عشقهm نوشته:

خیلی الان دلم میخواد قیافه کریس رو ببینم
خیابانی میگفت جایی که میخوان جشن بگیرن تو مادرید رو مشخص کردن راسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به این میگن اعتماد به سقف
اما الان وقتشه بهشون بگم بوی دماغ سوخته میاد ای الان قیافشون دیدن داره

عشقهm نوشته:

خیلی الان دلم میخواد قیافه کریس رو ببینم
خیابانی میگفت جایی که میخوان جشن بگیرن تو مادرید رو مشخص کردن راسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به این میگن اعتماد به سقف
اما الان وقتشه بهشون بگم بوی دماغ سوخته میاد ای الان قیافشون دیدن داره

ســـــــــپیده نوشته:

اوری بادی
هاااای
بوی گل و سوسن و یاسمن آید، سپیده ی محبوبتون از سفر آمد
انصافا سایت اصن نورانی شد با ورود من!

پ.ن: نازنینِ عزیزم، منم به نوبه ی خودم تبریک میگم! انیس جانم همچنین به شما!

Sword of the Morning نوشته:

آورده اند که بوسعید(حفظکم الله ) بخفت و در رویا بدید که هفتصد زامبی از گاهشمار شمسی ویندوز 10 کامپیوتر به در آمده قصد پاستیل های میوه ایِ ایشان کردند و تا ته تناول نمودند و هر چه بوسعید ناله زدی که هیهات ؛ خدای را که ما با عرق جبین و کد یمین این مرزوقه فراهم ساخته ایم و این جفا با ما مکنید ، گوش ایشان بدهکار نبود و دل سنگ ایشان هیچ رحم و شفقتی نکردی و ته پاستیل ها به در آوردی جز پاستیل خرسیِ خفیه در کمد !
چون بوسعید بیدار گشت جمله معبران و خوابگزاران و طالع بینان بر بالین ایشان گرد آمدی و هر یک تعبیری می کرد بوسعید رو به شیخنا مجید متوکلیان(رحمکم الله )اعظم خوابگزاران کرد که شیخنا مجید تو پرده از راز این خواب بردار که اجله ی معبرانمان تویی . شیخنا مجید لختی بیاندیشید و زبان در کام بگردانید که تعبیر آن هفتصد زامبی همان کاربران بلاک شده اند و تعبیر آن پاستیل های میوه ای همان سایت فخیمه بود و آن پاستیل خرسی خفیه در کمد کیاوش است که هیچ ربطی به خواب ملوکانه ندارد !
آورده اند که شیخنا مجید بعد این تعبیر خرقه ی تعبیر به درآورد و برای مکاشفت سر در جیب مراقبت نمود و سر در بیابان نهاد !

الحاقی: خوش برگشتی خاله سپید ، خاله مبین بس دلتنگتان بود و بس که در فراقتان آب در دیده بگردانید و فغان برآورد دیدگانش کم سو گشت و دیده به عینک مزین !

Sword of the Morning نوشته:

الحاقی: خوش برگشتی خاله سپید ، خاله مبین بس دلتنگتان بود و بس که در فراقتان آب در دیده بگردانید و فغان برآورد دیدگانش کم سو گشت و دیده به عینک مزین !

ســـــــــپیده نوشته:



مبینا جان لطف دارن به بنده!

پ.ن: ممنون از همه!

سجاد نوشته:

یکی از بدی های تو خواب لباس خریدن اینه که نه تنها وقتی بیدار میشی خبری از لباس نیست، که عمرا با اون قیمت چنین لباسی رو بتونی تو واقعیت بخری.

اینم خیلی بده که شب بخوابی اونم در حالی که فردا امتحان داری بعد تو خواب ببینی امتحانو دادی تموم شده اون وقت خیالت راحت شه، بعد بیدار شی بفهمی باید بازم امتحان بدی