تو چشات هم نگاه میکنم و میگم رانندگی خانم ها اصلا خوب نیست

مسعود جان همون 1 نفر استثنا هم پیدا نمیشه

تیکه آخر رو خوب اومدی

پ.ن2:زيبا خشن ميشود

خوب رانندگی خانوما خوب نیست دیگه

تصادف می کنن تا اعتماد به نفس خانوم ها در بحث رانندگی بره بالا تصادف نمی کردن که شما حرفی برای گفتن نداشتید

چاقو میوه خوریه

تو چشات هم نگاه میکنم و میگم رانندگی خانم ها اصلا خوب نیست

خانم ها یا هول شدن اشتباهی به جای ترمز گاز رو فشار دادن و زدن به دیفال و تیر چراغ برق و از اینجور اشیاء که فقط از عهده خانم ها برمیاد که این کار رو بکنن

اینو بگم خانوما به خاطر مشغله ی فکریشون اینطوری رانندگی می کننا

اینو بگم خانوما به خاطر مشغله ی فکریشون اینطوری رانندگی می کننا

واي واي واي مامانمينا

اونم از نوع پلاستيكي

اينو نگيد چي ميخوايد بگيد؟

زيبا جان حقيقته ديگه ميدونم تلخه ولي بايد بپذيريم

رضاشاه خودشو كشت چادر از رو سر اين زنا بردار نتونست!

الان اين حضرات خوشونو ميكشن چادر سر از اين زنا بكنا بازم نميتونن

اين جماعت هميشه مخالفت ميكنن

کمیل نوشته:



شخصا تو اين دو سالو نيم كه رانندگي رو تجربه كردم ميشه گفت از كل زنايي كه ديدم رانندگيشون خوبه فقط چهارتاشون به پستم خورده
يعني تو اين دو سال و نيم تعداد زنايي كه ديدم به چهار رسيده

يكيشون تو كمربندي بابل يه پرشيا داشت اومد چراغ داد
قيافه من در اون لحظه
بعد دو تا معكوس كشيدم رفتم رو صدو چهل
ديدم نه بابا خيلي رانندگيش نسبتا خوبه داره مياد تا 180 هم رسيديم هي سعي ميكرد رد بشه من رفتم رو 182 ديگه كمربندي تموم شد تو لايي شهر جا موند تازه داشت دستم گرم ميشد
من =
موتور ماشين =
يكيشونم تو جاده هراز خورد به پستم تا خود تهران پارس 160 تا ميومدم
يكي دو تا ديگه هم بودن زياد غول نبودن

ولي انصافا بقيه تعطيلات بودن
يه بار تو بازار پارك كرده بودم منتظر بودم پدرم خريد كنه بياد
زنه اومد پاركه دوبل بزنه
دوبار كوبيد به سپر من دوبارم به سپر جلويي بعد دنده عقب اورد چسبود به ماشين من
بعد پياده شده بود قيافش اين شكلي بود =

من =
پياده شدم گفتم خانم ببخشيد
- بله بفرماييد
-يه سوال از حضور شريفتون داشتم
- ببخشيد اقا لطفا سريع تر من كار دارم
من =
- حالا سپر كوبيدنتو فاكتور گرفتم تو الان پيش خودت فكر نميكني من بخوام از پارك دربيام با اين فاصله اي كه چسبوندين بهم(مو از لاي ماشينا رد نميشه) امكانش نيست؟
-اگه راننده باشي درش مياري
من =
فرمانده راهنمايي و رانندگي استان مازندران =
مايكل شوماخر =

کمیل نوشته:



شخصا تو اين دو سالو نيم كه رانندگي رو تجربه كردم ميشه گفت از كل زنايي كه ديدم رانندگيشون خوبه فقط چهارتاشون به پستم خورده
يعني تو اين دو سال و نيم تعداد زنايي كه ديدم به چهار رسيده

يكيشون تو كمربندي بابل يه پرشيا داشت اومد چراغ داد
قيافه من در اون لحظه
بعد دو تا معكوس كشيدم رفتم رو صدو چهل
ديدم نه بابا خيلي رانندگيش نسبتا خوبه داره مياد تا 180 هم رسيديم هي سعي ميكرد رد بشه من رفتم رو 182 ديگه كمربندي تموم شد تو لايي شهر جا موند تازه داشت دستم گرم ميشد
من =
موتور ماشين =
يكيشونم تو جاده هراز خورد به پستم تا خود تهران پارس 160 تا ميومدم
يكي دو تا ديگه هم بودن زياد غول نبودن

ولي انصافا بقيه تعطيلات بودن
يه بار تو بازار پارك كرده بودم منتظر بودم پدرم خريد كنه بياد
زنه اومد پاركه دوبل بزنه
دوبار كوبيد به سپر من دوبارم به سپر جلويي بعد دنده عقب اورد چسبود به ماشين من
بعد پياده شده بود قيافش اين شكلي بود =

من =
پياده شدم گفتم خانم ببخشيد
- بله بفرماييد
-يه سوال از حضور شريفتون داشتم
- ببخشيد اقا لطفا سريع تر من كار دارم
من =
- حالا سپر كوبيدنتو فاكتور گرفتم تو الان پيش خودت فكر نميكني من بخوام از پارك دربيام با اين فاصله اي كه چسبوندين بهم(مو از لاي ماشينا رد نميشه) امكانش نيست؟
-اگه راننده باشي درش مياري
من =
فرمانده راهنمايي و رانندگي استان مازندران =
مايكل شوماخر =

کمیل نوشته:

شخصا تو عرم با عزت رانندگيم هيچ زني نتونسته ازم رد بشه البته منظورم تو بحث كورسه
دو سه تا از فكو فاميلا جو دادن ولي تو عمل كم اوردن

کمیل کل ایران رو با ماشینش گشته
وقتی میگه 4 تا یعنی 4 تا! نه بیشتر