| در حال دیدن این عنوان: |
۲ کاربر مهمان
|
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
  نام کاربری: barca_10
پیام:
۱۰۷
عضویت از: ۸ شهریور ۱۳۹۱
از: shiraz
طرفدار:
- lionel MESSI - Ronaldinho - پرسپولیس - آرژانتین - ............. - گوواردیولا - امیر قلعه نوعی گروه:
- کاربران عضو 
|
مادرم گفت که روزی پدری میاید از سوی کعبه ندای ظفری میاید پس کجاست آن مرد که مادر میگفت جمعه روزی به هوای سفری میاید؟ |
||
|
خدا را دوست بداریم حداقلش اینست که کسی را دوست داریم که روزی به او میرسیم... |
|||
|
۷ آبان ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
  نام کاربری: RAMONA
نام تیم: آژاکس
پیام:
۱۲,۷۱۷
عضویت از: ۳۰ بهمن ۱۳۹۰
از: همين حوالى...
طرفدار:
- همه ی بازیکنای بارسا + فابرگاس - استقلال♥ - اسپانیا - خسرو حیدری - گواردیولا و انریکه گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - مدیران گالری - ناظرين انجمن - شورای نخبگان سایت - مدیران نظرات
  |
چهل حدیث از امام زمان(ع) 1- توجّه امام مهدى(عليه السلام) به شيعيان خويش ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى‌كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده‌ايم، كه اگر جز اين بود گرفتارى‌ها به شما روى مى‌آورد و دشمنان، شما را ريشه كن مى‌كردند. از خدا بترسيد و ما را پشتيبانى كنيد. 2- عمل صالح و تقرّب به اهل بيت(عليهم السلام) هر يك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستى ما نزديك مى‌سازد، عمل كند و از آنچه كه خوشايند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزيند، زيرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مى‌گيرد، در وقتى كه توبه برايش سودى ندارد و پشيمانى او را از كيفر ما به خاطر گناهش نجات نمى‌دهد. 3- تسليم در مقابل دستورهاى اهل بيت(عليهم السلام) از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كارها را به ما واگذاريد، بر ماست كه شما را از سرچشمه، سيراب برگردانيم، چنان كه بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى كشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى كه روشن است به طرف ما قرار دهيد. 4- تحقّق حتمى حقّ خداوند مقدّر فرموده است كه حقّ به مرحله نهايى و كمال خود برسد و باطل از بين رود، و او بر آنچه بيان نمودم گواه است. 5- خلقت هدفدار و هدايت پايدار خداوند متعال، خلق را بيهوده نيافريده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلكه آنان را به قدرتش آفريده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پيامبران را كه مژده دهنده و ترساننده هستند به سويشان برانگيخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى‌اش جلوگيرى فرمايند و آنچه را از امر خداوند و دينشان نمى‌دانند به آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد و به سويشان فرشتگان برانگيخت تا آنها ميان خدا و پيامبران ـ به واسطه تفضّلى كه بر ايشان روا داشته ـ واسطه باشند. 6- ظهور حقّ هرگاه خداوند به ما اجازه دهد كه سخن گوييم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از ميان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد. 7- تفتيش ناروا حضرت مهدى(عليه السلام) در خصوص كسانى كه در جستجوى او بوده‌اند تا به حاكم جور تحويلش دهند فرموده است: آن كه بكاود، بجويد و آن كه بجويد دلالت دهد و آن كه دلالت دهد به هدف رسد و هر كه [در مورد من] چنين كند، شرك ورزيده است. 8- ظهور حق به اذن حق ظهورى نيست، مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دل‌ها و فراگير شدن زمين از جور و ستم. 9- مدعيان دروغگو آگاه