آقا جاتون خالی 5شنبه داشتم از بهشت زهرا برمیگشتم تو اتوبوس یکی از رفقا رو دیدم.
گیر داد گفت من میخوام برم نمایشگاه مارها تو هم بیا.
من هم که بیکار گفتم باشه بریم.
آقا رفتیم اونجا حالا کلی مار دیدیم و خیلی با حال بود به کنار یه قسمت داشت میشد بری با یه ماره عکس بندازی.
این رفیق ما گفت حسام جرات داری بری این ماره رو بندازی گردنت باش عکس بگیری؟؟؟
گفتم جرات نمیخواد که ولی پولم زیادی نکرده که بدمش برا عکس با یه مار (3000 تومن پول میگرفتن).
یارو هم مثلا میخواست منو غیرتی کنه گفت نه تو میترسی بری.
منم بش گفتم کاری نداره تو پولشو بده من میرم میندازم.

خلاصه آخرش سرش گول مالیدم رفت یه فیش خرید سر 5000 تومن هم شرط بستیم.
قرار شد اگه من رفتم اون 5000 تومن بده به من اگه نرفتم و جا زدم هم 5000 تومنو بش بدم هم 3000 تومن فیشو.
بنده خدا وقتی مار رو گردن من میدید قیافش دیدنی بود.
الانم عکساشو دارم ولی به علت بد افتادن تو عکس از گذاشتن تو سایت معذورم.

الانم عکساشو دارم ولی به علت بد افتادن تو عکس از گذاشتن تو سایت معذورم.

بنده خدا وقتی مار رو گردن من میدید قیافش دیدنی بود.

واقعا آقا حسام مارو انداختی گردنت؟ چه جراتی داری و چه نترسی.

قضیه همون... ؟؟؟

خیلی دوست دارم بدونم اون موقع چه احساسی داشتین؟!
پوستش چجوری بود؟سرد بود یا گرم؟سنگین بود؟
چقدر دوست دارم تجربه ی گذاشتن یه مار دور گردنم رو داشته باشم!!!

نمیخوام کارت رو بی ارزش کنم ها حسام اصلا و ابدا شجاعتت قابل تحسینه!
ولی اگه منم بودم مینداختم گردنم چون وقتی همه میندازن پس معلومه بی خطره

میگم حسام کاش یکی از مارهارو ک میرفتی میاوردی باهم میخوردیم
خیلی گشنمه

اتفاقا میگن گوشت مار خیلی خوشمزه ست
من باید یه روز دوباره برم چین
یه بار که رفته بودیم من هنوز چوچولو بودم نتونستم یه دل سیر جک و جونور بخورم

یعنی من دارم خالی میبندم؟؟؟