در حال دیدن این عنوان: |
۱۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
ساختگی نیست ؟
|
||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Blaugrana.ForEvEr
پیام:
۵,۶۲۴
عضویت از: ۵ شهریور ۱۳۸۶
از: قزوین
طرفدار:
- ژاوي.مسي - مارادونا.ريوالدو - پرسپوليس - اسپانيا - كريم باقري - پپ گوارديولا - افشين قطبي گروه:
- کاربران عضو |
لعنتی لعنتی لعنتی لعنتی همین امپراطور دریا شروع شد برقامون رفت همین الان اومد معلوم نیست چه غلطی میکنن تو اون آشغال دونیشون ایشا الله این پولی که میگیرن صرف استفاده تو درمان بیماری سرطان شون بکنن ایشا الله خدا ازشون نگذره شانس ما رو نگاه کن حالا از کجا اون فیلمش رو گیر بیارم ببینم نمیدونم |
||
... | |||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
عجب شانس خوبی داری .
|
||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
دیواره همون وسطی س ساختگی هم نیست |
||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Loyal.Boy
پیام:
۲,۷۰۲
عضویت از: ۵ مرداد ۱۳۸۶
از: تبریز
طرفدار:
- ژاوی - مسی - اینیستا - مارادونا - ریوالدو - اسپانیا - آرژانتین - کریم باقری - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول دمش گرم يوم جانگ آخر جان بوگو رو كشت آقای dj messi لطفا در مورد جانگ بوگو اینطوری حرف نزنید من حساسیت دارم |
||
بعد از این هم آشیانت هر کس است ، باش با او یاد تو ما را بس است . | |||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Loyal.Boy
پیام:
۲,۷۰۲
عضویت از: ۵ مرداد ۱۳۸۶
از: تبریز
طرفدار:
- ژاوی - مسی - اینیستا - مارادونا - ریوالدو - اسپانیا - آرژانتین - کریم باقری - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
آقا جنگ روسیه با گرجستان خوراک خنده شده گرجستان میگه غلط کردم ولی روسیه کماکان داره میزنتش...
|
||
بعد از این هم آشیانت هر کس است ، باش با او یاد تو ما را بس است . | |||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۳
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
کی میشه جنگ تو این عالم ریشه کن شه ...
|
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Loyal.Boy
پیام:
۲,۷۰۲
عضویت از: ۵ مرداد ۱۳۸۶
از: تبریز
طرفدار:
- ژاوی - مسی - اینیستا - مارادونا - ریوالدو - اسپانیا - آرژانتین - کریم باقری - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
سعید امپراطور دریا رو دیدی؟ نظرت رو بگو؟ من که تکرارشو ندیدم چون دیروز واقعا اعصابمو خورد کرد آخه اونایی که از اول ندیدن نمیتونن بفهمن من چی میگم جانگ بوگو از چه شرایط سختی خودشو اونجا کشیده بود آخرشم که... وقتی که یوم جانگ ، جانگ بوگو رو کشت یه قطره اشک از چشم جانگ بوگو افتاد این اشک خیلی پیام داشت کل کار هایی که کرده بود تو زندگیش و اعتمادی که به یوم جانگ کرده بود همش از نظرش میگذره و ... آخرای فیلمم که خیلی بد شد جانگ نیو و استاد تنها موندن و مردن... ولی محمود حرفتو قبول ندارم که یوم جانگ به خاطر بچه ی جانگ بوگو مرد اون به خاطر نجات دادنه جانگ هوآ خودشو فدا کرد و با یه کار احمقانه ی خودش 10 ها هزار نفر رو به کشتن داد... در آخر امیدوارم کارگردان های ایرانی یاد بگیرن و این همه فیلم های چرت و پرت درست نکنن که موضوع همشون ازدواجه (که همونم نمیتونن درست و حسابی درست کنن)... چقدر باید فرهنگمونو زیر پا بزاریم این همه حماسه های درجه ی 1 دریغ از یه اقدام برای اطلاع رسانی همش داریم خودمونو گول میزنیم |
||
بعد از این هم آشیانت هر کس است ، باش با او یاد تو ما را بس است . | |||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
روزی پسـری جـوان و پرشـور از شهـری دور نزد شیوانا، عارف بزرگ، آمد و به او گفت که می خواهد در کمترین زمان ممکن درس های معرفت را بیاموزد و به شهر خودش برگردد. شیوانا تبسمی کرد و گفت: برای چه این قدر عجله داری!؟ پسرک پاسخ داد: می خواهم چون شما مرد دانایی شوم و انسان های شهر را دور خود جمع کنم و با تدریس معرفت به آن ها به خود ببالم! شیوانا تبسمی کرد و گفت: تو هنوز آمادگی پذیرش درس ها را نداری! برگرد و فعلاً سراغ معرفت نیا! پسرک آزرده خاطر به شهر خود برگشت. سال ها گذشت و پسر جوان به مردی پخته و باتجربه تبدیل شد. ده سال بعد او نزد شیوانا بازگشت و بدون این که چیزی بگوید مقابل استاد ایستاد! شیوانا بلافاصله او را شناخت و از او پرسید : آیا هنوز هم می خواهی معرفت را به خاطر دیگران بیاموزی؟! مرد سرش را پایین انداخت و با شرم گفت: دیگر نظر دیگران برایم مهم نیست. می خواهم معرفت را فقط برای خودم و اصلاح زندگی خودم بیاموزم. بگذار دیگران از روی کردار و عمل من به کارآیی و اثر بخشی این تعلیمات ایمان آورند. شیوانا تبسمی کرد و گفت: تو اکنون آمادگی پذیرش تمام درس های معرفت را داری. تو استاد بزرگی خواهی شد! چرا که ابتدا می خواهی معرفت را با تمام وجود در زندگی خودت تجربه کنی و آن را در وجود خودت عینیت بخشی و از همه مهم تر نظر دیگران در این میان برایت پشیزی نمی ارزد! |
||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
بگذارید و بگذرید ببینید و دل مبندید چشم بیندازید و دل مبازید که دیر یا زود ... - - - - - - - - باید گذاشت و گذشت |
||
۲۳ مرداد ۱۳۸۷
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |