داداش محمدرضا امضاتو دوست دارم

انگشتت را هرجای نقشه خواستی بگذاری فرقی نمیکند... تنهایی من عمیق ترین جای جهان است و انگشت تو هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهد برد...

داداش تو که حال این روزام و خوب میدونی واقعا فقط و فقط دارم با یاد گذشته هام میخندم و با خاطره بازی هام شادم تو زمان حال هیچ دلیلی برای خندیدن ندارم کار دیروزمون بهم نشون داد بازم کسایی هستن که میشه باهاشون حتی به یه قدر بسیار کوچیک بسیار کم شاد بود...

انگشتت را هرجای نقشه خواستی بگذاری فرقی نمیکند...
تنهایی من عمیق ترین جای جهان است و انگشت تو هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهد برد.....

کمیل نوشته:


ایهیم!
حالا شاید یه شوخی بوده باشه ولی اگه نیمه پر لیوان رو نگاه کنید میتونید اونو به عنوان یه تلنگر حساب کنید
زندگی که میبینید همه این شادی ها خنده ها غم ها همه این عمر و گذر زمان همه و همه بسته به یا ثانیه نفس نکشیدن داره!
همش در عرض چند ثانیه نابود میشه
شاید خیلی راحت امروز با هزاران حق الناس و بدهی و گناه صبح از خونه میزنیم بیرون و شب برگشتنی به جای کم شدن ای این پلیدی ها یه چیزی هم به اونا اضافه کردیم و حق مردمو خوردیمو و دلشونم شکستیم!اگه تو همین گیرو داد یهو یه کامیون بیادو از رو ادمیزاد ضعیف رد بشه چطوری میخوایم جوابگوی نکیر و مننکر باشیم؟؟
نه انصافا مگه مرگ برای ماها نیست؟؟مگه خارج از جنس ماست؟
خدا رو چه دیدید؟شاید جدی همین امروز فردا این اتفاق برای من افتاد(من نوعی!!!!!!!)

بعضی وقتا خیلی لازمه خودمونو تو این شرایط فرض کنیم که یادمون نره یه مرگی هم هست که هیچ راه گریزی ازش نیست
چه بهتر که قبل از اینکه بیاد سراغمون همیشه یادش باشیم تا موقعی که اومد با روی باز ازش استقبال کنیم


داداش محمدرضا امضاتو دوست دارم

گمنام نوشته:

واقعا نمیدونم چی بگم.
تو این جریان که ما خیلی شرمنده دوستان شدیم ولی خب ...

کمیل نوشته:


ایهیم!
حالا شاید یه شوخی بوده باشه ولی اگه نیمه پر لیوان رو نگاه کنید میتونید اونو به عنوان یه تلنگر حساب کنید
زندگی که میبینید همه این شادی ها خنده ها غم ها همه این عمر و گذر زمان همه و همه بسته به یا ثانیه نفس نکشیدن داره!
همش در عرض چند ثانیه نابود میشه
شاید خیلی راحت امروز با هزاران حق الناس و بدهی و گناه صبح از خونه میزنیم بیرون و شب برگشتنی به جای کم شدن ای این پلیدی ها یه چیزی هم به اونا اضافه کردیم و حق مردمو خوردیمو و دلشونم شکستیم!اگه تو همین گیرو داد یهو یه کامیون بیادو از رو ادمیزاد ضعیف رد بشه چطوری میخوایم جوابگوی نکیر و مننکر باشیم؟؟
نه انصافا مگه مرگ برای ماها نیست؟؟مگه خارج از جنس ماست؟
خدا رو چه دیدید؟شاید جدی همین امروز فردا این اتفاق برای من افتاد(من نوعی!!!!!!!)

بعضی وقتا خیلی لازمه خودمونو تو این شرایط فرض کنیم که یادمون نره یه مرگی هم هست که هیچ راه گریزی ازش نیست
چه بهتر که قبل از اینکه بیاد سراغمون همیشه یادش باشیم تا موقعی که اومد با روی باز ازش استقبال کنیم

behzad نوشته:

بسیار سفر باید........
بعد از مسافرت چند روزه ای که به شیراز داشتیم اومدم مراتب سپاسم از میهمان نوازی شیرازیان عزیز رو بیان کنم،ممنونم از خاطرات شکّرینی که در شیراز برامون رقم زدید،امیدوارم این خصلت نکو و پسندیده هیچوقت از شیراز رخت بر نبنده،البته چیزی که در خون این مردمه برون شدنی نیست،عشقی که به شیراز دارم در قالب عبارات قابل وصف نیست. و از همین تریبون دست ستاد تسهیلات نوروزی شیراز رو میبوسم که میزبانی از یک میلیون و سیصد هزار مسافر(تا دو سه روز پیش که ما اونجا بودیم)کاری است بس عظیم و طاقت فرسا که همتی بلند می طلبه.
اما...اما..امان از اصفهان،همه جای ایران سرای من است جز اصفهان،بار آخری که به اصفهان رفتم پشت دستم رو داغ کردم که دیگه اون طرفا نرم اما امسال از بد حادثه بنا به مسائلی که برای یکی از دوستان پیش اومد سر از اصفهان درآوردیم،نمی خوام جمع ببندم بی تردید در هر جایی خوب و بد هست اما اگه کلی بخوام بگم،اصفهانیا بسیار مهمان آزارند،این داستان انگار تو اصفهان اپیدمی شده که حال مسافر رو باید گرفت،با تمام ادعایی که در فرهنگ دارن البته در زمینه احترام به میهمان و توریست دارم عرض میکنم،یک جُو از میهمان نوازی در اصفهانیا نیست،بی تعارف و صریح دارم میگم،امیدوارم این خصیصه نازیبا در اصفهان به همت خود اصفهانیا که بسیاری از شخصیت های علمی و فرهنگی ما پرورش یافته اصفهانند،اصلاح بشه.

RK12 نوشته:

یه جمله تکراری ...!

دلم گرفته ...........................................!!!

قدیما اینجا خیلی حرف میزدم ...

نمیدونم ...

تنها دلخوشیم همین سایته که ...

واقعا دلم برای همتون تنگ میشه ...

حتی اگه همتون منو یادتون رفته باشه ...




تازگیا حرف زدن واسم سخت شده !!!