در حال دیدن این عنوان: |
۱۰ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
زمین رخت عزای خویش می پوشید زمان، ته مانده های نور را در جام خاک خسته می نوشید فرو افتاده در طشت افق خورشید-میان طشت خون خورشید می جوشید سیاهی برگ و پر بگشوده، پیچک وار، بر دیوار، می پیچید شبانگاهان به گلمیخ زمان، شولای شوم خویش می آویخت و بر رخسار گیتی رنگهای قیرگون می ریخت. در این تاریکی مرموز شهر بی تپش مدهوش چراغ کلبه ها خاموش در این خاموش شب اما ، درون کوره آهنگری یک شعله سوزان بود. |
||
ایران در سوگ فرزندانش...کشته شدن سه دانشجو و زخمی شدن دهها نفر در حادثه ی کوی دانشگاه تهران."بای ذنب قتلت" | |||
۲۵ خرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
مهمان_مهمان
|
نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند نه هر كه آينه سازد سكندری داند نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست كلاهداری و آيين سروری داند هزار نكته باريكتر ز مو اين جاست نه هر كه سر بتراشد قلندری داند تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مكن كه دوست خود روش بنده پروری داند غلام همت آن رند عافيت سوزم كه در گداصفتی كيمياگری داند وفا و عهد نكو باشد ار بياموزی و گرنه هر كه تو بينی ستمگری داند به قد و چهره هر آن كس كه شاه خوبان شد جهان بگيرد اگر دادگستری داند بباختم دل ديوانه و ندانستم كه آدمي بچهای شيوه پری داند مدار نقطه بينش ز خال تست مرا كه قدر گوهر يك دانه جوهری داند ز شعر دلكش حافظ كسی بود آگاه كه لطف طبع و سخن گفتن دری داند حضرت حافظ |
||
۲۵ خرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست/در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست/در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند/عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش/زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است/کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب/کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو/کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود/خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست/ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است/ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست/عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست |
||
ایران در سوگ فرزندانش...کشته شدن سه دانشجو و زخمی شدن دهها نفر در حادثه ی کوی دانشگاه تهران."بای ذنب قتلت" | |||
۲۵ خرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
مهمان_مهمان
|
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟ گوییا باور نمی دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند بنده ی پیر خراباتم که درویشان او گنج را از بی نیازی خاک بر سر می کنند یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند بر در میخانه ی عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آن جا طینت آدم مخمر می کنند حسن بی پایان او چندان که عاشق می کشد زمره ای دیگر به عشق از غیب سر بر می کنند ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان می دهند آبی و دل ها را توانگر می کنند خانه خالی کن دلا تا منزل سلطان شود کاین هوسناکان دل و جان جای لشکر می کنند صبحدم از عرش می آمد خروشی، عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند ... |
||
۲۵ خرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است/چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است جانا به حاجتی که تو را هست با خدای/آخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم/آخر سال کن که گدا را چه حاجت است ارباب حاجتیم و زبان سال نیست/در حضرت کریم تمنا چه حاجت است محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست/چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است جام جهان نماست ضمیر منیر دوست/اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است آن شد که بار منت ملاح بردمی/گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست/احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار/میداندت وظیفه تقاضا چه حاجت است حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود/با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است |
||
ایران در سوگ فرزندانش...کشته شدن سه دانشجو و زخمی شدن دهها نفر در حادثه ی کوی دانشگاه تهران."بای ذنب قتلت" | |||
۲۶ خرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
هر گونه بحث درباره ی انتخابات و اطرافیانش ممنوع شد ! دوستان امضاها و غیره رو عوض کنید ! باز هم تاکید می کنم هر گونه بحث و نظر و عکس و غیره ... در همه جای سایت ممنوع ! حتی امضاها از این به بعد ناظرین هر پستی رو که امضاش مربوط به انتخابات می شد حذف کنن بیا تا قدر همدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم کریمان جان فدای دوست کردند سگی بگذار ما هم مردمانیم غرضها تیره دارد دوستی را غرض ها را چرا از دل نرانیم گَهی خوش دل شوی از من که میرم چرا مُرده پرست و خصم جانیم چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد همه عمر از غمت در امتحانیم کنون پندار مُردم آشتی کن که در تسلیم ما چون مُردگانیم چو بر گورم بخواهی بوسه دادن رُخم را بوسه زن ، کاکنون همانم |
||
۲۶ خرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
مهمان_مهمان
|
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است بیار باده که بنیاد عمر بر بادست غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب سروش عالم غیبم چه مژده ها داده ست که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین نشیمن تو نه این کنج محنت اباد است ترا ز کنگره عرش می زنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتاده ست نصیحتی کنمت یادگیر و در عمل آر که این حدیث ز پیر طریقتم یادست مجو درستی عهد از جهان سست نهاد که این عجوز عروس هزار دامادست رضا به داده بده و ز جبین گره بگشای که بر من و تو در اختیار نگشادست نشان عهد و وفا نیست که در تبسم گل بنال بلبل بیدل که جای فریادست حسد چه می بری ای سست نظم بر حافظ قبول خاطر و لطف سخن خدادا دادست ... |
||
۲۶ خرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت/که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش/هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست/همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت سر تسلیم من و خشت در میکدهها/مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل/تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس/پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت حافظا روز اجل گر به کف آری جامی/یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت p.s: راستی قبلا یه سری از دوستان برای بحث انتخاباتی بیرون سایت آی دی گذاشته بودند. این مال منه.خوشحال می شم خبرای جدید رو به منن هم برسونین .ممنون ........................................................ لطفا آي دي تون رو با پيام شخصي در ميون بزاريد . ممنون . ........................................................ |
||
ایران در سوگ فرزندانش...کشته شدن سه دانشجو و زخمی شدن دهها نفر در حادثه ی کوی دانشگاه تهران."بای ذنب قتلت" | |||
۲۶ خرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
مهمان_مهمان
|
بارها گفته ام و بار دگر می گویم که من دل شده این ره نه به خود می پویم در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست که از آن دست که او می کشدم می رویم دوستان عیب من بیدل حیران مکنید گوهری دارم و صاحب نظری می جویم گرچه با دلق ملمع می گلگون عیب است مـکـنـم عیب کز او رنگ ریا میشویم خـنده و گریه عشاق ز جایی دگر است میسرایم به شب و وقت سحر میمویم حافظـم گفت که خاک در میخانه مبوی گو مکن عیب که من مشک ختن میبویم ... پ.ن: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نیی جان من خطا این جاست ... و در آخر: گرت باور بود ورنه، سخن این بود و ما گفتیم ... |
||
۲۶ خرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
سر انجام غفلت ! |
||
۲۶ خرداد ۱۳۸۸
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |