در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: زندگی نامه ی مشاهیر ادب و هنر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
در سال 1039 هـ.ق كه صائب و ظفرخان در ركاب شاه جهان در برهانپور بودند، خبر رسيد كه پدر صائب از ايران به اكبرآباد هندوستان آمده است و ميخواهد او را با خود به ايران ببرد. صائب از ظفرخان و پدر او، خواجه ابوالحسن تربتي اجازه بازگشت خواست، اما حصول اين رخصت تا دو سال طول كشيد. در سال 1042 هـ.ق، كه حكومت كشمير به ظفرخان (به نيابت از پدرش) واگذار شد، صائب نيز به آن جا رفت، و از آن جا هم به اتفاق پدر عازم ايران شد. پس از بازگشت به ايران، در اصفهان اقامت گزيد و فقط گاهي به شهرهايي از قبيل قزوين، اردبيل، تبريز و يزد سفر كرد. صائب در ايران شهرت فراوان يافت و شاه عباس دوم صفوي او را به لقب ملك الشعرايي مفتخر ساخت. وفات صائب در اصفهان اتفاق افتاد. سن او به هنگام وفات از 65 تا 71 گفتهاند. آرامگاه او در اصفهان و در محلي است كه در زمان حياتش معروف به تكيه ميرزا صائب بود. تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بيست هزار و سيصد هزار بيت و بالاتر نيز گفتهاند. ديوان او مكرر در ايران و هندوستان چاپ شده است. صائب خط را خوش مينوشت و به تركي نيز شعر ميسرود. حماسه و قصيده غالبترين انواع ادبي و در مرحلهاي پس از اين دو، غزل عرصه بيان احساسات و عواطف شاعران موسوم به سبك خراساني محسوب ميشد. سبك خراساني بر عناصري چون فخامت زبان و تصاوير شفاف و محسوس همراه با حس عاطفي غليظ بنياد گرفته بود. جهان بيني اكثر شاعران اين دوره (به استثناي يكي دو تن) بيش از آن كه افلاكي و حقيقي باشد، مجازي و دنيوي بود. شعر فارسي با گذر از سبك خراساني و حضور و ظهور خلاق شاعراني عارف در آن، زيبايي سرشار و متعالي و ظريفي عظيم و غني و وجوهي چندگانه پيدا كرد و انديشه عرفاني غالبترين صبغه دروني آن شد. هر كدام از بزرگان اين سبك همچون قلههاي تسخير ناپذيري شدند كه با گذشت ساليان دراز، هنوز سايه سنگينشان بر شعر و ادب فارسي گسترده است. در اين سبك، برخلاف جهان حسي و ملموس سبك خراساني، شعر پاي در وادي مفاهيم انتزاعي گذاشت. به گونهاي كه شاعران بزرگ، متفكران بزرگي نيز بودند. در همين دوران بود كه غزل فارسي با دستكار بزرگاني چون خافظ و سعدي به اوج حقيقي خويش نزديك شد. پس از قرن هشتم هجري اغلب شاعران، جز حفظ سنت و حركت در حد و حدود و حاشيه آثار گذشتگان گامي فراپيش ننهادند. از قرن نهم به بعد، گروهي از شاعران ـ در جستجوي راهي تازه ـ كوشيدند تا شعر خود را از تقليد و تكرار رهايي بخشند. كوششهاي اين گروه در بيان صميمانه و صادقانه حس و حال دروني و زباني سهل و ساده و دور از تكلف و مناظره عاشق و معشوق خلاصه شد. از شاعران اين گروه كه در تذكرهها با عنوان شاعران «وقوعي» و يا مكتب وقوع نام برده ميشوند، كساني همچون بابافغاني، وحشي بافقي، اهلي و هلالي از بقيه معروفند. آثار شاعران مكتب وقوع اگر چه در كنار آثار ديگر سبكها اهميتي درخور پيدا نكرد، اما همچون پل ارتباطي بين سبك عراقي و سبك هندي زمينهاي براي پيدايش «طرز نو» بود. مرور اين دو بيت از وقوعي تبريزي (از شاعران سبك وقوع) خالي از فايده نيست: زينسان كه عشق در دلم امروز خانه ساخت ميبايدم به درد دل جاودانه ساخت چون مرغ زخم خورده برون شد ز سينه دل آن بال و پر شكسته كجا آشيانه ساخت؟ از آغاز قرن دهم هجري تا ميانه قرن دوازدهم هجري، شعر فارسي رنگ و بويي ديگر به خود گرفت و شاعران معيارهاي زيبا شناختي جديدي را مبناي آفرينش آثار خود كردند و به كسب تجربههايي تازه پرداختند كه بعدها اين «طرز نو» به سبك هندي معروف شد. پس از قرن پنجم هجري، زبان شعر فارسي به همت شاعران عارفي نظير، سنايي، نظامي، مولانا، سعدي و حافظ در سبكي ويژه كه بعدها سبك عراقي ناميدندش، استحاله شد. پيش از ظهور اين بزرگان، شعر فارسي مبتني بر دريافتهاي حسي و بدوي از هستي بود. |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۱۶ فروردین ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: زندگی نامه ی مشاهیر ادب و هنر | ||
نام کاربری: khadije.messi
پیام:
۴,۲۲۴
عضویت از: ۱۹ بهمن ۱۳۸۹
از: -
طرفدار:
- leo messi - - - - - ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ- ﺁﺭﮊﺍﻧﺘﯿﻦ - - - ﭘﭗ ﮔﻮﺍﺭﺩﻳﻮلا- تیتو ویلانووا - - گروه:
- کاربران عضو |
زندگینامه احمد شاملو احمد شاملو در سال 1304 در تهران چشم به جهان گشود دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی او بسیار نا مرتب و در شهرهای گوناگون بوده زیرا پدرش افسر ارتش بود و به همین جهت خانواده اش همواره در شهرهای مختلف بودند سرانجام دوره دبیرستان را در تهران به پایان رساند در سال 1323 برای همیشه دست از تحصیل شست و ضمن ادامه مبارزه سیاسی تمام مدت به نوشتن و سرودن پرداخت زندگی احمد شاملو در کار روزنامه نویسی و اداره مجلات ادبی گذشته و تا کنون شغل دولتی نداشت اداره مجله هفتگی آشنا کتاب هفته و هفته نامه خوشه با بود دفترهای شعر آهنگهای فراموش شده تهران 1326 تهران 23 آهن و احساس تهران هوای تازه نیل 1336 باغ آیینه تهران 1339 آیدا در آینه و لحظه ها وهمیشه تهران 1339 ققنوس در باران نیل 1345 برگزیده اشعار روزن 1347 مرثیه های خاک امیرکبیر 1348 برگزیده شعرها بامداد 1349 شکفتن در مه زمان 1349 ابراهیم در آتش زمان 1352 دشنه در دیس مروارید 1356 ترانه های کوچک غربت نازیار 1359 کاشفان فروتن شوکران ابتکار 1359 سرود برای سپاس و پرستش بوسه های تو گنجشککان پر گوی باغند و پستانهایت کندوی کوهستانهاست وتنت رازی است جاودانه که در خلوتی عظیم با منش در میان می گذارند تن تو آهنگی است و تن من کلمه ای است که در آن مینشینند تا نغمه ای در وجود آید سرودی که تداوم را می تپد در نگاهت همه مهربانیهاست قاصدی که زندگی را خبر می دهد و در سکوتت همه صداها فریادی که بودن را تجربه می کند بر سرمای درون همه ارزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد پروازی نه گریز گاهی گردد ای عشق ای عشق چهره آبیت پیدا نیست و خنکای مرهمی بر شعله زخمی نه شور شعله بر سرمای درون ای عشق ای عشق چهره سرخت پیدا نیست غبار تیره تسکینی بر حضور وهن و دنج رهایی بر گزیر حضور ساهی بر آرامش آبی و سبزه برگچه بر ارغوان ای عشق ای عشق رنگ آشنایت پیدا نیست |
||
۱۸ خرداد ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: زندگی نامه ی مشاهیر ادب و هنر | ||
نام کاربری: HO3INR
نام تیم: والنسیا
پیام:
۴,۳۹۱
عضویت از: ۱۱ بهمن ۱۳۸۷
از: Winterfell
طرفدار:
- Carles Puyol گروه:
- کاربران عضو |
لطفاً قبل از ارسال زندگینامه، ببینید قبلا زندگینامه ای برای اون شخص قرار داده شده یا نه. اگر تکراری باشه ناچاریم حذف کنیم.
|
||
۲۳ خرداد ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: زندگی نامه ی مشاهیر ادب و هنر | ||
نام کاربری: khadije.messi
پیام:
۴,۲۲۴
عضویت از: ۱۹ بهمن ۱۳۸۹
از: -
طرفدار:
- leo messi - - - - - ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ- ﺁﺭﮊﺍﻧﺘﯿﻦ - - - ﭘﭗ ﮔﻮﺍﺭﺩﻳﻮلا- تیتو ویلانووا - - گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Eddard Stark نوشته:لطفاً قبل از ارسال زندگینامه، ببینید قبلا زندگینامه ای برای اون شخص قرار داده شده یا نه. اگر تکراری باشه ناچاریم حذف کنیم. باشه چشم شرمنده حواسم نبود. محمدعلی بهمنی در فروردين سال ١٣٢١ در شهر دزفول به دنيا آمد. شعر بهمنی نيز البته شايد با خود او متولد شده باشد، گرچه بسياری بر اين عقيده اند که او غزلهايش را وامدار سبک و سياق نيماست. نخستين شعر از او در سال ١٣٣٠، يعنی زمانی که او تنها ٩ سال داشت، به چاپ رسيد. محمدعلی بهمنی برای محمدعلی بهمنی شعر چون موجودی جاندار است که شکل و قالب، لباسهای آن را تشکيل و به آن شخصيت می دهند. با اين همه، محمدعلی بهمنی شيفتهی غزل است و غزل گفتن و غزل خواندن و غزل سرودن. می گويد: «غزل، نه تنها در شعر امروز، بی ترديد در شعر تمام فرداها جايگاه ويژهای خواهد داشت. غزل هستی ايرانی است و خواهد بود. آنچه که مهم است، اين است که اين امانت حساس را به نسلهای آينده تحويل دهيم.» گرچه به رغم تمام اين علاقه به غزل گفتن، بهمنی غزل را هرگز قالب نمی بندد. «چون قالب يعنی محدوديت و هنر را نمی توان محدود کرد و به خاطر اين حرفم بارها زير تهمت ها رفته ام.» در ديدگاه محمدعلی بهمنی، غزل يک شکل است که می تواند با روزگار خود و با شرايط جديد تغيير کند. محمدعلی بهمنی در سال ١٣٧٨ موفق به دريافت تنديس خورشيد مهر به عنوان برترين غزلسرای ايران گرديد. برخی از مجموعه اشعار وی عبارتند از: باغ لال (١٣٥٠)، در بی وزنی (١٣٥١)، عاميانه ها (١٣٥٥)، گيسو، کلاه، کفتر (١٣٥٦)، گاهی دلم برای خودم تنگ میشود (١٣٦٩)، غزل (١٣٧٧)، عشق است (١٣٧٨)، شاعر شنيدنی است (١٣٧٧)، نيستان (١٣٧٩)، اين خانه واژه های نسوزی دارد (١٣٨٢)، کاسه آب ديوژن، امانم بده (١٣٨٠). بارانی با همهی بیسر و سامانیام باز به دنبال پريشانیام طاقت فرسودگیام هيچ نيست در پی ويران شدنی آنیام دلخوش گرمای کسی نيستم آمدهام تا تو بسوزانیام آمدهام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانی ام ماهی برگشته ز دريا شدم تا که بگيری و بميرانی ام خوبترين حادثه میدانمت خوبترين حادثه میدانیام؟ حرف بزن! ابر مرا باز کن دير زمانی است که بارانیام حرف بزن، حرف بزن، سالهاست تشنهی يک صحبت طولانیام ها به کجا میکشیام خوب من ها نکشانی به پشيمانیام دريا دريا شدهست خواهر و من هم برادرش شاعرتر از هميشه نشستم برابرش خواهر سلام! با غزلی نيمه آمدم تا با شما قشنگ شود نيم ديگرش میخواهم اعتراف کنم هر غزل که ما با هم سرودهايم جهان کرده از برش خواهر! زمان، زمان برادرکشیست باز شايد به گوشها نرسد بيت آخرش با خود ببر مرا که نپوسد در اين سکون شعری که دوست داشتی از خود رهاترش دريا سکوت کرده و من حرف میزنم حس میکنم که راه نبردم به باورش دريا! منم! هم او که به تعداد موجهات با هر غروب خورده بر اين صخرهها سرش هم او که دل زدهست به اعماق و کوسهها خون میخورند از رگ در خون شناورش خواهر! برادر تو کم از ماهيان که نيست خرچنگها مخواه بريسند پيکرش دريا سکوت کرده و من بغض کردهام بغض برادرانهای از قهر خواهرش |
||
۲۳ خرداد ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: زندگی نامه ی مشاهیر ادب و هنر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
میرزا حسن خان وثوق ملقب به وثوق الدوله ، متخلص به وثوق فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه و نوهٔ پسری محمد قوامالدوله آشتیانی از شاعران بزرگ معاصر ایران است. وی در سال 1254 در تهران متولد شد . علوم ادبی را از میرزا احمد گلپایگانی و فلسفه را نزد میرزا هاشم رشتی اشکوری و میرزا ابوالحسن جلوه آموخت. او در سفرهایی که به خارج رفت فرانسوی را به خوبی و همچمین انگلیسی را فرا گرفت. وثوق در جوانی مستوفی آذربایجان شد. در دورهٔ یکم و دوم مجلس شورای ملی به نمایندگی انتخاب شد و در مجلس به سمت نیابت ریاست مجلس دست یافت. او از سال ۱۲۹۰ تا اوایل سلطنت رضا شاه شانزده بار عهدهدار وزارتخانههای مالیه (دارایی)، خارجه، عدلیه (دادگستری)، داخله (کشور) و معارف (فرهنگ) گردید. و بین سالهای 1296 الی 1300 دونوبت نخست وزیر ایران شد در سالهای آخر عمر در اروپا زندگی کرد و در سال 1325 به ایران بازگشت و سرانجام در سال 1329 در تهران بدرود حیات گفت و در قم به خاک سپرده شد . دیوان کامل حسن وثوق در یال 1363 با مقدمه ایرج افشار در تهران چاپ . منتشر گردید گر گذری هست و نه در کوی تست بر خطاست ور نظری هست و نه بر روی تست نابجاست آنکه بسنجد رخت را به ما زاشتباه گفت : که هم سنگ ترازوی تست از تو کاست وانکه بدان نرگس شهلای باغ بهر لاغ گفت که چون نرگس جادوی تست بی حیاست و آن گل صد برگ و همه برک و ساز گرنه باز برگ و نوایش ز گل روی تست بی نواست شیوه بدخوئی و ناز و عتیب ای حبیب گر همه گویند که آهوی تست این خطاست خلق تو یکسر همه قهر است و کین دلنشین با همه گر جور و جفا خوی تست دلربا منع توشوقم دهد ای نوش لب در طلب خنک آن کس که نباشد پی ازار کسی ** یار بر کس ننهد چون نبرد بار کسی رشک یک سو نهد و پاکدلی پیشه کند ** نشود سرد دل از گرمی بازار کسی آنکه را خنده به گفتار و به کردار رواست ** چه زند خنده به گفاتر و به کردار کسی دل که هست آینه غیب خدا عیب بود ** که شود آینه عیب کس و عار کسی عیب خود بنگر و از عیب کسان خورده مگیر ** که حساب از تو نپرسند زرفتار کسی گوهر آدمی اندیشه وی باشد وبس ** جز بدان پب نتوان برد بمقدار کسی گوهر خویش بپرداز ز زنگار هوس ** زنگ بر وی مهل از درهم و دینار کسی گر نه در اندک و بسیار کسانت طبع است ** چند گویی سخن از اندک و بسیار کسی |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۲۱ مرداد ۱۳۹۱
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |