به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۲ کاربر مهمان
این عنوان قفل شده است!
     
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: *Leon*
پیام: ۱,۲۴۴
عضویت از: ۲۸ مرداد ۱۳۹۰
از: تهران
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
تصور کن! بتونی تو یکی از بازیای بارسا زمان رو نگه داری!(مثل اون پسره که یه ساعت داشت زمان رو نگه میداشت) بعدش تو بازی بارسا وقتی احساس کردی داریم گل میخوریم بازی رو نگر میداشتی یا اون موقعی که میخواییم گل بزنیم گل نمیشه یا وقتی یکی داره مصدوم میشه!!!؟؟؟ یا ..................... کی؟چرا!؟



اره وقتی رونالدو داشت گل میزد استپ میکردم

مسیر توپ رو عوض میکردم




I Love You Leon


نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۶ شهریور ۱۳۹۰
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
خب شما یکی از بازیکنای بارسا هستین.
که اتفاقات عجیب غریبی تو بارسا براتون میافته!
این اتفاقات رو تو دفترچه خاطراتتون مینویسین.
من و بارسا دفترچه خاطرات شماست.
کن به طور دوره ای توش سرنخ یه داستان و میدم و شما تمومش میکنین!
هرگونه فکر و تخیل میتونین به کار ببرین.
و اگه داستانتون جذاب باشه میتونین هرچقدر دلتون خواست ادامه بدینش!
اما اگه کم جذاب باشه حداقل 6 و حداکثر 10 خط!





اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۱۹ مهر ۱۳۹۰
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
فوتبال در سرزمین مردگان!
هوا سرده اوایل پاییزه اما هوا خیلی سوز داره!
با یه سری از بچه ها شب اومدیم بیرون دنی و لئو هستن کاپیتان هست ویکی اومده آندی خودش پیشنهاد داد بریم بیرون و یه شب خوش بگذرونیم ژاوی رو با زور آورد و منم با پدرو اومدم
رفتیم با هم یه سوپ داغ خوردیم و جیگرامون گرم شد.بعد کلی با هم از بازی یکشنبه حرف زدیم اشتباهایی که کردیم
لئو خوشحال بود که 3 تا گل زده
بعدش پاشدیم که برگردیم خونه.من داشتم واسه پدرو از آرزوهام حرف میزدم از اینکه چقدر ماجراجویی دوست دارم.
که یهو صدای عجیبی از پشت سرمون اومد.
همه باهم برگشتیم روی هوا یه چیزی شبیه گردباد بود که داشت همه چیزو به سمت خودش میکشید.
ما خیلی تلاش کردیم که در بریم اما نشد و همه با هم رفتیم توش!
چشمامونو که باز کردیم تو یه جای تاریک و عجیب بودیم
صدایی اومد:شما فوتبال بازی میکنید!؟
....





اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۱۹ مهر ۱۳۹۰
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
You Can't See Me! نوشته:

فوتبال در سرزمین مردگان!
هوا سرده اوایل پاییزه اما هوا خیلی سوز داره!
با یه سری از بچه ها شب اومدیم بیرون دنی و لئو هستن کاپیتان هست ویکی اومده آندی خودش پیشنهاد داد بریم بیرون و یه شب خوش بگذرونیم ژاوی رو با زور آورد و منم با پدرو اومدم
رفتیم با هم یه سوپ داغ خوردیم و جیگرامون گرم شد.بعد کلی با هم از بازی یکشنبه حرف زدیم اشتباهایی که کردیم
لئو خوشحال بود که 3 تا گل زده
بعدش پاشدیم که برگردیم خونه.من داشتم واسه پدرو از آرزوهام حرف میزدم از اینکه چقدر ماجراجویی دوست دارم.
که یهو صدای عجیبی از پشت سرمون اومد.
همه باهم برگشتیم روی هوا یه چیزی شبیه گردباد بود که داشت همه چیزو به سمت خودش میکشید.
ما خیلی تلاش کردیم که در بریم اما نشد و همه با هم رفتیم توش!
چشمامونو که باز کردیم تو یه جای تاریک و عجیب بودیم
صدایی اومد:شما فوتبال بازی میکنید!؟
....


پاسخ داديم اگه توپ و زمينش باشه اره چرا كه نه!
ولي همچنان متوجه نبوديم در كجا قرار داريم.
شايد جهنم.
شايد در زمين موجودات فضايي.
شايدم خواب بوديم
شايدم دنياي ارواح و مردگان
ولي هرچي بود مثل يه رويا بود.رويايي در حالت حقيقت.
موجودات عجيب غريب در غالب يك تيم در امده بودن و لباس سفيد يك رنگ مانند لباس رئال برتن داشتند
اونا براي زنده شدن نياز به يه پيروزي داشتن ولي پيروزي دربرابر يه تيم قوي
قرار شد مسابقه بديم اگه ما پيروز شديم ما رو برگردونن به جايگاه واقعيمون و از اين دنيا خارج كنن و اگه اونا بردن بتونن زنده بشن و به حيات انگل وارشون ادامه بدن

دني،ويكي،ژاوي،مسي و پدرو بقيه همه هم پيمان شديم براي خارج شدن از اين حالت هر كاري بكنيم.
بازي شروع شد.
بر خلاف تصورمون بد بازي نميكردن چون سرعت خارق العاده اي داشتند.
والدز مثل هميشه توي زماناي سخت كاراي بزرگي ميكرد به جرئات ميشه گفت اون نبود نابود بوديم!
دني الوز نفوذ هاي خوب و به جايي از راست داشت و ژاوي هم طراحي ها رو خيلي دقيق انجام ميداد

مسي و پدرو تو يك صحنه با دروازه بان حريف تك به تك شدن ولي مسي گفت بزار پدرو اين گل رو بزنه.
توپو پاس داد به اين جون جوياي نام
ولي خوب متاسفانه ضربه پدرو قدرت لازم رو نداشت.
همه ناميد شده بوديم و همچنين خسته. نيرو بدنيمون تحليل رفته بود
تا اينكه به چهره كاپيتان خيره شديم
اصلا با هم حرف نزديم ولي چشمامون با هم حرف ميزدن
متوجه عرايض كاپيتان شديم و دوباره جون تازه گرفتيم
ويكي توپو داد با كاپيتان و اونم داد به مهندس!
مهندس يه نگاه كرد به اطرافش من انتظار داشتم به مسي پاس بده ولي ناگهان داد به اينيستا و اونم فرار كرد و توپو توي چهارچوب شوت كرد. شوتش مثل شوت بازي نيمه نهايي چلسي بود. ولي واي توپ خورد به تيرك و اين بار افتاد جلو مسي و اين بشر نابغه مثل هميشه توپو وارد گل كرد.

نگهان دوباره اون گرد باد عظيم شروع شد و هممون رفتيم داخلش و بعد كه چشم باز كرديم ديدم همون جا هستيم و هيچ چچيز از جاش تكون نخورده.
هممون فهميديم چي گذشته ولي به زبون نياورديم.....




۲۲ مهر ۱۳۹۰
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
ابتدا خواستم داستانمو بنویسم بذارم!یهو دیدم 3 صفحه شد!
وسطش داستان نذارید ها!دمتون!
پس فعلا قسمت اول رو میذارم!



نقل قول
صدایی اومد:شما فوتبال بازی میکنید!؟

دنی که صورتش عین گچ سفید شده بود از ضعف به خنده افتاد بعدش غش کرد!ویکی دنی رو نگه داشت.
مه همه جارو گرفته بود تاریک بود که نوری از پشت سرمون همه رو متوجه خودش کرد.همه برگشتیم تو اون فضای مه گرفته عجیب چند نفر دیده میشدند.من حسابی ترسیده بودم چسبیده بودم به کاپیتان.پدرو هی خودشو میزد و بشکون میگرفت تا مطمئن شه خواب نیست.اندی با صدای لرزون گفت نکن جانم بیداری.( )
کاپیتان بلند گفت کی هستی؟چی میخوای؟!
با یه حرکت ناگهانی به ما نزدیک شد بادی که پشتش اومد بوی مرگ و تعفن داشت.
گفت شما تو بهترین تیم دنیا بازی میکنید!؟
ژاوی گفت:منظور!؟
من که داشتم پس میافتادم اما کاپیتان و ژاوی خیلی شجاعانه جلوش واستاده بودن!
گفت:با ما بازی کنین یا مثل ما میشین!
صدای خنده اش به حدی گوش خراش بود که من احساس کردم کر شدم!
ژاوی گفت:برین به جهنم!
گفت:بعد از شما!
یهو همه جا روشن شد شعله های آتیش دورتادور مارو گرفته بودن.خیلی گرم بود احساس کردم صورتم داره میسوزه.ما توی یه زمین دایره ای بودیم پشتمون یه چهارچوب بود
با ترس همینطور که بازوی کاپیتان رو فشار میدادم گفتم:ما تو زمین فوتبالیم؟!
گفت ولم میکنی یا نه؟!
گفتم ببخشید!
ژاوی گفت:مثل اینکه باید بازی کنیم!
یهو از اطراف زمین جایگاههایی ظاهر شدند روش مرده ها نشسته بودن!خیلی مرده بودند!قیافه های وحشتناک در حال پوسیدن.
دنی یه داد بلند زد.اندرس یهدونه زد تو کلش!گفت خودتو جمع کن
یهو یه 7-8 نفری از مرده ها پریدن تو زمین لئو دست ژاوی رو گرفت:نمیریم؟
ژاوی گفت بازی هم نکنیم میمیریم!پس بذار با عزت بمیریم!
پریدیم تو زمین!اینقدر تنفر آور بودن که تحمل بوشون خیلی سخت بود.
انگار از یه جنگ اومده بودن!یکی دست نداشت!اون یکی نصف کلش نبود!یکیشون میخزید!
چطوری میخواست بازی کنه؟!اصلا فوتبال واسه شماها یعنی چی!؟
توهمین فکرا بودم که دنی زد پشتم:اونو!
وای!وای وای!نمیدونید چی بود!یه چیزی شبیه اورانگوتان پوسیده!یه چشم آویزون یه دستش انگشتای پا بود.دنی کلا میشد یه دستش!
اونا فقط 5تا بودن.پنجمین بازیکن هم همونی بود که صداش آدمو کر میکرد!
یه چیز گرد وسط زمین بود!گفتن توپه اما به نظر میومد یه مردس که مچاله شده.اندرس گفت فک کنم اون دسته!
لئو خواست یه ضربه بزنه به توپه اما گندهه یه ضزبه زد پرتش کرد یه طرف!مرده ها دستاشونو دراز کردن بگیرنش که ویکی در یه حرکت سریع پاشو گرفت کشیدش به طرف خودش!
بازی شروع شد!ما نباید پرت میشدیم
از پاسکاری خبری نبود یهکی توپو میگرفت و همه رو درو میکرد می اومد جلو!اون صدا وحشتناکه یه طوری دنی رو پرت کرد که گفتم اگه بیفته کمرش شکسته که لئو خودشو تو مسیر دنی گذاشت تا نیافته زمین!
یه شوت زد کاپیتان پرید جلوش همینطوری داشت میرفت بعد ژاوی بعد اندی آخرشم ویکی تا توپ واستاد!
کاپیتان حالش خیلی بد بود!افتاد رو زمین درد میکشید من خیلی ناراحت شدم به ویکی گفتم تـــــــــــــــــــــــــــــوپ!ویکی توپو داد به من من رفتم جلو لئو منو دید کنارم داشت میدوید گفت پاس!بهش دادم لئو رسید به خزندهه خواست دریبلش کنه دورش زد نامرد بی وجود پای لئو رو گاز گرفت!
لئو افتاد زمین پدرو با تمام سرعت از پشت رسید دلش پیش لئو بود که داشت داد میزد اما به این فکر کرد که این وضعیت تموم شه توپو برداشت رفت به سمت کله نصفه...(ادامه دارد!)




اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۲۳ مهر ۱۳۹۰
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
قسمت دوم:
کله نصفه فریاد میزد و به سمت پدرو حمله کرد پدرو گرخید!
یه لحظه خشکش زد!
منم ماتم برد!چی شد؟!یهو دیدم کاپیتان که داشت روی زمین به خودش میپیچید داد زد بــــــــــــــــــــــــــــرو پســـــــــــــــــر!
پدرو که انگار برق سه فاز از سرش پریده بود راه افتاد.دیدمش خیلی مصمم بود!با تمام قدرت میرفت!تــــــــــــــق!
کله نصفه یه گوشه دستو پا میزد!و دنی روش بود!باورم نمیشد!دنی که رنگش شده بود گچ داد میزدو با دستو پا میزد تو سر و کله ی کله نصفه میگفت میکشـــمت!
پدرو که دیگه نمیتونست تکون بخوره رو زانوهاش افتاد زمین!
دیدم هوا پسه!دویدم طرفش دستشو گرفتم گفتم پاشو!دستش یخ بود!منجمد شده بود! پدرو پسر؟!چی شده!؟
سرمو بالا کردم دیدم صدا خفنه بغل دستش واستاده!دستش رو شونه پدرو بود!پدرو افتاد زمین!
بلند شدم!چشم تو چشم!یه لحظه به بچه ها نگاه کردم هر کدوم گوشه ای افتاده بودن با چشماشون ملتمسانه نگاه میکردن!
من به خودم گفتم هرگز تسلیم نمیشم!توپو برداشتم گفتم حمله!
ژاوی،اندی،ویکی که سالم بودن به سمت من حرکت کردن من خواستم حرکت کنم که صدا خفنه دهنشو باز کرد داد زد و من تنها چیزی که بعدش یادم میومد لمس زمین سرد با پوست صورتم بود!
چشمامو باز کردم اندی به من نگا کرد توپو برداشت و گفت به خاطر بارسا!من فقط لبخونی کردم چیزی نشنیدم!
اندی میرفت جلو ژاوی و ویکی کنار دستش بودن صدا خفنه ناپدید شده بود فقط اون گندهه جلو بود و بعدش دروازه!
اندی یکم تردید کرد اما عزمشو جزم کرد رفت به سمت دروازه!
گندهه دستشو برد بالا تا بیاره پایین اندی در آخرین لحظه پاس داد به ویکی و پرید یه طرف.
ویکی دست اولو رد کرد اما گندهه پاشو بالا آورد کوبید زمین زمین لرزید ویکی تعادلشو از دست داد خورد زمین.
ژاوی سریع بلند شد توپو برداشت گنده رو دور زد رفت به سمت دروازه فقط شوت آخر مونده بود که صدا خفنه جلوش ظاهر شد با هرچی تو جونم موند بود از زمین پا شدم و با تمام سرعت دویدم طرفش میخواست دهنشو باز کنه که من یه شیرجه ی بلند زدم و ژاوی رو هل دادم زمین!مسخره داشت داد میزد من و ژاوی گوشامونو گرفته بودیم اندی رو دیدم میدوید شلوارش پاره شده بود و خود چیلیک چیلیک داشت میریخت وضعیت پاش داغون بود اما بدون توجه میدوید یه تکل بلند زد و توپ از خط گذشت!
گل!باورم نمیشه!
یهو همه چی سفید شد!
خنده ها و صدای وحشتناکه صدا خفنه کل فضا رو گرفت خیلی صداش بلند بود.من چشمامو بستم و دست ژاوی رو محکم فشار دادم
بعد دیگه چیزی نشنیدم!
احساس کردم یکی میزنه رو شونه ام!چشمامو باز کردم جرارد!؟تو اینجا چیکار میکنی؟!
به دورو برم نگاه کردم دیدم ژاوی پیشمه!همه درب و داغون رو زمین بودن!ژاوی چشماشو باز کرد گفت کارت عالی بود پسر!
خندیدم!
اندی خوبی؟!
گفت چیزی نیست به بازی هفته ی دیگه میرسیم!
همه خوشحال بودیم!
جرارد با تعجب به ما نگا میکرد اینجا چه خبره!؟
مسی که داشت پاشو میمالید به کاپیتان کمک کرد پاشه و گفت:بهتره ندونی!
من به پدرو کمک کردم و راه افتادیم به سمت خونه.همه رفتیم خونه ی کاپیتان و تا ساعت 8 صبح خوابیدیم! به تمرین دیر رسیدیم و همه جریمه شدیم!
پایان!




اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۲۶ مهر ۱۳۹۰
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
فوتبال جایی بین خواب و رویا!
خیلی وقت بود که با بچه ها خلوت نکرده بودیم سرمون شلوغ بودو فشردگی بازیها همه رو خسته و فرسوده کرده بود.
بعد از اون اتفاق کمتر میرفتیم بیرون.هنوز نمیدونستیم که چی شده و چی نشده!
اما بازیها و تمریناتمون فرصت فکر هدر دادن برا این چیزا رو گرفته بود.
یه روز صبح که با دنی و پدرو داشتم میرفتم سر تمرین احساس عجیبی کردم همینطور که داشتیم میرفتیم پدرو و دنی داشتن با هم حرف میزدن احساس کردم صداها داره مبهم میشه و و مناظر رو برو داره به سفیدی میزنه.
بعد احساس سبک شدن کردم و صورتم کف زمین سرد رو لمس کرد.آخرین صجنه قبل از سفید شدن همه جا دست یکی بود که داشت میومد به طرفم.
همچنان در سفیدی ها معلق بودم که صدایی گفت:روحت مال منه!
با تمام وحشت به سمت جلو خم شدم یهو همه جا رنگ واقعیت گرفت من کجام؟!
دنی دوید به طرفم:بیدار شدی پسر؟حسابی ترسوندیمون!خوبی؟!
:آره آره!فقط یکم احساس سنگینی میکنم تو سرم تمرین دیر نشه!؟
گفت:تمرین کدومه بابا!تا فردا اینجا مهمونی تا مطمئن شن چیزیت نیست!
اما من چیزیم نیست!
:پس چرا غش کردی!؟
آهی کشیدم و دراز کشیدم به سمت پینچره.دنی رفت درو بست.نفهمیدم کی خوابم برد اما وقتی چشمامو باز کردم وسط زمین مسابقه بودم.
احساس عجیبی داشتم که انگار تو آسمونم!زمین نرم بود مثل اینکه داشتم رو برفا ر میرفتم
یکی زد پشتم
ا دنی تو اینجا چی کار میکنی؟!





اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۴ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
و دوباره!
شرمنده همه کسایی که به اینجا اهمیت میدن!
بازم به دلیل سردیش واقعا دستم رو کیبورد جا به جا نمیشه!
منتظرم سرما بخورم که شاید با تب من اینجا گرم شه!!!




اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۲۱ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
بارسا از دل تنهای من تا تو!
اینجا تنها یه گوشه نشسته ام و به آسمان که آبیه نگاه میکنم!واقعا آبیه!؟
روزای قشنگی از تو یادم میاد!
ابرای قلنبه توی آسمون با اون حالت پفکی تپل مپلی به صورت من لبخند میزنند، تو آدم یه حس خوب ایجاد میکنه!
یاد لبخند تو میافتم!لبخند زیبای تواضع!لبخند زیبای همدلی!
این حس برام آشناست تصاویر نامفهوم بازی تو!
تو یه شب بارونی!
خدایا!چقدر قشنگ به هم پاس میدن!چه باحال بازی میکنن!
مات صفحه ی تلویزیون!
ضربان قلبم عجیب!
تو گل زدی!دلم لرزید!
آره حس کردم عاشق شدم!
عاشق تو که بهترین تیم دنیایی!
وای بارسا تو تمام نشدنی هستی!




اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۲۱ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: من و بارسا
نام کاربری: Agent.47
پیام: ۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا
- پپ
گروه:
- کاربران عضو
حالا من موندم و تو!
اینجا خلوت شده و من موندم و تو!
تو گل میزنی من میخندم! حالا من موندم و تو!
روی تو خطا میشه من داد میزنم من فحش میدم فشارم میره بالا! حالا من موندم و تو!
بازیکنای جدید میان!بازیکنای قدیمی میرن! حالا من موندم و تو!
با هم گریه میکنیم وقتی تو میبازی! حالا من موندم و تو!
میدونی چیه؟!اینجا فقط من موندم و تو!
حالا تو به من انگیزه بده!
چون اینجا فقط من موندم و تو!




اگه میتونی بگیر!
Never Give Up
۲۹ آبان ۱۳۹۰
     
برو به صفحه
این عنوان قفل شده است!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۴
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۰۷
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۵ پاسخ
۸,۴۲۵,۴۷۷ بازدید
۳ روز قبل
Salehm
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۵ پاسخ
۵۴۹,۶۳۵ بازدید
۴ روز قبل
ali
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۴ پاسخ
۱۱,۶۸۷,۹۵۲ بازدید
۵ روز قبل
یا لثارات الحسن
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۴۶,۴۵۷ بازدید
۵ روز قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۵,۰۰۰ بازدید
۵ روز قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۰۹۳ بازدید
۶ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۳,۵۱۴ بازدید
۷ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۸,۳۴۰ بازدید
۱۴ روز قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۹,۸۳۹ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۱۲,۱۵۹ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۶,۵۵۸ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۸,۰۷۵ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۷۶ کاربر آنلاین است. (۱۰۲ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۷۶

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!