نه منظورم خالی بندی نیست...منظورم قضیه همون دماغه!!!
ای بابا...مجبورم کردی که بگم دیگه...

راستي عكشو برام پيم شخصي كن

من مار میخوام

جانم فداي رهبر نوشته:


بابا حس خاصی داره فقط یه چیزش باحال بود، همش حس میکردی یه چیزی داره رو گردن و دستات میجنبه.
البته ماره حرکت نمیکردا ولی پوستش یه طوری بود.

یه ماهی رو بذارید بیرون از آب تا خشک بشه! بعد لمس ش کنید! همون احساس بهتون دست میده

آقا جاتون خالی 5شنبه داشتم از بهشت زهرا برمیگشتم تو اتوبوس یکی از رفقا رو دیدم. گیر داد گفت من میخوام برم نمایشگاه مارها تو هم بیا. من هم که بیکار گفتم باشه بریم. آقا رفتیم اونجا حالا کلی مار دیدیم و خیلی با حال بود به کنار یه قسمت داشت میشد بری با یه ماره عکس بندازی. این رفیق ما گفت حسام جرات داری بری این ماره رو بندازی گردنت باش عکس بگیری؟؟؟ گفتم جرات نمیخواد که ولی پولم زیادی نکرده که بدمش برا عکس با یه مار (3000 تومن پول میگرفتن). یارو هم مثلا میخواست منو غیرتی کنه گفت نه تو میترسی بری. منم بش گفتم کاری نداره تو پولشو بده من میرم میندازم. خلاصه آخرش سرش گول مالیدم رفت یه فیش خرید سر 5000 تومن هم شرط بستیم. قرار شد اگه من رفتم اون 5000 تومن بده به من اگه نرفتم و جا زدم هم 5000 تومنو بش بدم هم 3000 تومن فیشو. بنده خدا وقتی مار رو گردن من میدید قیافش دیدنی بود. الانم عکساشو دارم ولی به علت بد افتادن تو عکس از گذاشتن تو سایت معذورم.

میگم حسام حتما از ترس داشتی...... برای همین روت نمیشه عکس بزاری!

بابا بزار ما به کسی نمیگیم ترسیده بودی!

برا اینکه روی تو یکی کم شه بعدا برات پخ میکنمشون.

مادر بزرگ لیلی نوشته:


اقای پیامک با این راهکار های طلایی چرا نمیرین به کنکوری های بیچاره مشاوره بدین؟؟؟