باشيد به زودى كسانى ادعاى مشاهده (نيابت خاصه) مرا خواهند كرد. آگاه باشيد هر كس قبل از «خروج سفيانى» و شنيدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا كند دروغگو و افترا زننده است؛ حركت و نيرويى جز به خداى بزرگ نيست. 10- دنيا در سراشيبى زوال دنيا فنا و زوالش نزديك گرديده و در حال وداع است، و من شما را به سوى خدا و پيامبرش ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و ميراندن باطل و زنده كردن سنّت، دعوت مى‌كنم. 11- ذخيره بزرگ من باقيمانده از آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم. 12- حجّت خدا ستمگران پنداشتند كه حجّت خدا از بين رفته است، در حالى كه اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى‌شد، هر آينه تمام شك‌ها را از بين مى‌برديم. 13- عطسه، نشانه سلامت نسيم، خدمتكار حضرت مهدى(عليه السلام) گويد: آن حضرت به من فرمود:آيا تو را در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است. 14- نماز، طردكننده شيطان هيچ چيز مثل نماز، بينى شيطان را به خاك نمى‌مالد، پس نماز بخوان و بينى شيطان را به خاك بمال. 15- اذن مالك تصرّف در مال هيچ كس بدون اجازه او جايز نيست. 16- استعاذه به خدا پناه به خدا مى‌برم از نابينايى بعد از بينايى و از گمراهى بعد از راهيابى و از اعمال ناشايسته و فرو افتادن در فتنه‌ها. 17- اسوه هاى حقيقت حقّ با ما و در ميان ماست، كسى جز ما چنين نگويد، مگر آن كه دروغگو و افترا زننده باشد. 18- ظهور فَرَج به اذن خدا امّا ظهور فرج، موكول به اراده خداوند متعال است و هر كس براى ظهور ما وقت تعيين كند دروغگوست. و امّا گفته كسانى كه پنداشته‌اند امام حسين(عليه السلام) كشته نشده، كفر و دروغ و گمراهى است. 19- شناخت خدا همانا خداوند متعال، كسى است كه اجسام را آفريده و ارزاق را تقسيم فرموده، او جسم نيست و در جسمى هم حلول نكرده، «چيزى مثل او نيست و شنوا و داناست». 20- ائمّه(عليهم السلام) دست پرورده هاى پروردگار خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چيزى نياز نداريم، و حقّ با ماست. اگر كسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ايجاد نمى‌شود، ما دست پرورده‌هاى پروردگارمان، و مردمان، دست‌پرورده‌هاى ما هستند. 21- دانش حقيقى دانش، دانشِ ماست، از كفرِ كافر، گزندى بر شما نيست. 22- اتّفاق و وفاى به عهد اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پيمان را محترم مى‌شمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمى‌افتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مى‌شدند. 23- پيروان نادان حضرت مهدى(عليه السلام) به محمّد بن على بن هلال كرخى فرموده‌اند :نادانان و كم خردان شيعه و كسانى كه بال پشه از ديندارى آنان محكمتر است، ما را آزردند. 24- بيزارى از غاليان من از افرادى كه مى‌گويند: ما اهل بيت [مستقلاًّ از پيش خود و بدون دريافت از جانب خداوند] غيب مى‌دانيم و در سلطنت و آفرينش موجودات با خدا شريكيم، ما را از مقامى كه خداوند براى ما پسنديده بالاتر مى‌برند، نزد خدا و رسولش، بيزارى مى‌جويم. 25- سجده شكر سجده شكر از لازمترين و واجبترين مستحبّات است. 26- فضيلت تعقيبات نماز فضيلت دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب در مقايسه با دعا و تسبيح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضيلت واجبات بر مستحبّات است. 27- سجده، مخصوص خداست سجده بر قبر جايز نيست. 28- راه اندازى كار مردم خودت را [براى خدمت] در اختيار مردم بگذار، و محلّ نشستن خويش را درِ ورودى خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور. 29- امنيّت بخش زمين وجود من براى اهل زمين، سبب امان و آسايش است، همچنان كه ستارگان سبب امان آسمان‌اند. 30- رجوع به راويان حديث در پيشامدهاى مهمّ اجتماعى به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا كه آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم. 31- مطاع، نه مطيع كسى هريك از پدرانم بيعت يكى از طاغوت‌هاى زمان به گردنشان بود، ولى من در حالى قيام خواهم كرد كه بيعت هيچ طاغوتى به گردنم نباشد. 32- آفتاب پشت ابر كيفيّت بهره‌ورى از من در دوران غيبت، مانند كيفيّت بهره‌ورى از آفتاب است هنگامى كه ابر آن را از چشم‌ها پنهان سازد. 33- سبقت اراده خدا بر همه چيز راستى كه مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چيزى بر توفيق او پيشى نگيرد. 34- علّت اصلى غيبت امام(عليه السلام) امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غيبت اتّفاق افتاده [كه درك آن براى شما سنگين است] آن است كه خداوند در قرآن فرموده: «اى مؤمنان از چيزهايى نپرسيد كه اگر آشكارتان شود، بدتان آيد». 35- آگاهى هاى امام(عليه السلام) علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چيزى از اخبار شما بر ما پوشيده نمى‌ماند. 36- دعاى فراوان براى تعجيل فَرَج زياد دعا كنيد، زيرا همين دعا كردن، فَرَج و گشايش شماست. 37- سؤال نامطلوب درهاى سؤال را از آنچه كه مطلوب شما نيست ببنديد. 38- آخرين اوصيا من آخرين نفر از اوصيا هستم، خداوند به وسيله من بلا را از خانواده و شيعيانم برطرف مى‌گرداند. 39- حجّت خدا در زمين زمين خالى از حجّت خدا نيست، يا آشكار است و يا نهان. 40- علمدار هدايت در هر زمان هرگاه عَلَم و نشانه‌اى پنهان شود، عَلَم ديگرى آشكار گردد، و هر زمان كه ستاره‌اى افول كند، ستاره اى ديگر طلوع نمايد. منبع:مشاهده لینک |
||
|
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد |
|||
|
۸ آبان ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
  نام کاربری: *mohammad.z*
پیام:
۵,۲۳۶
عضویت از: ۲۹ مهر ۱۳۹۱
از: بابلسر _كاله
طرفدار:
- مسي - كرايف - استقلال کبییر - تيم ملي بارسلونا - جانواريو - پپ گواردیولا - قلعه نوعي گروه:
- كاربران بلاک شده
|
منتظران مهدی به هوش باشید حسین را منتظرانش کشتند. امام زمان نمیاد مگه اینکه ما بریم دنبالش. |
||
|
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن "آن مرد تا نیاید،باران نخواهد آمد " |
|||
|
۲ دی ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
|
قایق کوچک پانصد نفر جان سپردند، آنان که عشق زیارت حضرت امیر (ع) را در روز مبعث در سر می پروراندند. من نامش را بلای آسمانی می نهم. نم نم بارانی که به تگرگی هولناک مبدل شد، تگرگی که اصابتش روح را از کالبد جسم می ربود. من و خانواده ام، تنها بازماندگان این کاروانیم، چشم بر هم می گذارم و لحظاتی چند مسافر زمان می شوم ... ناگهان هوا دگرگون شد، باد های تند وریدن گرفت، نم نم باران شروع شد و رفته رفته، تگرگی شد هولناک. عده ای تنها فریاد می زنند و نمی دانند چه کنند، عده ای چون دیوانگان، به این سو و آن سو می دوند تا جان از بلا محفوظ بدارند. من و خانواده ام نیز چون سایرین، در این میان خوف داریم که جان خویش از دست بدهیم. عمویم را از پس قایق به سلیمانیه می فرستم، شاید قایقی بیاید و ما را به سوی مقصد حمل نماید. عمو می رود و دیگر خبری از او نمی آید، می دانستم در چنین موقعیتی نه قایقی هست و نه قایقرانی، تنها پرتاب تیری بود در تاریکی. سایه مرگ بر جسممان سنگینی می کند، در این وانفسای عالم تنها دردانه هستی، مهدی (عج) را می خوانم و از او یاری می جویم و نجات از این تنگنا را از او می خواهم، اما... لحظاتی چند چنین می گذرد، قایقی در پس گرد و خاک برخاسته نمایان می شود و سیدی فریاد می کند : این همان شیخ خودمان است. من و خانواده ام را می خواند و با خود می برد. در حال خود نبودم که دریابم او کیست ؟ از کجا آمد ؟ چه شد که آمد ؟ باز هم نشناختمت، یوسف گمگشده زهرا (س)، باز هم گره افتاد و این کلاف در هم تنیده به دستت گشوده شد و من دستان گشایشگرت را نادیده گرفتم. مرا ببخش، که در پس خواندم همیشه گره ای نا گشودنی پیشکش می آورم، مرا ببخش، که گشایش این گره را نادیده می گیرم. گره گشای عالم هستی، بوسه بر دستانت می نهم و ارج می نهم مقامت را، پادشاه هستی. یاری ام نما، تا قدم به قدم در کویت، گام نهم و در کنارت قد بکشم، شاید دگر بار، تو را برای تو، بخوانم نه برای گشودن گره های ناگسستنی. تشرف کتاب الزام الناصب در راه نجف / تشرفات بخش دوم مشاهده لینک |
||
|
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
|
۲۶ دی ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
|
خلوتگه دوست محمد بن علی می گوید: تهی دست شده بودیم و زندگی بر ما خیلی سخت شده بود، پدرم به من گفت: برویم نزد امام عسگری«ع»؛ می‌گویند مرد بخشنده‌ای است. گفتم: او را می شناسی؟ پدرم گفت: نه او را می شناسم و نه تا به حال او را دیده ام! با هم به سوی خانه آن حضرت حرکت کردیم، پدرم در بین راه به من گفت: پانصد درهم نیازمندیم. کاش امام به ما بدهد، دویست درهم برای خرید آرد و صد درهمش را برای مخارج دیگر زندگی می رسانیم. محمد بن علی می‌گوید: من با خودم گفتم: ای کاش سیصد درهم نیز به من بدهد که صد درهم برای خرید یک درازگوش و صد درهم برای مخارج و صد درهم نیز برای خرید لباس باشد، تا به جبل(قسمتهای کوهستانی غرب ایران تا همدان و قزوین) بروم. هنگامی که به خانه امام«ع» رسیدیم، غلام آن حضرت بیرون آمد و گفت: علی بن ابراهیم و پسرش وارد شوند. چون وارد شدیم و سلام کردیم امام«ع» به پدرم فرمود: ای علی! چرا تا کنون نزد ما نیامدی!؟ پدرم گفت: سرورم! خجالت می‌کشیدم با این وضع شما را دیدار کنم.چون از محضر امام بیرون آمدیم، غلام آن حضرت به دنبال ما آمد و یک کیسه پول به پدرم داد و گفت: این پانصد درهم است! دویست درهم برای خرید لباس، دویست درهم برای خرید آرد و صد درهم برای سایر مخارج. آنگاه کیسه دیگری به من داد و گفت: این سیصد درهم است! با صد درهم آن درازگوش بخر! و با صد درهم آن لباس تهیه کن! و صد درهمش برای مخارج دیگر تو باشد. سپس گفت: به ایران نرو بلکه به سورا(شهری در عراق یا محلی در بغداد بوده) برو محمد بن علی نیز به سورا رفت و در آنجا با زنی ازدواج نمود و روزانه چهار هزار دینار درآمد داشت. متاسفانه در عقیده هفت امامی باقی ماند. چند وقت است سری به امام زمانمون نزدیم. پیش رویش اگر بشینیم، حتما همچون پدر بزرگوارشان می گویند، فلانی چرا این همه وقت نزد ما نیامدی؟! چرا این همه وقت بغض گلویت را پیش کس و ناکس باز کردی ولی پیش ما نیامدی؟! بعد شاید با دست مهربان شان، سر ما که از خجالت پایین انداخته ایم را بالا می برند و می گویند: حالا خوب جایی آمدی! منبع:داستانهای بحارالانوار جلد پ ن: خیلی وقته دلم میخواد بنویسم... بنویسم و خودمو خالی کنم.... چند وقته ازت سراغی نگرفتم اقا!! پدرمهربونم خیلی سنگ دل شدم که هرروز دارم قلبتو میشکنم و عین خیالم هم نیست... شرمنده تم... من شرمنده عالمم.. دلم پره...اما حسرت میخورم که جای تو خالیه تو دلم...منو ببخش..چند وقته ازت سراغی نگرفتم....چندوقته دلم برای همه چی تنگ شده الا شما؟!! من خسته ام از خودم... از خودم که هر روز بیشتر از قبل فاصله میگیرم از تون... از اینکه بیشتر قلبتونو به درد میارم... چیگار کنم اقا؟!! چجوری برگردم ؟؟ راهی برای من هست هنوز؟؟؟!! 
|
||
|
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
|
۱ بهمن ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
|
نقل قول  ارسال شده توسط:Ali Rezaei |
||
|
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
|
۱ اسفند ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
نام کاربری: *mohammad.z*
پیام:
۵,۲۳۶
عضویت از: ۲۹ مهر ۱۳۹۱
از: بابلسر _كاله
طرفدار:
- مسي - كرايف - استقلال کبییر - تيم ملي بارسلونا - جانواريو - پپ گواردیولا - قلعه نوعي گروه:
- كاربران بلاک شده
|
نقل قول پدرمهربونم خیلی سنگ دل شدم که هرروز دارم قلبتو میشکنم و عین خیالم هم نیست... شرمنده تم... من شرمنده عالمم.. دلم پره...اما حسرت میخورم که جای تو خالیه تو دلم...منو ببخش..چند وقته ازت سراغی نگرفتم....چندوقته دلم برای همه چی تنگ شده الا شما؟!! من خسته ام از خودم... از خودم که هر روز بیشتر از قبل فاصله میگیرم از تون... از اینکه بیشتر قلبتونو به درد میارم... چیگار کنم اقا؟!! چجوری برگردم ؟؟ راهی برای من هست هنوز؟؟؟!!امام زمان (عج) ميگه خدا از پروندده ي اعمال من بردار تو پرونده ي اعمال شيعيان ما بذار... آقا شنيدم بيابونگردي آقا جان.... يكي يه روز بهم گفت: اگه يه روز امام زمان بياد در خونت حاظري راهش بدي خونت يا تا وقتي ديدي آقاست ميري تمام اون عكس هايي كه تو اتاقته تمام چيزايي كه تو گوشيته يا تو كامپيوترته رو پاك ميكني مياي؟؟؟ خدا وكيلي گفتم سريع راش ميدم تو ازون وقت به بعد هر كي برام هر جوك مزخرف و زشتي بفرسته رو سريع پاك ميكنم منظورم اينه كه اين حرف واقعا برام سنگين بود.... |
||
|
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن "آن مرد تا نیاید،باران نخواهد آمد " |
|||
|
۱ اسفند ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
|
حال و هوایش دگرگون شد و لبانش از زمزمه دعای کمیل خاموش ... جامه درید و چون مصیبت زدگان اشک می ریخت .. دیگر تاب نیاوردم تا جویای آنچه گذشت گردم!! همه چیز غریب بود و عجیب عطر بهشتی مشام را نوازش می کرد. دیگر نور ماه رنگ باخته بود بر نور تکه آتشی که گویی در مسجد کوفه افروخته شده بود.. سیلاب اشک مجال سخن گفتن از او ربوده بود...بریده بریده برایم چنین تعریف کرد.. دیدمش... درست شب جمعه چهلم است که به نیت دیدارش روانه می شوم... اما زحماتم چون شعله ایی در برابر باد رو به خاموشی گرایید!!! مشغول خواندن بودم.. جضرت بالای سرم ایستاد!! فرمود: چه می خوانی؟؟ زبانم از پاسخش قاصر ماند و ایشان رفتند... آه سینه سوزی از ضمیرم برخاست .. قسمت تا بدین جا... که من او را نشناختم... مرد سجاده به دوش که با دیدن من و دوستم سلام دادند... نمی دانم شاید دیدن یک آسمانی توان زبان در کام را از دستم و از من ربود. با مشقت توانستم تنها پاسخ سلامش را بدهم! سلامی که از خوش آوا ترین حنجره هستی برخاست... سجاده بر دوش آمدی... تو خود قبله عالمی و خیل عظیمی رو به آسمان تو دست نیاز بر می آرند.. مهتاب شب های تار! روشنیت چشمانم را خیره می کند و عقل را مبهوت ... به تاب بر زندگیم که تابش تو سرمای میت گونه را از من خواهد ربود...و مرا جان دوباره خواهد داد... که سال هاست مرده ام در زمین زندگان! عاشق کویت شوم و واله رویت.. به تاب که سخت نیازمند گرمای وجودت هستم برای زندگی دوباره... منبع: نبض زمین |
||
|
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
|
۱۵ اسفند ۱۳۹۱
|
|||
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
|
هدیه معنوی برای امیرعدالت مشکل مالی پیش آمد… دختر سرافراز پیامبر نزد پدر شتافت تا در صورت امکان گره را بازکند. به درخانه پیامبر رسید و در خانه را به صدا درآورد، اما پیش از آنکه در را بگشایند پیامبرفرمود: «ام ایمن صدای گام های دختر محبوب خویش را احساس می کنم، نگاه کن و ببین فاطمه آمده است؟ ام ایمن در را گشود و فاطمه واردشد. برپیامبرسلام کرد، و او ضمن پاسخ پرمهرخویش، گفت: فاطمه جان! به هنگامه ای آمده ای که پیش از این در این ساعت نزد من نمی آمدی، آیا مشکلی پیش آمده است؟ فاطمه گفت: پدرجان غذای فرشتگان چیست؟ پیامبرفرمود: ستایش خدا و سپاس او پرسید: غذای ما آدمیان چیست؟ پیامبرفرمود:سوگند به خدایی که جان محمد در کف پراقتداراوست، اینک یک ماه می شود که در منزل ما آتشی برای پختن غذا برافروخته نشده است، اما فاطمه جان! فرشته وحی، رزق و روزی معنوی و غذای روحی برایم آورده است که آن را به تو ارمغان می دهم فراگیر! او با شوق و شور بسیار گفت: آن هدیه معنوی کدام است؟ پیامبر شروع به خواندن نمود: یا رَبَّ الاولینَ و الاخرینَ! و یا خیرَالولینَ و الاخرینَ! و یا ذاالقوهِ المتینِ! و یا راحِمَ المساکین! و یا ارحم الراحمین! بانوی بانوان این ارمغان را فراگرفت و بازگشت. امیرمومنان که در انتظار بود. هنگامیکه او را دید پرسید: پدرومادرم به قربانت چه خبر؟ فاطمه پاسخ داد: برای دنیا رفته بودم ، اما با توشه ی معنوی و اخلاقی بازگشتم! امیرمومنان فرمود: خیرپیش، خیرپیش، آن چه آورده ای بهتر و ماندگارتر است. رزق معنویمان چند وقتی است دیر شده، مه روی ما ! دیدن رویت؛ رزق دل و جان ست. مهدی«عج» جان رخ بنمای، که دنیایمان بی سر و سامان است. دعوات راوندی، سویدبن غفله، به نقل از کتاب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت- آیتالله قزوینی منبع:نبض زمین |
||
|
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
|
۱۵ فروردین ۱۳۹۲
|
|||
|
|
پاسخ به: بال سبز مهدویت ... | ||
|
|
دلم خیلی گرفته.. اومدم اینجا برای شما بنویسم که اروم شم... اقا ببخش اگه هربار که دلم گرفت یادتون افتادم... کاش یکم بیشتر مواظب خودم باشم تا شما رو ناراحت نکنم. میدونم صداهامو که در درونم فریاد میزدم و بروز نمیدادم خوب شنیدی واجابت کردی... خوب درکم کردی وقتی گفتم ادرکنی... میدونم با تمام وجودت و حواست نگام کردی ... میدونم که غبار دلم... غصه م... رو خودت با اشکات... با دعاهات پاک کردی ...که اگه تو انیس نبودی حال من بیچاره رو کی میخواست بپرسه؟! کاش یکی بود که صدای شما رو میشنید...کاش یکی بود درکتون میکرد... من شرمنده شمام...که باری از دوشتون بر نمبدارم که هیچ خودمم باری میشم.. غصه منم باید بخورید... کاش که بیایی و غم هزار ساله تموم شه... وارث انبیاء ...دلم میخواد بیایی و نمیدونم کی و چطوری میای.. کی خدا جواب منتظرای واقعی تو میده و دعاشون مستجاب میشه بلکه از دعای خیر اونا ماهم بهره ای ببریم.... |
||
|
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
|
۱۵ فروردین ۱۳۹۲
|
|||
|
|
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
| شما می‌توانید مطالب را بخوانید. |
| شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید. |
| شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید. |
| شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید. |
| شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید. |
| شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |