مسافر کرب و بلا نوشته:


این عکس رو چند رو پیش از سایت گرفتم...
تا حالا چنین بازدیدی ندیده بودم...

مسافر کرب و بلا نوشته:

هر اتفاقی که بیافتد به نفع ماست...

توي كشوري يه پادشاهي زندگي ميكرد كه خيلي مغرور ولي عاقل بود
يه روز براي پادشاه يه انگشتر به عنوان هديه آوردند ولي رو نگين انگشتر چيزي ننوشته بود و خيلي ساده بود
شاه پرسيد اين چرا اين قدر ساده است ؟
چرا چيزي روي آن نوشته نشده است ؟
فردي كه آن انگشتر را آوره بود گفت: من اين را آورده ام تا شما هر آنچه كه ميخواهيد روي آن بنويسيد
شاه به فكر فرو رفت كه چه چيزي بنويسد كه لايق شاه باشد و چه جمله اي به او پند ميدهد؟
همه وزيران را صدا زد وگفت
وزيران من هر جمله و هر حرف با ارزشي كه بلد هستيد بگوييد
وزيران هم هر آنچه بلد بودند گفتند
ولي شاه از هيچكدام خوشش نيامد
دستور داد كه بروند عالمان و حكيمان را از كل كشور جمع كنند و بياوند
وزيران هم رفتند و حکیمان کل کشور را آوردند
شاه جلسه اي گذاشت و به همه گفت كه هر كسي بتواند بهترين جمله را بگويد جايزه خوبي خواهد گرفت
هر كسي يه چيزي گفت
باز هم شاه خوشش نيامد
تا اينكه يه پير مردي به دربار آمد و گفت با شاه كار دارم
گفتند تو با شاه چه كاري داري؟
پير مرد گفت برايش يه جمله اي آورده ام
همه خنديدند و گفتند تو و جمله، اي پير مرد تو داري ميميري تو راچه به جمله
خلاصه پير مرد با كلي التماس توانست آنها را راضي كند كه وارد دربار شود
شاه گفت تو چه جمله اي آورده اي؟
پير مرد گفت
جمله من اينست
"هر اتفاقي كه براي ما مي افتد به نفع ماست"
...

مسافر کرب و بلا نوشته:


این عکس رو چند رو پیش از سایت گرفتم...
تا حالا چنین بازدیدی ندیده بودم...

Saruman, The Black نوشته:

می شه نفری یه فاتحه بخونید؟

مادربزرگم صبح فوت شد...

می شه نفری یه فاتحه بخونید؟

مسافر کرب و بلا نوشته:


این عکس رو چند رو پیش از سایت گرفتم...
تا حالا چنین بازدیدی ندیده بودم...

pedram نوشته:


خط هفدهم
کنار انیس خانوم
یه پسرکی هست بس شیرین و مهربون

مسافر کربلا نوشته:



هشتمی از بالا.

سوگوار پدر نوشته:

دستت درد نکنه که اینطور کاربران خجسته سایت رو سرگرم کردی.