به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
این عنوان قفل شده است!
     
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام: ۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی
- ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور
- جوزپ گواردیولا
گروه:
- كاربران بلاک شده
مسابقه شروع شد...
یه نگاه به بالای سرمون کردم با خودم گفتم اینا چیَن دیگه.
یهو انگار گنده اونا سوالمو شنیده باشه گفت یارای تعویضی ما هستن منم با اینکه خیلی ترسیده بودم ولی برا اینکه اون متوجه ترسم نشه بش گفتم برو خجالت بکش شما با این هیکل یار تعویضی هم میخواید.
یارو هم بش بر خورد میخواست بیاد برا دعوا که یهو کاپیتان اومد جلو نزاشت دعوامون بشه(خدا پدر مادرشو بیامرزه) به اون یارو هم با خشانت گفت دعواها باشه برا تو زمین.(خداییش چه ابهتی داشت)
بالاخره بازی شروع شد و هر کی رفت سر جای خودش منم رفتم سر پست خودم تو دفاع چپ وایسادم.
بازی رو اونا شروع کردن و همون گندشون توپو برداشت صاف اومد طرف من (میخواست تلافی کنه) که یهو دیدم یکی مثل میگ میگ اومد توپشو قاپید دقت که کردم دیدم لیونل بوده و چون خیلی ریزه میزه بوده یارو ندیدش.
منم یه نفس راحت کشیدم شروع کردم به دویدن لب خط.
بازیکنای اونا انگار هیچ اتفاقی نیفتاده راحت وایساده بودن سر جاشونو تکون هم نمیخوردن.
من همین طور که داشتم میدویدم یهو دیدم لیونل توپو انداخت برا من منم زدم تو عرض، توپو خودمو از لایی های یکیشون رد کردم و یه پاس در عرض انداختم برا آندرس اونم با تمام قدرتش شوتید ولی در کمال نا باوری دیدیم که توپ خورد به دروازه بان اونا و افتاد جلو پاش اونم از همون دروازه یه شوت زد که صاف داشت میرفت طرف دروازه ما و اگه کاپیتان و جرارد و سرجیو و ویکی باهم جلو توپو نمیگرفتن صد در صد گل میشد.
یه نیم ساعتی با همین شرایط بازی کردیم و ما هرچی میزدیم نمیرفت تو گل اونا.
دیگه بریده بودیم. من که دیگه نای بازی کردن نداشتم ولی بازم هی از سمت چپ نفوذ میکردم.
تو یکی از نفوذام دوباره زدم تو عرض دیدم دنی وایساده پشت محوطه جریمه اون غول بیابونیا دستشو گرفته بالا منتظر پاسه. منم توپو انداختم براش اونم با تمام جونی که براش مونده بود شوت زد. با خودم گفتم بابا اینم مثل بقیه میگیره که یهو دیدم یکی داره میدوه سمت توپ و داد میزنه.
آره خود کاپیتان بود و توپی رو که دنی با تمام قدرت شوتیده بود با هد زد و از مسیر منحرفش کرد.
باورم نمیشد بالاخره توپمون رفت تو گل.
بچه ها نمیتونستن چه کار بکنن. همه داشتیم میدویدیم سمت کاپیتانی که با سر شکسته داشت خوشحالی میکرد.
شوت دنی انقدر محکم بوده که سر کاپیتان شکسته بود ولی خم به ابرو نمیاورد.
همه انقدر خوشحال شده بودن که متوجه غیبت دنی نشده بودن یهو من داد زدم پس دنی کوش.
به دور و برمون که نگاه کردیم دیدیم دنی بیهوش افتاده پشت محوطه جریمه تموم نیروشو گزاشته بود برا شوت و بعد از شوت بیهوش شده بود.
وقتی همه رسیدیم بالا سر دنی یه صدایی اومد که میگفت: بهتون تبریک میگم شما تونستید بازی رو ببرید حالا دستاتونو بدید به هم تا از اینجا برید.
ما هم دستامونو دادیم به هم که یهو من از خواب پریدم و دیدم دنی (که هم اتاقیم بود) بالا سرم وایساده.
گفت داشتی کابوس میدیدی؟؟؟ نگران نباش طبیعیه منم شب قبل از الکلاسیکوی اولم کابوس میدیدم حالا چی میدیدی؟؟؟
منم تمام ماجرا رو براش توضیح دادم...
فرداش که رفتیم تو زمین از سمت یه نفوذ کردم و توپو دادم به دنی اونم یه شوت زد که صاف داشت میرفت سمت کاسیاس که یهو کاپیتان مسیرشو عوض کرد و توپ گل شد.
یه نگاه کردم به دنی و براش یه چشمک زدم اونم یه نگاه کرد به من و هر دوتامون بلند زدیم زیر خنده.
بقیه همین جوری مات و مبهوت ما رو نگاه میکردن، نمیدونستن ماجرا چیه...




۷ آبان ۱۳۸۹
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
خب مثل اینکه نوبت منه که خاطراتمو رو کنم!
چند وقت پیش سوار تاکسی شده بودم یهو این یادم اومد به حدی غرق شده بودم که یادم رفت پیاده شم!!(اینجاش جدی بود!!!)

قلبم به حدی تند میزد که صداشو واضح میشنیدم نه احساس میکردم صدای چند تا قلب رو میشنوم خدایا صدای قلب بچه ها بود!!
چه نور افکنایی داشتن چشمام یه چند دقیقه ای طول کشید تا کامل باز شه!
دورو برم رو نیگا کردم بچه ها هر کدوم یه طرف ولو بودن زمین رو نیگا کردم چمنا بلللللند! انگار چمنزار بود! بابا اینم شد زمین!ما یه طرف بودیم اونا یه طرف!زمینشم تقریبا اندازه ی چمن مصنوعی های خودمون بود!
دور زمین چوب گذاشته بودن و از اون جونور ها پر بود!رو هم رو هم داد و بیداد میکردن و یه چیزایی میگفتن!
یهو دیدم دنی خشکش زده رنگش شده اینیستا!
دیدم خیره به بالا مونده منم بالا رو نیگا کردم دیدم ای وای!یه عالمه از اون جونور ها بالا سرمون!خودشونو میکوبیدن انگاری میخواستن بیان مارو تیکه پاره کنن!
همون یارویی که با ما حرف زد گفت 6 نفر!!!
ژاوی، کاپیتان ،والدز ،مسی ،آلوز،پیکه رفتن تو زمین!
یه لحظه به پاهای اون یارو نیگا کردم با خودم گفتم بیچاره والدز!
بازی شروع شد!جو وحشتناک بود!صداهای دادو بیداد اونا بوی تعفن و چمنای بلند نور افکنایی که مثل خورشید بودن و چشم آدم رو درمیاوردن!از همه بدتر اینکه ما گرم نبودیم!خسته!
کاپیتان به بچه ها گفت یکم دفاعی بازی میکنیم تا ببینیم چه طوریه!

آقا توپ و کاشتن بازی شروع شد یارو جونوره یه شوت زد چه شوتی!آتشین بود!رفت به سمت دروازه والدز خودشو تو مسیر توپ گذاشت که بگیره توپو گرفت اما انقدر قدرتش زیاد بود که همینطور داشت به سمت دروازه میرفت همراه با والدز
والدز پاش به خط دروازه رسیده بود که یهو دیدیم واستاد!
تالاپ!والدز افتاد زمین!پشتش کاپیتان بود!یعنی این کاپیتان بود که نجاتمون داد!
والدز که از هوش رفت!من که وا دادم!کاپیتان به من اشاره کرد!بدو بیا جای والدز!
پریدیم تو دروازه!اشهد رو هم گفتیم دیگه!والدز غش کرد من که مردم دیگه!
توپو برداشتم انداختم واسه پیکه!پیکه داد به مسی
مسی هم پاس داد به آلوز که هنوزم رنگش سفید بود مسی اومد که استارت بزنه دنی توپ بندازه آقا اومد بدوئه همچین داشت میدویید یکی از اون عوضی ها دستشو عین شاخه درخت آورد بالا مسی خورد شالاپ افتاد!
فک کنم دماغش شیکست!صورتش شد خون!اومد پاشه دید سرش گیج میره!
کاپیتان اخماش رفت تو هم به اینیستا اشاره کرد پاشو بیا!
بوکستس و بویان مسی رو بردن بیرون!
آلوز که به خاطر مسی توپو زده بود بیرون رفت عقب!
اونا شروع کردن!پاهام داشت میلرزید!
یه پاس دادن یکی از اون گنده ها خواست شوت بزنه
زد!!!دیدم توپ داره میاد!چشمام رو بستم و حاضر شدم که بمیرم که که یهو دیدم یه چیزی افتار روم!وای آلوز بود!پریده بود جلو توپ!
دیدم میخنده!گفتم از دست رفت توپ رو برداشتم و دست دنی رو گرفتم پا شد!اما هی میخندید!
کاپیتان گفت ما تایم میخواییم!بازی رو نگه داشتن!
ما رفتیم بیرون!دماغ مسی همینطور خونریزی داشت والدز پاشده بود اما شوکه بود!
کاپیتان گفت اینطوری نمیشه!ما باید سرشونو گرم کنیم!درسته گنده نیستیم اما میتونیم خیلی بدوییم!
همه موافق بودن!کاپیتان گفت دنی تو بشین بویان پا شو!
رفتیم تو زمین هرکی شد مسئول یکی از اون گنده ها!
میدوییدن دورشونو هی بهشون تنه میزدن!
یکی از اونا 2 ، 3 بار زد به ژاوی ،ژاوی هم میخورد زمین هی پا میشد!
یه دفعه یدونه زد همچین زد که طفلک ژاوی هرکاری کرد نتونست پاشه!بوکستس تنها فرد سالم اومد جای ژاوی!
بچه ها همچنان به کارشون ادامه دادن!توپ دست کاپیتان بود من دوییدم طرف دروازه بان انقد از سرو کولش بالا پایین رفتم که کاپیتان فرصت پیدا کرد بزنه اما تا خواست بزنه یدونه از اون گنده ها که آزاد بود دستشو برد بالا که کاپیتان رو بزنه کاپیتان محکم چسبید به دست یارو!اونم قاطی کرد همه مشغول بودن توپ آزاد بود من که رو کول دروازه بانه بودم دیدم مسی بلند شد هنوزم از دماغش خون میاومد با تمام قدرت خودشو رسوند وسط زمین به توپ و شلیک!
توپ رفت تو گل!!!!!
من چشمامو بستم بپرم پایین که دیدم تو همون کوچه تاریک هستیم چند نفر مارو صدا میزدن من به دورو برم نیگا کردم بچه ها همه لت و پار!
دیدم پپ ه!یا خدا!اومد ما رو دید!گفت آفرین!میرین کلوپ دیر هم میایین تازه دعوا هم میکنین! یه خنده ی گنده کرد!کتک هم خوردین!...






اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۲۳ آبان ۱۳۸۹
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
خب یه موضوع دارم مینویسم هرکی ناراضی بود بگه!ها!
یه جورایی همینطوریه!
این موضوع رو یکم داستان گونه بنویسین سعی هم کنین کوتاه باشه!تا حد ممکن که از جذابیتش کم نشه ها!




اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۲۹ آبان ۱۳۸۹
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
بازی زیاد خوب پیش نرفت!ما از والنسیا باختیم!
درسته باخت بدی بود اما بچه ها سعی میکردن روحیه خودشونو حفظ کنن!به اون فکر نکنن و به فکر بازی بعدی باشن!
اما لئو یه طورایی بود!
رفتارش عجیب شده بود و به شدت عصبی بود!
تو بازی هم خوب بازی نکرده بود مثل اینکه بیرون با یکی مشکلی پیدا کرده بود!
خیلی نگرانش بودم!مسی اوسطوره ی من بود!نمیخواستم اتفاقی براش بیفته!
داشت میرفت خونش!دنبالش کردم و بهش گفتم تنها نرو!بیا پیش من!فقط نیگام کرد و رفت!
دوباره دنبالش رفتم و گفتم بذار منم بیام خونتون!چیزی نگفت!
من باهاش رفتم.
اصلا حرف نمیزد!خیلی ترسیده بودم!همش راه میرفت!
رفتم دستشویی و زنگ زدم به جرارد و دنی!اونا نزدیک بودن!گفتم بیان پیشم من میترسم لئو چیزیش شده باشه!
خودشونو رسوندن!لئو زیاد شاد نشده بود که اونا رو میدید اما چیزی نگفت!
یه چند تا قرص از تو یخچال در آورد که بخوره!گفتم این چیه؟گفت خواب آوره نمیتونم بخوابم خیلی خسته ام!
خوابید!ما بیدار بودیم!با صدای داد لئو از جا پریدیم و رفتیم تو اتاق.خواب بدی دیده بود.
گریه میکرد رو به من کرد و گفت:.....

اگه سرتا پا اشکاله ببخشید!اگه جالب نیست ببخشید!
اگه مردید ادامه بدید!





اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۲۹ آبان ۱۳۸۹
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Kiavash13
نام تیم: آرسنال
پیام: ۹,۹۶۵
عضویت از: ۹ آذر ۱۳۸۸
از: Kermanshah
طرفدار:
- Andres Iniesta
- Rivaldo
- Esteghlal
- Netherlands
- Mojtaba jabbari
- Frank De Boer
- Majid Namjoomotlagh
گروه:
- کاربران عضو
- لیگ فانتزی
افتخارات
گفت:عاشق یه دختری شدم ولی بهم نمیدنش میگن کلی دختر عاشق تو ان نمیشه باهاش ازدواج کنی.
اعصابم خورده.
من دلداریش دادم.
جرارد روش آب پاشید.دنی هم مثل همیشه میرقصید ولی اون اصلا نمیخندید.
اعصابم خوردبود.زنگ دم اینی ماجرا رو واسش تعریف کردم.3 سوت خودشو رسوند.سریع دلداریش داد.
گفت خودم واست میگیرمش.شده تا پای مرگ.
مسی قبول کرد.یه خورده لبخند ملیحی زد.
خدای من مسی رو هیچ وقت اینقدر نورانی ندیده بودم.هیچ وقت اینقدر عجیب نبود.ناراحت و در عین حال خوشحال.






The King in the north

نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۹ آبان ۱۳۸۹
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
دست شما درد نکنه!
ترکوندی تاپیک رو بابا!
یه خورده با حس!اینجا دیگه من و بارساست!
اونجا نیست که!
شما یه خورده با سفر قاطیش کردی!
بازم ممنون!اما من گزارش لحظه به لحظه سفر رو که نمیخواستم!




اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۳۰ آبان ۱۳۸۹
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: R.A.Lionel
پیام: ۷,۲۴۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۹
از: مشهد
طرفدار:
- مسی
- آنری
- پرسپولیس
- ایران
- گواردیولا، فرگوسن
گروه:
- كاربران بلاک شده
افتخارات
تا وارد اتاق شدیم دیدیم لئو خیلی عرق کرده با استرس به مانگاه می کرد سریع زنگ زدم به پپ موضوع رو توضیح دادم اونم سریع خودشو با دکتر تیم رسوند دکتر همرو از اتاق بیرون کرد گفت می خوام باهاش تنها صحبت کنم ما بیرون اتاق منتظر خبری از دکتر بودیم که یهو صدای گریه لئو اومد جرارد می خواست بر تو پپ نگذاشت گفت بزار دکتر کارشو بکن بعد نیم ساعت دکتر از اتاق بیرون اومد گفت : مسی به استراحت نیاز داره این چند روز خیلی فشار کاری روش زیاد بوده نیاز به سفر داره باخت امروز هم مشکلشو شدید تر کرده پپ گفت فصل نقل انتقالات نزدیک شروع که شد همه با هم یک سفر می ریم شاید مسی بتر شد. همه موافقت کردن موقعی که زمان مسافرت رسید مسی بهتر شده بود ولی به سفر نیاز داشت به امریکای جنوبی سفر کردیم مسی خیلی بهتر شد بعد 2 ماه با درخشش در بازی الکلاسیکو حالش کاملا خوب شد و دوباره همه چی مثل روز اول قشنگ زیبا شد.




۲ آذر ۱۳۸۹
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: sepehr2010
پیام: ۲۴۰
عضویت از: ۲۷ شهریور ۱۳۸۹
از: تهران
طرفدار:
- همشون
- ريوالدو-مارادونا
- پرسپوليس
- اسپانيا،آرژانتين،آلمان
- علی کریمی
- گوارديولا،ونگر
گروه:
- کاربران عضو
گفت:(يه خواب وحشتناك ديدم.)بهش گفتم:(چه خوابي ديدي كه انقدر اذيتت كرده؟)سرشو با وحشت تكون داد و بهم گفت:(خواب ديدم بازي الكلاسيكو يه گل خورديم.همه رئالي ها كريستيانوي مفت خور رو تشويق ميكردن.بعد ديدم چند تا موقعيت قلمبه و تپل گيرم اومد كه هدرشون دادم.پپ خيلي عصباني بود.وقتي بازي تموم شد پپ بهم گفت ميخواد منو بفروشه به جاي من رونالدو رو بخره.بعد از خواب پريدم.)بهش گفتم:(نگران نباش لئو جون ما اين بچه ي ننر رو ادبش ميكنيم.)
روز بعد من و دني و جرارد رفتيم سانتياگو(با لباس شخصي)و منتظر مونديم كريستين بياد بيرون.وقتي اومد بيرون بهش گفتم:(آهاي پسر كوچولو.بيا اينجابينم)اونم با ترس و لرز اومد.ادامه دادم:(اگه تو اين الكلاسيكو گل بزني بدبختت ميكنم)دني هم از اون نگاه مخوفا بهش كرد.خوك7به ما خيره شده بود.بعد از دو سه دقيقه ديدم داره گريش ميگيره.با هق هق گفت:(به مامانم ميگم)ولي تا خواست بر گرده كلش خورد به زانوي جرارد.ديگه داشت از چشاش بارون ميومد.با اينكه فرداش مامانش اومد دعوامون كرد،ولي اون الكلاسيكو رو ما برديم.از همه مهمتر لئو جونم سالم موند.




