به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Xavi_TheBest
پیام: ۱,۱۲۷
عضویت از: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: Shiraz
طرفدار:
- Cesc fabregas-Xavi Hernandez
- Ronaldinho
- Esteghlal
- Spain
- milad meydavoodi-shahab gordan
- Arsen Wenger-Pep Guardiola
گروه:
- کاربران عضو
دیشب،لب رود،شیطان زمزمه داشت
شب بود و چراغک بود
شیطان،تنها،تک بود
باد آمده بود،باران زده بود:شب تر،گل ها پر پر
بویی نه براه
ناگاه
آیینه رود،نقش غمی بنمود:شیطان لب آب
خاک سیا در خواب
زمزمه ای می مرد.بادی می رفت،رازی می برد

سهراب سپهری




وای که این واژه ها لالند در پیش تو

آه چه بد زخمی

که فردا کیست هم آغوش تو ...
۲۱ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: xavisam
پیام: ۳,۲۵۴
عضویت از: ۲۴ خرداد ۱۳۸۹
از: Mashad
طرفدار:
- xavi
- spain
- pep
گروه:
- کاربران عضو
باز ای باران ببار
بر تمام لحظه های بی بهار
بر تمام لحظه های خشک خشک
بر تمام لحظه های بی قرار

باز ای باران ببار
بر تمام پیکرم موی سرم
بر تمام شعر های دفترم
بر تمام واژه های انتظار

باز ای باران ببار
بر تمام صفحه های زندگیم
بر طلوع اولین دلدادگیم
بر تمام خاطرات تلخ و تار

باز ای باران ببار
غصه های صبح فردا را بشوی
تشنگی ها خستگی ها را بشوی
باز ای باران ببار...





نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۲ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
در پیله تا به کی بر خویشتن تنی

پرسید کرم را مرغ از فروتنی

تا چند منزوی در کنج خلوتی

دربسته تا به کی در محبس تنی

در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ

خلوت نشسنه ام زیر روی منحنی

هم سال های من پروانگان شدند

جستند از این قفس،گشتند دیدنی

در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ

یا پر بر آورم بهر پریدنی

اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!

کوشش نمی کنی،پری نمی زنی؟


نیما یوشیج





۲۲ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام: ۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول
- یوهان کرایف
- اسپانیا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
آرزو

بنمای رُخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قندِ فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن بُرون آ دَمی زِ اَبر
کان چهره ی مُشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی زِ ناز بیش مَرنجان مرا بُرو
آن گفتنت که بیش مَرنجانم آرزوست
وآن دَفع گفتنت که بُرو شَه به خانه نیست
وآن ناز و باز و تُندی دَربانم آرزوست
در دست هر کی هست زِ خوبی قراضه​هاست
آن معدن مَلاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیل​ است بی​وفا
من ماهیم نهنگم عَمانم آرزوست
یعقوب وار وا اسفاها هَمی​ زَنَم
دیدار خوبِ یوسفِ کنعانم آرزوست
والله که شهر بی​تو مرا حَبس می​شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زِین هَمرهان سُست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دَستانم آرزوست
جانم مَلول گشت زِ فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زِین خلق پُرشکایت گریان شدم مَلول
آن​های هوی و نَعره مَستانم آرزوست
گویاترم زِ بُلبل اما زِ رَشک عام
مُهرست بر دهانم و اَفغانم آرزوست
دِی شیخ با چراغ هَمی​گشت گردِ شهر
کَز دیو و دَد مَلولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می​نشود جُسته​ایم ما
گفت آنک یافت می​نشود آنم آرزوست
هر چند مُفلسم نپذیرم عقیق خُرد
کان عقیق نادر ارزانم آرزوست
پنهان زِ دیده​ها و همه دیده​ها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت زِ هر آرزو و آز
از کان و از مکان پِی اَرکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مَست شد
کُو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جَعدِ یار
رقصی چُنین میانه ی میدانم آرزوست
می​گوید آن رُباب که مُردم زِ انتظار
دست و کنار و زَخمه ی عثمانم آرزوست
من هم رُباب عشقم و عشقم ربابی​ست
وآن لطف​های زَخمه ی رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مُطرب ظریف
زِین سان هَمی​شُمار که زِین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رُو زِ شَرق
من هُدهُدم حضورِ سُلیمانم آرزوست

"مولانا"




همچو سرو ایستادن در این باد
نکند پاسخش طبر باشد
۲۲ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام: ۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول
- یوهان کرایف
- اسپانیا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
بي همگان به سر شود،بي تو به سر نمي شود
داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نمي شود

ديده ي عقل مست تو چرخه ي چرخ پست تو
گوش طرب بدست تو بي تو به سر نمي شود

جان ز تو جوش مي کند دل ز تو نوش مي کند
عقل خروش مي کند بي تو به سر نمي شود

خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بي تو به سر نمي شود

جاه و جلال من تويي ملکت و مال من تويي
آب زلال من تويي بي تو به سر نمي شود

گاه سوي جفا روي گاه سوي وفا روي
آن مني کجا روي بي تو به سر نمي شود


دل بنهند برکني، توبه کنند بشکني
اين همه خود تو مي کني بي تو به سر نمي شود

بي تو اگر به سر شدي زير جهان زبر شدي
باغ ارم سقر شدي بي تو بسر نمي شود


گر تو سري قدم شوم ور تو کفي علم شوم
ور بروي عدم شوم بي تو به سر نمي شود

خواب مرا ببسته اي نقش مرا بشسته اي
وز همه ام گسسته اي بي تو به سر نمي شود

گر تو نباشي يار من گشت خراب کار من
مونس و غمگسار من بي تو به سر نمي شود

بي تو نه زندگي خوشم بي تو نه مردگي خوشم
سر زغم تو چون کشم؟ بي تو به سر نمي شود

هرچه بگويم اي سند نيست جدا ز خوب و بد
هم تو بگو زلطف خود بي تو بسر نمي شود

"مولانا"




همچو سرو ایستادن در این باد
نکند پاسخش طبر باشد
۲۲ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام: ۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول
- یوهان کرایف
- اسپانیا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
این هم اشعار رباعی مولانا

آن كس كه به‌روى خوب،او رشك پريست‏
آمد سحرى و بر دل من نگريست‏
او گريه و من گريه،كه تا آمد صبح‏
پرسيد كز اين هر دو عجب،عاشق كيست؟

*****

تا نقش خيال دوست با ماست دلا
ما را همه عمر خود تماشاست دلا
و انجا كه مراد دل برآيد اى دل‏
يك خار به‌از هزار خرماست دلا

*****

این من نه منم،آن که منم گویی کیست؟
گویا نه منم،در دهنم گویی کیست؟
من پیرهنی بیش نیم سر تا پای
آن کس که من اش پیرهن ام گویی کیست؟

*****

در راه طلب عاقل و دیوانه یکی است
در شیوه ی عشق خویش و بیگانه یکی است
آنرا که شراب وصل جانان دادند
در مذهب او کعبه و بتخانه یکی است

*****

درمجلس عشاق قراری دگر است
وین باده عشق را خماری دگر است
آن علم که در مدرسه حاصل کردند
کار دگر است و عشق کار دگر است

*****
دستت دو و پایت دو و چشمت دو رواست
اما دل و معشوق دو باشند خطاست
معشوق بهانه است و معبود خداست
هر کس که دو پنداشت جهود و ترساست

*****

آن ها که دل از الست مست آوردند
جان را ز عدم عشق پرست آوردند
از دل بنهادند قدم بر سر جان
تا یک دل پر درد به دست آوردند

*****

بیرون ز جهان و جان یکی دایه ی ماست
دانستن او نه در خور پایه ی ماست
در معرفتش همینقدر میدانم
ما سایه ی اوئیم و جهان سایه ی ماست

*****

بر هر جائی که سر نهم مسجود اوست
بر شش جهت و برون ز شش معبود اوست
باغ و گل و بلبل و سماع و شاهد
این جمله همه بهانه و مقصود اوست

****

بر من در وصل بسته میدارد دوست
دل را به عنا شکسته میدارد دوست
زین پس من و دل شکستگی بر در او
چون دوست دل شکسته میدارد دوست

*****

در عشق که جز می بقا خوردن نیست
جز جان دادن دلیل جان بردن نیست
گفتم که ترا شناسم آنگه میرم
گفتا که شناسای مرا مردن نیست

*****

اندر سر ما همت کاری دگر است
معشوقه خوب ما نگاری دگر است
و الله که به عشق نیز قانع نشویم
ما را پس از این خزان بهاری دگر است

*****

ای خواجه ترا غم جمال و جاه است
و اندیشه باغ و راغ و خرمنگاه است
ما سوختگان عالم توحیدیم
ما را سر لا اله الا الله است

*****

با دل گفتم که دل از او جیحون است
دلبر ترُش است و با تو دیگرگون است
خندید دلم گفت که این افسون است
آخر شِکر ترُش ببینم چون است؟

یه توضیح کوتاه هم بدم :
این سه پست پشت سر هم مربوط به اشعاری بود که توسط یه کاربر مهمان در تاپیک "حضرت مولانا" گذاشته شده بود و با توجه به تغییرات اون تاپیک باید پاک میشد و به دلیل زیبایی این اشعار دلم نیومد پاکشون کنم و اینجا گذاشتم




همچو سرو ایستادن در این باد
نکند پاسخش طبر باشد
۲۲ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام: ۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول
- یوهان کرایف
- اسپانیا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن

بود شاهی در زمانی پیش ازین
ملک دنیا بودش و هم ملک دین

اتفاقا شاه روزی شد سوار
با خواص خویش از بهر شکار

یک کنیزک دید شه بر شاه‌راه
شد غلام آن کنیزک پادشاه

مرغ جانش در قفص چون می‌طپید
داد مال و آن کنیزک را خرید

چون خرید او را و برخوردار شد
آن کنیزک از قضا بیمار شد

آن یکی خر داشت و پالانش نبود
یافت پالان گرگ خر را در ربود

کوزه بودش آب می‌نامد بدست
آب را چون یافت خود کوزه شکست

شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست
گفت جان هر دو در دست شماست

جان من سهلست جان جانم اوست
دردمند و خسته‌ام درمانم اوست

هر که درمان کرد مر جان مرا
برد گنج و در و مرجان مرا

جمله گفتندش که جانبازی کنیم
فهم گرد آریم و انبازی کنیم

هر یکی از ما مسیح عالمیست
هر الم را در کف ما مرهمیست

گر خدا خواهد نگفتند از بطر
پس خدا بنمودشان عجز بشر

ترک استثنا مرادم قسوتیست
نه همین گفتن که عارض حالتیست

ای بسا ناورده استثنا بگفت
جان او با جان استثناست جفت

هرچه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا

آن کنیزک از مرض چون موی شد
چشم شه از اشک خون چون جوی شد

از قضا سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی می‌نمود

از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت

این شعر از مولانا توسط کاربر OnlyRivaldo99 گذاشته شده بود و باز به همون دلیل به اینجا منتقل شد




همچو سرو ایستادن در این باد
نکند پاسخش طبر باشد
۲۲ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام: ۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول
- یوهان کرایف
- اسپانیا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
دگربار اين دلم آتش گرفتست
رها كن تا بگيرد خوش گرفتست
بسوز اي دل در اين برق و مزن دم
كه عقلم ابر سوداوش گرفتست
دگربار اين دلم خوابي بديدست
كه خون دل همه مفرش گرفتست
چو سايه كل فنا گردم ازيرا
جهان خورشيد لشكركش گرفتست
دلم هر شب به دزدي و خيانت
ز لعل بار سلطان وش گرفتست
كجا پنهان شود دزدي دزدي
كه مال خصم زير كش گرفتست
بسي جان كه همي‌پرد ز قالب
ولي پايش حريف كش گرفتست
ز ذوق زخم تيرش اين دل من
به دندان گوشه تركش گرفتست
..................................
..................................
طبيب درد بي‌درمان كدامست
رفيق راه بي‌پايان كدامست
اگر عقلست پس ديوانگي چيست
وگر جانست پس جانان كدامست
چراغ عالم افروز مخلد
كه ني كفرست و ني ايمان كدامست
پر از درست بحر لايزالي
درونش گوهر انسان كدامست
غلامانه است اشياء را قباها
ميان بندگان سلطان كدامست
يكي جزو جهان خود بي‌مرض نيست
طبيب عشق را دكان كدامست
خرد عاجز شد اندر فكر عاجز
كه سركش كيست سرگردان كدامست
بت موزون به بتخانه بسي جست
كه موزونات را ميزان كدامست
چه قبله كرده‌اي اين گفت و گو را
طلب كن درس خاموشان كدامست

این دوشعر هو توسط کاربرEl.Zurdito گذاشته شده بود




همچو سرو ایستادن در این باد
نکند پاسخش طبر باشد
۲۲ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام: ۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول
- یوهان کرایف
- اسپانیا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
عشق است بر آسمان پریدن
صد پرده به هر نفس دریدن

اول قدم از قدم گسستن
اول نفس از نفس بریدن

نادیده گرفتن این جهان را
مر دیده خویش را بدیدن

گفتم که دلا مبارکت باد
در حلقه عاشقان رسیدن


زآن سوی نظر نظاره کردن
در کوچه سینه ها دویدن

ای دل ز کجا رسید این دم
ای دل ز کجاست این تپیدن

ای مرغ بگو زبان مرغان
من دانم رمز تو شنیدن

دل گفت به کار خانه بودم
تا خانه آب و گل پریدن

از خانه صنع می پریدم
تا خانه صنع آفریدن

چون پای نماند می کشیدند
چون گویم صورت کشیدم ...

این هم توسط مدیر ارشد سایت قرار داده شد بود




همچو سرو ایستادن در این باد
نکند پاسخش طبر باشد
۲۲ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام: ۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول
- یوهان کرایف
- اسپانیا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بی​چون کارها

عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته​ام من بارها

عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازار او بازارها

ای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق
ترک منبرها بگفته برشده بر دارها

عاشقان دردکش را در درونه ذوق​ها
عاقلان تیره دل را در درون انکارها

عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها

هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن
تا ببینی در درون خویشتن گلزارها

شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف
چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها

و در آخر هم ارسال مدیر کل سایت




همچو سرو ایستادن در این باد
نکند پاسخش طبر باشد
۲۲ تیر ۱۳۹۰
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۴
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۷
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۹ پاسخ
۸,۳۸۸,۹۸۵ بازدید
۱ روز قبل
Salehm
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۶,۹۲۰ بازدید
۳ روز قبل
javibarca
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۴ پاسخ
۵۴۷,۴۶۴ بازدید
۷ روز قبل
یا لثارات الحسن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۱ پاسخ
۱۱,۶۴۷,۰۹۲ بازدید
۷ روز قبل
یا لثارات الحسن
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۷,۳۳۹ بازدید
۲۹ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۵,۸۲۶ بازدید
۲۹ روز قبل
رویا
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۸,۸۹۶ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۶,۰۴۳ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۸۶ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۷,۴۲۱ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۲۵۰ کاربر آنلاین است. (۱۵۵ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۵۰

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!