| در حال دیدن این عنوان: |
۲ کاربر مهمان
|
|
این عنوان قفل شده است!
|
|
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
  نام کاربری: MES.QUE.UN.CLUB
پیام:
۸۶۹
عضویت از: ۲۶ بهمن ۱۳۸۷
از: اينجا!!!
طرفدار:
- والدس-ویا-پيكه-ژاوي-مسي-آلوز-اینیستا - كرايوف-مارادونا-رونالدينهو-توره - اسپانيا - يوهان كرايوف-پپ گوآرديولا گروه:
- کاربران عضو 
|
می رفتم می گفتم بیاین یه بلای بهتر سرش بیاریم که کاپیتان جونش بعد بارسا به موهاش بنده بعد یه پارچ آب یخ می دادم دست دنی می گفتم برو بریز رو سرش(از قبل با جرارد و ویکی هماهنگ می کردم که شما جلو نرین). بعد موقعی که دنی مرسید بالا سرش من و ویکی و جرارد کاپیتان رو بیدار میکردم و اون هم دنی رو با پارچ می دید.دنی کتک می خورد ما سه تا هم تشویق می کردیم     
|
||
|
۹ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
  نام کاربری: Alireza_i99000
پیام:
۹,۳۴۴
عضویت از: ۳۰ بهمن ۱۳۸۷
از: TEH
طرفدار:
- Lionel Andres Messi - Maradona - استقلال - آرژانتین - پپ گواردیولا - Ottmar Hitzfeld گروه:
- کاربران عضو
 |
من ارادت خاصی خدمت موهای گرانقدر و طلایی کاپیتان دارم . می گفتم این شوخی خیلی بده و بیایین یه نقشه جدید بکشیم. اگه قبول می کردند که هیچ ولی خوب قبول نمی کردند و من یه نقشه جدید می کشیدم. می گفتم بزارید من یه سر گوشی آب بدم می رفتم تو اتاق کاپیتان و بیدارش می کریدم و می گفتم که آماده باشه.و به بچه ها مخصوصا دنی و جرارد که خیلی شیطون ترند می گفتم برید که کاپیتان بیدار بشو نیست .تا می رسیدن بالا سرش یهو پویول بیدار می شد و 2 تایی باهم جرارد و دنی و ویکی رو کتک می زدیم و می خندیدیم بهشون . ولی هر کس دیگه ای به جز پویول بود می گفتم کچلش کنید .
|
||
|
|
|||
|
۹ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
  نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده
|
من که میرم یواشکی کاپیتان رو بیدار میکنم و خودم جاش میخوابم. وقتی بچه ها بیان پتو رو کنار میزنن میبینن کاپیتان نیست. اونجاست که کاپیتان از پشت سر میاد و یه کتک مشتی بشون میزنه. منم میشینم سیر دلم میخندم. شایدم رفتم کمک کاپیتان یه کتکی هم من بشون زدم. |
||
|
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
  نام کاربری: ROMAK70
پیام:
۱۱,۸۶۵
عضویت از: ۳ خرداد ۱۳۸۹
طرفدار:
- مسی - کرایوف-پویول - نساجي مازندران - هلند گروه:
- کاربران عضو
|
اول يه كمكي با خودم فكر مي كنم اگه كاپتان مو نداشته باشه چي ميشه بعد كلي ميخندم  بعد كلي خنده ميرم جلو ميگم بازي بازي با موي پويولم بازي اگه پايه اين بريم موي كاپتانو رنگ كنيم كه شايد بعدا پاك شه اگه با قيچي كه تو دستمون بيدار شه پدرمون رو در مياره بعد ميرم سريع از اين ور اونور يه رنگ آبي يه رنگ اناري پيدا مي كنم بعدشم من و دني شروع مي كنيم به رنگ كردن مو هاش و ويكي ميره پست ميده كسي نياد جرارد هم دندش نرم چون اين فكرا فقط از كله اون بيرون مياد يه جوري مواظبه كه كاپتان بلند نشه بعدشم كه اين كارو تموم كرديم من و دني و ويكي مي پريم سر جرارد شروع مي كنيم به رنگ كردن سرش آخ فرداش بخنديم...
|
||
|
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
  نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام:
۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی - یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو
|
خوب من از اونجایی که عاشق این جور شوخی های زیبا هستم  میرم به دنی و ویکی و جرارد میگم بابا دمتون گرم بریم یه حالی به کاپتان بدیم منم پایم! خلاصه که با هم میریم دنی نگهبانی میده ما هم میریم دست به کار شیم موهای زیبای کاپتان رو به صورت کاملا حرفه ای کوتاه کردیم  اخ که چه موهای نازی بود!و فرار  کاپتان از خواب بیدار شد و ما همه اینطوری بودیم و همچنین اینطوری  کاپتان خیلی خوشحال شد و اومد ما رو در اغوش گرفت 
|
||
|
|
|||
|
۱۲ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
  نام کاربری: Barçaholic
پیام:
۷۱۰
عضویت از: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
از: Back street of Camp Nou
طرفدار:
- کارلس پویول سافورسادا - یوهان، آرماندو، رونی و سَمی، هریستو - آرژانتین - جوزپ، فرانکی ، تیتو - افشین قطبی گروه:
- کاربران عضو - مترجمین اخبار
|
ساعت 12 و خورده ای بود، داشتم اهنگ گوش می دادم که تصمیم گرفتم برم بخوابم که اگه فردا دیر بیدار میشم ویکی همه صبحونه رو تنهایی می خوره....!  داشتم تو تخت غلط میزدم که یه صدا هایی از بیرون اومد! پاورچین رفتم دستگیره درو پیچوندم...کلمو بین از لای در بردم بیرون بعد دیدم چند نفر تو راهرو وایستادن دارن پچ پچ میکنن؛ دیدم دنی اروم داد زد: اووردم!! اووردم!! کنجکاو شدم ببینم چی داره میگه اخه؟؟ اروم آروم رفتم جلو دیدم-زرشک - جرارد و ویکی هم پیششن!!! داشتم میرفتم جلوتر که یه هو احساس کردم زیر پام یه ماده ی مرطوب و نرمه تازه دو زاریم افتاد که پامو گذاشتم تو گلدون!! اومدم سریع پامو در بیارم که فرتی گلدونه افتاد!!! خیلی صداش بلند نبود، فکر نکنم کسی بیدار شده باشه، فقط دنی و جرارد فهمیدن که من اونجام جرارد گفت: کی اونجاس؟؟  خودتو نشون بده؟؟؟دنی پشت سرش گفت: فکر کنم دزد شبه!!  من: اون که تویی ویکی: حالا بس کنین!!آرین  تو اینجا چی کار میکنی؟؟من: بابا اونقدر سرو صدا می کنین ادم بیدار میشه دیگه -بعد این جمله ای که گفتم، قیافم به طرز فجیعی شبیه اونایی شده بود که خیلی تابلو دروغ می گن، اخه منو با تریلی هم نمی تونسی از خواب بیدار کنی!!- فکر کنم اونا هم فهمیدن!! به هر حال در اومدم گفتم: دارین چی کار می کنین قیچی واسه چیه؟؟ کسی جواب ندادنگاهمو یکی یکی رو صورتاشون گذروندم، از کسی صدایی در نیومد؛ اخرش ویکی اومد دهنشو باز کنه که جرارد یه سیخونک مجکم بهش زد اونم دهنشو بست!!  من در حالیکه داشتم مثله نوزادا پاهامو می کوبوندم زمین:  بابا یکی به من بگه اینجا چه خبره !! وگرنه میمرم به کاپیتان میگما با این تهدیدی که کردم اخرش دنی به حرف اومد: اگه قول بدی به کسی نگی بهت میگیم !!  من: باشه !! باشه!!جرارد که انگار یکی انداخته دنبالش؛ تند تند گفت: میخوایم موهای کاپیتانو کوتاه کنیم!! من : هان؟؟  جرارد: میخوایم موهای کاپیتانو محض شوخی با قیچی ببریم!! من: هان؟؟ جون من؟؟ :201: چه باحال!! منم میام!!!اون سه تا: ویکی: مطمئنی نمی زنی زیرش؟؟ من: آره  بابا تا اخرش هستم!!جرارد: خوب بیا این قیچییو بگیر!! بعد قیچیو محکم گذاشت کف دست من!! من: آرایشگریم خوب نیستا می خوای دنی ببره !!! ها؟؟؟دنی : دزدای شب که بلد نیستن ارایشگری کنن  من:خوب حالا توام!! لووووسویکی: نه دیگه خودت گفتی تا اخرش هستی!! من: حالا من یه چیزی پروندم شما جدی نگیرینجرارد از تو جیبش 3 تا جوراب دراوورد و بین بقیه پخش کرد!! من رومو کردم به جرارد: منم ازینا میخوام یه دونه هم بدین به من!!  جرارد: نه این ماله خودمه من: تو که درازی بابا چه با این چه بدون این معلوم خودتی ویکی: هوی!!  با یزرگتر از خودت درس صحبت کنا !! دیر اومدی تو نقشه نبودی ازینا هم نداری!! جرو بحث نداره برو تو دنی و جرارد اینجا نگهبانی میدین،منم اول راهرو، بقل اتاق پپ که اگه کسی اومد زود تر خبر بدم!!من: راحتی، نه؟؟ میخوای بشینی اینجا چایی بخوری بعد کارلس که از اتاقش اومد بیرون از تو بپرسه اینا از کدوم طرف رفتن؟؟ دنی: اگه می خواین من حاضرم این کارو انجام بدم ها؟؟ جرارد: بسه بابا برو تو حرف نزن!! من دیگه با شجاعت تمام درو باز کردم فقط یه تخت تو اتاق بود!! اروم رفتم بالا سر تخت، قیچیو از تو جیبم در اووردم یه تار مو شو پیدا کردم، با خودم گفتم: عجب جنسی هم داره لا مصب!! بعد یه خورده تهشو زدم، گذاشتم تو جیبم!! اومدم دسته ی بعدی رو ببرم که یه هویی چشاشو باز کزد!!من نمی دونسم چی کار کنم هول شدم قیچیو فشار دادم یه دسته ی نسبتا بزرگ از موهاش جدا شد!! کاپیتان از جاش بلند شد منم خشکم زده بود، نمی دونسم باید چی کار کنم!! سرمو برگردونرم دم درو نگاه کنم که به دنی و جرارد بگم، دیدم اونا هم نیستن!! اصلا نفسم درنمی یومد تموم بدنم یخ زده بود!! هر چی به در اشاره کردم تا بگم دنی و جرارد منو اغفال کردن صدام در نمی یومد...! خلاصه کاپیتان یه نگاهی به موهاش کرد بعد قیچیو تو دست من دید هیچی دیگه افتاد دنبالم، منم دو تاپ پا داشتم یه ده بیستایی هم قرض کردم، فرار.............! تازه فهمیده بودم، داغ بودم چه غلطی کردما!!! خلاصه هر چی داد میزدم من نبودم به خدا!! اونا گفتن!! کو گوش شنوا!! کاپیتانم که قهرمان دو سرعته اصلا!! هر کاری کردم نتونسم از دستش فرار کنم!! خلاصه یه جا گیرم انداخت!! بعد با مشت و لگد افتاد به جونم!! همه هم دیگه از اتاقاشون اومده بودن بیرون منو نگاه می کردن!! پپ هم اومد بیرون می گفت چه خبرتونه؟؟ مگه شما فردا پرواز ندارین؟؟ کاپیتان هم موضوعو براش گفت، حالا هر چیم من میگفتم کار من نبوده مگه قبول می کردن؟؟ هر چیم گفتم، اون سه تاپیداشون نشد که نشد!! نتیجه اخلاقی: شما که شانس ندارین، شب وقتی صدا های مرموز میشنوین برین بخوابین؛ نمی خواد ماجراجویی کنین!! پی اس: ببخشید زیاد شد!!! |
||
|
To celebrate for the same cause We gonna fight, we gonna march, through the swamp We gonna mosh through the marsh Until they omit this fucking Qatar from our jerseys. c'm on |
|||
|
۱۲ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
  نام کاربری: Agent.47
پیام:
۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو
|
تذکر ناظر: دوستان عزیز میتونین واسه بحث درابره ی داستان ها به اینجا مراجعه کنید! اینجا بحثی نکنید و نظم تاپیک رو بهم نزنید! وقتی جاش هست!!! 
|
||
 اگه میتونی بگیر!Never Give Up |
|||
|
۱۳ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
 نام کاربری: Kiavash13
نام تیم: آرسنال
پیام:
۹,۹۶۵
عضویت از: ۹ آذر ۱۳۸۸
از: Kermanshah
طرفدار:
- Andres Iniesta - Rivaldo - Esteghlal - Netherlands - Mojtaba jabbari - Frank De Boer - Majid Namjoomotlagh گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی
 |
خوب خیلی سخته معلوم نیست میخوایم چیکار کنیم؟ هر هر تامون میدونیم که اگه بفهمن بد میشه برامون. آخرش میگیم بیخیال بابا ما که تیم ملی ایتالیا نیستیم موهای بد بختو کوتاه کنیم.اونا میگن نه میگم دنی تو خودتو تصور کن با مو های زیاد والس تو هم همینطور(چون که زیاد باهاش صمیمی نشدم) جری تو هم با مو های شن خودتو تصور کن میبینی که بهت نمیاد. پس کارلوس هم بهش نمیاد دیگه. بعد اونا منقلب میشن میگن ببخشیت غلط کردیم منم میگم فرزندانم بیخیال شوخیه باحالیه برین انجامش بدین |
||
|
|
|||
|
۱۳ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
 نام کاربری: amirpuyol
نام تیم: اینتر میلان
پیام:
۶,۰۶۸
عضویت از: ۱۸ شهریور ۱۳۸۸
از: اردبیل
طرفدار:
- مسی - آقای پویول - پرسپولیس - برزیل & آرژانتین - فرگوسن & رایکارد & پپ - علی دایی گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی
|
اول از همه بگم که من ارادت خاصی نسبت به موهای باعظمت کاپیتان پویول دارم و همیشه چنتا کلاه گیس شبیه موهای کاپیتان پیشم هست 3 تا از کلاه گیس ها رو با یه چسب ( از اون چسب های حرارتی ) بر می دارم و یواشکی می رم خدمت کاپیتان و بیدارش می کنم اونوقت نقشم رو بهش می گم و با هم هماهنگ می شیموقتی اون 3 تا کچل ( ویکی و دنی و جرارد ) اومدن کاپیتان با یه دست هر سه تاشون رو می گیره و من هم که چسب رو از قبل آماده کردم قشنگ چسب رو می مالم رو سرشون و کاپیتان با اون یکی دست کلاه گیس ها رو می چسبونه رو سرشون اینطوری یاد می گیرن که دیگه با بزرگترشون شوخی نکنن
|
||
|
۲۲ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
پاسخ به: من و بارسا | ||
|
مهمان_
|
توي اولين فصل بازيم بود. وقتي جزو بازيکناي جوون تيم بودم ( جدي ميگما ) يه شب خيلي خوب وقتي با برد ميلان راهي نيمه نهايي شده بوديم، موقع خواب ديدم سه نفر از جلوي در اتاق رد شدن. يواشکي از اتاق اومدم بيرون و رفتم دنبالشون. جرار و ويکي و دني بودن،همراه يه قيچي! توي حرفاشون صحبت از قيچي و مو و اين حرفا بود. خوب که دقيق شدم ديدم بعععله اينا مي خوان موهاي نازنين کاپيتانو قيچي کنن!!! رفتم جلو گفتم:شما سه تا دارين چيکار مي کنين؟ ويکي گفت:تو اينجا چيکار داري؟ برو بگير بخواب گفتم:يا منم هستم يا نميذارم شما هم اين نقشه رو عملي کنين از من اصرار از اونا انکار. خلاصه با کلي تهديد و التماس راضي شدن منم شريک کنن. دني به اون دوتا گفت: اين لو ميده،ببين من کي گفتم گفتم: نه،حالا ببين! جرارد گفت: فقط کافيه يه جا اشتباه کني،اونوقت با من طرفي.اگه گير بيفتي بترسي بخواي ما رو لو بدي من ميدونم و تو ها!!!  گفتم: نمي ترسم! باور کن!! اصلا واسه اينکه بهتون ثابت بشه خودم موهاشو مي زنم.خوبه!!!؟؟ به همديگه نگاه کردن و جرارد لبخند مرموزي زد و گفت: باشه. قيچي رو داد دست من و گفت برو تو،زود باش. بعدشم يواشکي به دني و ويکي يه چشمک زد که از چشم من دور نموند. گفتم: پس شما چيکار مي کنين؟ دني گفت: ما اينجا کشيک ميديم ويکي گفت:منم باهات ميام. گفتم: باشه بريم يواشکي در اتاق کاپيتانو باز کرديم و رفتيم تو.من رفتم سراغش،ويکي هم دم در وايستاده بود. موقعيت عالي بود؛ کاپيتان پشتش به من بود و موهاش کاملا در دسترس  با بي رحمي موهاشو قيچي ميکردم و مي ريختم روي زمين نمي دونم من تازه وارد با چه شهامتي داشتم موهاي کاپيتان تيمو مي زدم. شايد مي خواستم اينجوري پيش بچه ها يه جايگاه خوب پيدا کنم.البته پيش همه بجز کاپيتان!!! کارم که تموم شد يواش ويکي رو صدا زدم که بياد ببينه چطور شد،ولي جوابي نيومد. برگشتم ببينم کجاس که ديدم بجاي ويکي کاپيتان پشت سرمه  گفتم:اِ اِ اِ سلام کاپيتان. اِ اِ اِ تويي.....؟؟؟ پس اين کيه که خوابه؟ کاپيتان گفت: داري اينجا چيکار ميکني؟ گفتم: من؟ هيچي... اون سه تا.... و به چار چوب در اشاره کردم.ديدم کسي نيست  گفتم به خدا من نبودم.امممم اونا گفتن موهاي کاپيتانو بزن..!! منم اومدم اينجا... اِ اِ اِ اين پس کيه؟ همون موقع ميليتو (!) از خواب پريد و با ديدن ما با سرعت بلند شد نشست روي تخت و گفت: چه خبره؟ چي شده؟ کاپيتان که تازه فهميده بود جريان چيه،شروع کرد به خنديدن منم خندم گرفت که همون موقع بهم تشر زد که : نخند ببينم  برو چراغو روشن کن چراغ که روشن شد فهميدم بجاي کاپيتان،موهاي ميليتو رو زدم ميليتو با تعجب به موهاي ريخته شده نگاه کرد و سريع رفت جلوي آينه. چشماشو تنگ کرد و با دقت خودشو نگاه کرد بعدش گفت: اي بدک نشده و خنديد توقع نداشتم همچين حرفي بشنوم که يادم اومد گفته بود موهام خيلي بلند شده و وقتي برگرديم مي خوام موهامو کوتاه کنم اون سه تام که منو قال گذاشتن،با روشن شدن چراغ به حساب اينکه به هدفشون رسيدن و کاپيتان بيدار شده اومدن که کتک خوردن منو ببينن،اما با ديدن ميليتو با موهاي کوتاه جريانو فهميدن. مي خواستن جا بزنن و بگن ما بي خبريم ولي دير رسيده بودن،چون من همه چيزو براي کاپيتان گفته بودم کاپيتان توپيد بهشون که: شما مي خواستين موهاي منو بزنين؟ به چه جراتي؟؟؟!!!  حالا دارم براتون. فعلا بريد تا بعد يه فکري براتون بکنم به منم گفت: توام برو ديگه. بار آخرته به حرف اينا گوش ميدي منم با چاپلوسي گفتم: چشم کاپيتان،ببخشید. شب بخير وقتي از جلوشون رد شدم تا برم بيرون،دني بهم چپ چپ نگاه کرد جرارد یواش بهم گفت: بي عرضه!!! ويکي هم گفت: اون بيرون حسابتو ميرسم  از در که اومدم بيرون به دو رفتم سمت اتاق اما سه تايي افتادن دنبالم. منم مي دويدم و توضيح ميدادم: به خدا فکر کردم خودشه. بابا موهاي جفتشون فرفريه خب!  جرارد مي گفت: حرف نزن! يعني تو نفهميدي؟  _ توي اون تاريکي از کجا مي فهميدم؟ _ بگو مي خواستم خود شيريني کنم. وايسا،وايسا ببينم خلاصه بعد از ونهمه دويدن گير افتادم و کلي کتک خوردم. اين شد که يه طرف سرمو کچل کردنو اينطوري دلشون خنک شد  ولي خب من راضي بودم؛ چون شانس آوردم و مورد غضب کاپيتان قرار نگرفتم.ميليتو هم به يه نوايي رسيد  به کچل شدن مي ارزيد... |
||
|
۲۴ شهریور ۱۳۸۹
|
|||
|
|
|
این عنوان قفل شده است!
|
| شما می‌توانید مطالب را بخوانید. |
| شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید. |
| شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید. |
| شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید. |
| شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید. |
| شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |