در حال دیدن این عنوان: |
۲ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
عشق..............؟ به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا واکن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد با دو دست تو فرو ریختن دم به دمم به همان لحظه برپا شدنش می ارزد دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد نگهش دار! به موسی شدنش می ارزد سالها گرچه که در پیله بماند غزلم صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد |
||
۱۱ دی ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم کز سمن بالین و از شمشاد بستر داشتم داشتم در بر نگاری را که از دیدار او پایه تخت خود از خورشید برتر داشتم نرگس و شمشاد و سوسن,مشک و سیم و ماه و گل تا به هنگام سحر هر هفت را در بر داشتم دست او بر گردن من همچو چنبر بود و من دست خود در گردن او همچو چنبر داشتم چون موذن گفت یک الله اکبر,کافرم گر امید آن دگر الله اکبر داشتم _______مجدالدین سنایی_______ |
||
۱۱ دی ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Inner_Fighter
نام تیم: منچستر یونایتد
پیام:
۴,۳۸۱
عضویت از: ۲۹ تیر ۱۳۸۶
طرفدار:
- مسی، ژاوی، پویول - رونالدینیو - هلند، اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران گالری |
این سایت رو ببینین ganjoor.net |
||
.The key is within you MCKS |
|||
۱۴ دی ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
هرچه شکفتم، تو ندیدی مرا رفتی و افسوس نچیدی مرا ماندم و پژمرده شدم، ریختم تا که به دامان تو آویختم دامن خود را متکان ای عزیز این منم ای دوست، به خاکم مریز وای مرا ساده سپردی به باد حیف که نشناخته بردی ز یاد... همنفس بادم از آن پس مدام می گذرم، بی خبر از بام و شام می رسم اما به تو روزی دگر پنجره را باز گذاری اگر پنجره را باز گذاری اگر... |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۱۶ دی ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام:
۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول - یوهان کرایف - اسپانیا - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
در شبی تاریک که صدایی با صدایی در نمی آمیخت و کسی کس را نمدید از ره نزدیک یک نفر از صخره های کوه بالا رفت و به ناخن های خون آلود روی سنگی کند نقشی را وزان پس ندیدش هیچ کس دیگر شسته باران رنگ خونی را که از زخم تنش جوشید و روی صخره ها خشکید از میان بردست طوفان نقش هایی را که به جا ماند از کف پایش گر نشان از هر که پرسی باز بر نخواهد آمد آوایش آن شب هیچ کس از ره نمی امد تا خبر آرد از رنگی که در کار شکفتن بود کوه : سنگین ، سرگران ، خونسرد باد می آمد ، ولی خاموش ابر پر میزد ، ولی آرام لیک آن لحظه که ناخن های دست آشنای راز رفت تا بر تخته سنگی کار کندن را کند آغاز رعد غرید کوه را لرزاند برق روشن کرد سنگی را که حک شد روی آن در لحظه ای کوتاه پیکر نقشی که باید جاودان می ماند امشب باد و باران هر دو می کوبند باد خواهد برکند از جای سنگی را و باران هم خواهد از آن سنگ نقشی را فرو شوید هر دو میکوشند می خروشند لیک سنگ بی محابا در ستیغ کوه مانده بر جا استوار ، انگار با زنجیر پولادین سال ها آنرا نفرسوده است کوشش هر چیز بیهوده است کوه اگر بر خویشتن پیچد سنگ بر جا همچنان خونسرد می ماند و نمی فرساید آن نقشی که رویش کند در یک فرصت باریک یک نفر کز صخره های کوه بالا رفت در شبی تاریک *سهراب سپهری* |
||
نکند پاسخش طبر باشد |
|||
۱۶ دی ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: HO3INR
نام تیم: والنسیا
پیام:
۴,۳۹۱
عضویت از: ۱۱ بهمن ۱۳۸۷
از: Winterfell
طرفدار:
- Carles Puyol گروه:
- کاربران عضو |
این از معدود اشعار سیاسی سهرابه، و البته از بهترینشون.
|
||
۱۹ دی ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
بعد ها مرگ من روزی فرا خواهد رسید: در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید: روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروز ها,دیروز ها! دیدگانم همچو دالان های تار گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد درد می خزند آرام روی دفترم دستهایم فارغ از افسون شعر یاد می آرم که در دستان من روزگاری شعله می زد خون شعر خاک میخواند مرا هر دم به خویش می رسند از ره که در خاکم نهند آه شاید عاشقانم نیمه شب گل به روی گور غمناکم نهند بعد من ناگه به یکسو میروند پرده های تیره ی دنیای من چشمهای ناشناسی میخزند روی کاغذ ها و دفتر های من در اتاق کوچکم پا می نهد بهد من بایاد من بیگانه ای در بر آئینه می ماند بجای تار مویی,نقش دستی,شانه ای می رهم از خویش و می مانم ز خویش هر چه بر جا مانده ویران می شود روح من چون بادبان قایقی در افقها پنهان میشود می شتابند از پی هم بی شکیب روز ها و هفته ها و ماهها چشم تو در انتظار نامه ای خیره می ماند به چشم راهها لیک دیگر پیکر سرد مرا می فشارد خاک دامنگیر خاک بی تو دور از ضربه های قلب تو قلب من می پوسد آنجا زیر خاک بعد ها نام مرا باران و باد نرم می شویند از رخسار سنگ گور من گمنام می ماند به راه فارغ از افسانه های نام و ننگ فروغ فرخزاد |
||
۱۹ دی ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: mamad1166
پیام:
۳۲۵
عضویت از: ۲۶ آذر ۱۳۸۹
از: خوزستان
طرفدار:
- مسی - رونالدینیو - اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول این سایت رو ببینین ganjoor.netمن هم این سایت رو دیدم فوق العادست گنجور انوری : باغیبانی بنفشه می بویید ** گفت ای گوزپشت جامه کبود این چه حالست از زمانه ترا ** پیر ناگشته در شکستب زود گفت پیران شکسته دهرند ** در جوانی شکسته باید بود |
||
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرو من غمین همه ی غمم بود از همین که خدای نکرده خطا کنی |
|||
۲۰ دی ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Frestless
پیام:
۳۴۹
عضویت از: ۲۶ آبان ۱۳۸۹
از: تهران
طرفدار:
- داوید ویا - لیونل مسی - پیروزی - اسپانیا - آرش برهانی - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
یا رب العالمین به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم كوشش رود به دریا شدنش می ارزد كیستم ؟باز همان آتش سردی كه هنوز حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم به همان لحظهی بر پا شدنش می ارزد دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد سالها گرچه كه در پیله بماند غزلم صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد |
||
بیخیال! | |||
۲۳ دی ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام:
۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول - یوهان کرایف - اسپانیا - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
شاید آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد... خبری از دل پر درد گل یاس نداشت... باید این طور نوشت: هر گلی هم باشی چه شقایق،چه گل پیچک و یاس! زندگی اجباریست زندگی در گرو خاطره هاست! خاطره در گرو فاصله هاست فاصله تلخ ترین خاطره هاست!!! |
||
نکند پاسخش طبر باشد |
|||
۲۴ دی ۱۳۸۹
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |