به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۲ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: شعر و موسیقی
نام کاربری: lovebarcelona
پیام: ۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده
درست شکسته

شکسته وارم و دارم دلی درست هنوز
وفا نگر که دلم پای بست توست هنوز
به هیچ جام دگر نیست حاجت ای ساقی
که مست مستم از آن جرعه ی نخست هنوز
چنین نشسته بع خکم مبین که در طلبت
سمند همت ما چابکاست و چست هنوز
به آب عشق توان شست پک دست از جان
چه عاشق است که دست از جهان نشست هنوز
ز کار دیده و دل سایه بر مدار امید
گلی اگرچه ازین اشک و خون نرست هنوز


-------------------------------------------------

غریبانه

بگردید ، بگردید ، درین خانه بگردید
دیرن خانه غریبند ، غریبانه بگردید
یکی مرغ چمن بود که جفت دل من بود
جهان لانه ی او نیتس پی لانه بگردید
یکی ساقی مست است پس پرده نشسته ست
قدح پیش فرستاد که مستانه بگردید
یکی لذت مستی ست ، نهان زیر لب کیست ؟
ازین دست بدان دست چو پیمانه بگردید
یکی مرغ غریب است که باغ دل من خورد
به دامش نتوان یافت ، پی دانه بگردید
نسیم نفس دوست به من خورد و چه خوشبوست
همین جاست ، همین جاس ، همه خانه بگردید
نوایی نشنیده ست که از خویش رمیده ست
به غوغاش مخوانید ، خموشانه بگردید
سرشکی که بر آن خاک فشاندیم بن تک
در این جوش شراب است ، به خمخانه بگردید
چه شیرین و چه خوشبوست ، کجا خوابگه اوست ؟
پی آن گل پر نوش چو پروانه بگردید
بر آن عق بخندید که عشقش نپسندید
در این حلقه ی زنجیر چو دیوانه بگردید
درین کنج غم آباد نشانش نتوان دید
اگر طالب گنجید به ویرانه بگردید
کلید در امید اگر هست شمایید
درین قفل کهن سنگ چچو دندانه بگردید
رخ از سایه نهفته ست ، به افسون که خفته ست ؟
به خوابش نتوان دید ، به افسانه بگردید
تن او به تنم خورد ، مرا برد ، مرا برد
گرم باز نیاورد ، به شکرانه بگردید

((هوشنگ ابتهاج - سايه))




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱ آبان ۱۳۸۸
پاسخ به: شعر و موسیقی
نام کاربری: kk-bojan-9
پیام: ۵۶۳
عضویت از: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸
از: شاهی
طرفدار:
- بویان
- نساجی
- ایران
- پپ-رایکارد
گروه:
- کاربران عضو
اسیر

تو را می خواهم و دانم که هرگز ،
به کام دل در آغوشت نگیرم ..
تویی آن آسمان صاف و روشن ،
من این کنج قفس مرغی اسیرم ..


ز پشت میله های سرد و تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من ناگه گشایم پر به سویت


در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم


در این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست


ز پشت میله ها هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد به رویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید به سویم


اگر ای آسمان ، خواهم که یک روز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
ز من بگذر ، که من مرغی اسیرم !!


من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را .

فروغ




I will miss my team-mates, the city, to play in Camp Nou, to defend the shirt that I have always worn...
BOJAN*
۱ آبان ۱۳۸۸
پاسخ به: شعر و موسیقی
مهمان_
نقل قول
کیمیا نوشته:

دوستان اینو تو یه مجله خوندم و خیلی خوشم اومد.فکر کردم حیفه این جا نذارمش:
مشاعره بر سر "آن ترک شیرازی" بین حافظ و صائب و شهریار:
حافظ:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمر قند و بخارا را
و صائب پاسخ می دهد:
هر آن کس چیز می بخشد ز بهر خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمر قند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پارا
و شهریار می گوید:
هر آن کس چیز میبخشد بسان مرد میبخشد
نه چون صائب که میبخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل هارا
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
....
ودر آخر رندی هم سرود:
هر آن کس چیز میبخشد به زعم خویش میبخشد
یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را
کسی چون من ندارد هیچ در دنیا و در عقبا
نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را







آخی !!!!!!!!
چه قشنگ بود.
کیمیا جان دستت درد نکنه واقعا جالب بود




۱ آبان ۱۳۸۸
پاسخ به: شعر و موسیقی
نام کاربری: lovebarcelona
پیام: ۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده
راهی و آهی
پیش ساز تو من از سخر سخن دم نزنم
که بیانی چو زبان تو ندارد سخنم
ره مگردان و نگه دار همین پرده ی راست
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم
صبر کن ای دل غم دیده که چون پیر حزین
عاقبت مژده ی نصرت رسد از پیرهنم
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
همه مرغان هم آواز پرکنده شدند
آه ازین باد بلاخیز که زد در چمنم
شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت
کی بود باز که شوری به جهان درفکنم
نی جدا زان لب و دندان چه نوایی دارد ؟
من ز بی هم نفسی ناله به دل می شکنم
بی تو دیگر غزل سایه ندارد لطفی
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم



مرغ چمن آتش
ای عشق تو ما را به کجا می کشی ای عشق
جز محنت و غم نیستی ، اما خوشی ای عشق
این شوری و شیرینی من خود ز لب توست
صد بار مرا می پزی و می چشی ای عشق
چون زر همه در حسرت مس گشتنم امروز
تا باز تو دستی به سر من می کشی ای عشق
دین و دل و حسن و هنر و دولت و دانش
چندان که نگه می کنمت هر ششی ای عشق
رخساره ی مردان نگر آراسته ی خون
هنگامه ی حسن است چرا خامشی ای عشق
آواز خوشت بوی دل سوخته دارد
پیداست که مرغ چمن آتش ای عشق
بگذار که چون سایه هنوزت بگدازند
از بوته ی ایام چه غم ؟ بی غشی ای عشق



نقش پرنیان
هزار سال درین آرزو توانم بود
تو هر چه دیر بیایی هنوز باشد زود
تو سخت ساخته می ایی و نمی دانم
که روز آمدنت روزی که خواهد بود
زهی امید شکیب آفرین که در غم تو
ز عمر خسته ی من هر چه کاست عشق افزود
بدان دو دیده که برخیز و دست خون بگشای
کزین بد آمده راه برون شدی نگشود
برون کشیدم از آن ورطه رخت و سود نداشت
که بر کرانه ی طوفان نمی توان آسود
دلی به دست تو دادیم و این ندانستیم
که دشنه هاست در آن آستین خون آلود
چه نقش می زند این پیر پرنیان اندیش
که بس گره ز دل و جان سایه بست و گشود

((هوشنگ ابتهاج - سايه))




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱ آبان ۱۳۸۸
پاسخ به: شعر و موسیقی
مهمان_مهمان
نقل قول
عادل نوشته:

نقل قول
آخی!
این مال کیه؟


تو دفتر خواهرم پره از اين چيزا معلوم نيست مال خودشه يا از جاي ديگه گرفته!


چه خواهر با احساسی! فقط ایشالا با رعایت کپی رایت اینا رو بر میدارید دیگه.




۱ آبان ۱۳۸۸
پاسخ به: شعر و موسیقی
نام کاربری: lovebarcelona
پیام: ۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده
نقل قول
چه خواهر با احساسی! فقط ایشالا با رعایت کپی رایت اینا رو بر میدارید دیگه.


ايراني ها و رعايت ، بعيده

بدور از شوخي از سال 79 تا حالا چند تا سالنامه گرفته همينجوري مرتب مي نويسه ، اكثرا از روزنامه مي نوشت.




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱ آبان ۱۳۸۸
پاسخ به: شعر و موسیقی
نام کاربری: lovebarcelona
پیام: ۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده





نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲ آبان ۱۳۸۸
پاسخ به: شعر و موسیقی
نام کاربری: kk-bojan-9
پیام: ۵۶۳
عضویت از: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸
از: شاهی
طرفدار:
- بویان
- نساجی
- ایران
- پپ-رایکارد
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
کیمیا جان دستت درد نکنه واقعا جالب بود

خواهش میکنم عزیزم


به گرد ِ کعبه می گردی پریشان
که وی خود را در آنجا کرده پنهان
اگر در کعبه می گردد نمایان
پس بگرد تا بگردیم ، بگرد تا بگردیم
در اینجا باده می نوشی
در آنجا خرقه می پوشی
چرا بیهوده می کوشی ؟
در اینجا مردم آزاری
در آنجا از گنه عاری
نمی دانم چه پنداری
در اینجا همدم و همسایه ات در رنج و بیماری
تو آنجا در پی یاری
چه پنداری ؟
کجا وی از تو می خواهد چنین کاری ؟
کجا وی از تو می خواهد چنین کاری ؟
چه پیغامی که جز با یک زبان گفتن نمی داند ! چه پیغامی !
چه سلطانی که جز در خانه اش خفتن نمی داند ! چه سلطانی !
چه دیداری چه دیداری که جز دینار و درهم از شما سفتن نمی داند ! چه دیداری ! چه دیداری !
به دنبال چه می گردی که حیرانی ؟ که حیرانی !
خرد گم کرده ای شاید نمی دانی ، خرد گم کرده ای شاید نمی دانی
همای از جان خود سیری
که خاموشی نمی گیری ؟!
لبت را چون لبان فرخی دوزند
تو را در آتش اندیشه ات سوزند
هزاران فتنه انگیزند
تو را بر سر در میخانه آویزند
همای
---------------
این آهنگ همای رو وقتی گوش میدم حس می کنم که از زبون خودم میخونه...مخصوصا قسمت آخر شعرش که میگه همای از جان خود سیری... البته آدم وقتی قشنگی این شعرارو بهتر میفهمه که از زبون همای بهش گوش بده.خیلی جیگره...





I will miss my team-mates, the city, to play in Camp Nou, to defend the shirt that I have always worn...
BOJAN*
۳ آبان ۱۳۸۸
پاسخ به: شعر و موسیقی
نام کاربری: lovebarcelona
پیام: ۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده
صبر و ظفر
ای مرغ آشیان وفا خوش خبر بیا
با ارمغان قول و غزل از سفر بیا
پیک امید باش و پیام آور بهار
همراه بوی گل چو نسیم سحر بیا
زان خرمن شکفته ی جان های آتشین
برگیز خوشه ای و چو گل شعله ور بیا
دوشت به خواب دیدم و گفتم آمدی
ای خوش ترین خوش آمده بار دگر بیا
چون شب به سایه های پریشان گریختی
چون آفتاب از همه سو جلوه گر بیا
در خک و خون تپیدن این پهلوان ببین
سیمرغ را خبر کن و چون زال زر بیا
ما هر دو دوستان قدیمیم ای عزیز
این صبر تا نرفته ز کف چون ظفر بیا
بشتاب ناگزیر که دیرست وقت پیر
ای مژده بخش بخت جوان زودتر بیا
این روزگار تلخ تر از زهر گو برو
یعنی به کام سایه شبی چون شکر بیا



عشق هزار ساله
کیست که از دو چشم من در تو نگاه می کند
اینه ی دل مرا همدم آه می کند
شاهد سرمدی تویی وین دل سالخورد من
عشق هزار ساله را بر تو گواه می کند
ای مه و مهر روز و شب اینه دار حسن تو
حسن ، جمال خویش را در تو نگاه می کند
دل به امید مرهمی کز تو به خسته ای رسد
ناله به کوه می برد شکوه به ماه می کند
باد خوشی که می وزد از سر موج باده ات
کوه گران غصه را چون پر کاه می کند
آن که به رسم کجروان سر ز خط تو می کشد
هر رقمی که می زند نامه سیاه می کند
مایه ی عیش و خوش دلی در غم اوست سایه جان
آن که غمش نمی خورد عمر تباه می کند



بر آستان وفا
کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است
چه بس خیال پریشان به چشم بی خواب است
به سکنان سلامت خبر که خواهد برد
که باز کشتی ما در میان غرقاب است
ز چشم خویش گرفتم قیاس کار جهان
که نقش مردم حق بین همیشه بر آب است
به سینه سر محبت نهان کنید که باز
هزار تیر بلا در کمین احباب است
ببین در اینه داری ثبات سینهی ما
اگر چه با دل لرزان به سان سیماب است
بر آستان وفا سر نهاده ایم و هنوز
اگر امید گشایش بود ازین باب است
قدح ز هر که گرفتم به جز خمار نداشت
مرید ساقی خویشم که باده اش ناب است
مدار چشم امید از چراغدار سپهر
سیاه گوشه ی زندان چه جای مهتاب است
زمانه کیفر بیداد سخت خواهد داد
سزای رستم بد روز مرگ سهراب است
عقاب ها به هوا پر گشاده اند و دریغ
که این نمایش پرواز نقش در قاب است
در آرزوی تو آخر به باد خواهد رفت
چنین که جان پریشان سایه بی تاب است

((هوشنگ ابتهاج - سايه))




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۴ آبان ۱۳۸۸
Nothing Else Matters ...
مهمان_مهمان
لینک این آهنگ قبلا تو این تاپیک بوده؛ اما متن زیباش رو کسی ننوشته بوده؛ خودم می نویسمش، چون آهنگ خودمه.
Nothing Else Matters ...




So close no matter how far
Couldn't be much more from the heart
Forever trusting who we are
And nothing else matters

Never opened myself this way
Life is ours, we live it our way
All these words I don't just say
And nothing else matters

Trust I seek and I find in you
Every day for us something new
Open mind for a different view
And nothing else matters

Never care for what they do
Never care for what they know ...
But I know

So close no matter how far
Couldn't be much more from the heart
Forever trusting who we are
And nothing else matters

Never care for what they do
Never care for what they know ...
but I know

I never opened myself this way
Life is ours, we live it our way
All these words I don't just say
And nothing else matters

Trust I seek and I find in you
Every day for us something new
Open mind for a different view
And nothing else matters

Never care for things they say
Never care for games they play
I'd never cared for what they do
I'd never cared for what they know
And I know

Yeah!

So close no matter how far
Couldn't be much more from the heart
Forever trusting who we are
And nothing else matters ...



چه قدر صدای گیتارش نازه. غمگین و آروم و دیوانه کننده.
صدای جیمز هم خوبه.
دانلود این آهنگ زیبا





۴ آبان ۱۳۸۸
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۴
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۷
پیام‌های جدید
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۶,۳۹۰ بازدید
۵۵ دقیقه قبل
javibarca
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۴ پاسخ
۵۴۶,۹۱۲ بازدید
۴ روز قبل
یا لثارات الحسن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۱ پاسخ
۱۱,۶۲۸,۲۸۰ بازدید
۴ روز قبل
یا لثارات الحسن
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۸ پاسخ
۸,۳۶۴,۳۶۵ بازدید
۴ روز قبل
یا لثارات الحسن
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۵,۶۹۰ بازدید
۲۶ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۳,۶۲۰ بازدید
۲۶ روز قبل
رویا
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۵,۸۴۶ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۵,۷۵۷ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۵۲ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۷,۰۵۸ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۳۰ کاربر آنلاین است. (۷۹ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۳۰

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!