربر آنلاین است. (۱۴۱ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۰۲

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!