۳ آذر ۱۳۸۹
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
آفرین!
آفرین!

خیلی عالیه!
همینطوری ادامه بدین!
من از دو خاطره ی زیر بسیار بسیار لذت بردم!دستتون طلا!




اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۴ آذر ۱۳۸۹
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام: ۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی
- یوهان کرایوف
- استقلال
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
گریه می کرد رو به من کرد و گفت:
میدونی چی شد میدونی چه خوابی دیدم....
دوباره شروع کرد به گریه کردن گفتم بابا تو رو خدا بگو قلبم اومد تو دهنم با کلی زور یه خورده اروم شد اما همچنان میلرزید گفت قبل بازی با یکی دعوام شده بود .
گفتم خوب حالشو گرفتی؟؟؟
میدونستم که اون موفع اصلا جای شوخی نیست ولی می خواستم یکم حال وهوا رو عوض کنم .
گفت اره حالشو گرفتم ولی من نمیخواستم اونطوری بشه دوباره می خواست گریه کنه کنه که نذاشتم و گفتم ادامه بده!
لئو گفت اول یه مشاجره ی کوچولو بود بعد فهمیدم با دوست دخترم رابطه داره ....
منو میگی یه لحظه جا خوردم گفتم کی جرات کرده با دوست دختر بهترین دوستم رابطه داشته باشه!!!!!
لئو ادامه داد گفت من برگشتم یه چیزی بهش گفتم یارو یه مشت خوابوند تو صورتم منم که گفتم کم نیارم زدمش ولی یارو خیلی شل بود افتاد لب جدول سرش خورد به جدول خیلی ترسیده بودم ...
یهو جرارد و دنی که قضیه رو شنیده بودن گفتن چی کارش کردی لئو ؟؟؟؟؟
منم قاطی کردم گفتم بذارین بقیشو بگه !!!!
لئو گفت : یارو رو بردم بیمارستان ولی یواشکی فرار کردم اخه خیلی ترسیده بودم
الانم خواب دیدم یه خواهر کوچولو داره منو نشون میده رو میگه قاتل ....
گفتم لئو نترس من با دنی و جرارد میریم ببینیم چی شده حتما بهت خبر میدیم!
رفتیم دیدیم خدارو شکر یارو زندس فقط سرشو باند پیچی کردن رفتیم با یارو کلی صحبت کردیم که این قضیه رو به کسی نگه و راضی شد انقدر هیجان داشتم این موضوع رو به لئو بگم که نگو...





سکوت همیشه به معنای رضایت نیست. گاهی یعنی خسته ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی دهند، توضیح دهم.
۱۱ آذر ۱۳۸۹
     
برو به صفحه
این عنوان قفل شده است!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۲
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۵
پیام‌های جدید
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۴ پاسخ
۵۴۶,۸۳۸ بازدید
۳ روز قبل
یا لثارات الحسن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۱ پاسخ
۱۱,۶۲۱,۳۲۰ بازدید
۳ روز قبل
یا لثارات الحسن
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۸ پاسخ
۸,۳۶۱,۳۵۵ بازدید
۳ روز قبل
یا لثارات الحسن
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۵,۵۹۴ بازدید
۲۵ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۳,۲۴۴ بازدید
۲۵ روز قبل
رویا
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۸ پاسخ
۴۳۶,۲۹۰ بازدید
۲ ماه قبل
jack jinhal
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۵,۴۸۱ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۵,۷۲۸ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۴۸ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۷,۰۳۵ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۲۰۵ کاربر آنلاین است. (۱۲۰ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۰۵

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!