در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
میخوام یه قلک بسازم از دلم حواسمو جمع کنم و یه روزی به وقتش که پر شد، بشکنمش و آبروی عشقو بخرم! میخوام یه قلک بسازم از دلم، که وقتی که صبح شد، که رد شد، تمام بد دلی ها تمام دل خوری ها... تموم لحظه هایی، که سر شد، به ترس و به وحشت، از این که یار نباشه، رفیق و پا نباشه، به عهدش وفا نباشه همه تلخیا رو بقچه کنم و دور بریزم جای عشقو تو دل وا کنم و آبروی عشقو بخرم! میخوام یه قلک بسازم از دلم خاطره های خوب و سوا کنم و جیرینگی توی دلش بریزم! یه روزی که پر شد قلکم، از همه خاطراتت، نگاهت، کلامت، مرامت، اونوقت بدجور میشم اسیر و رامت... چادرمو سر میکشم، سُرمه میکشم به چشمام، خنده رو میشونم رو لب هام، پاشنه ها رو ور میکشم، رَوونه میشم به بازار، به جایی که عشق و عاشقی حراجه عاشقا شدن یه دلّال همه حالشون خرابه، آخ رونق کارشون کساده! میونِ این آشفته بازار من یکی به یادت، به عشقت، فارغ از قیمت و گرونی به امیدی که مهربونی، آی اومدی که بیای و بمونی این دلو به پات میشکنم هرچی توش دارمو میریزم، رو سنگ فرش بازار و آبروی عشقو میخرم... |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۱ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Sidarta
پیام:
۱,۸۳۷
عضویت از: ۲۹ اسفند ۱۳۹۳
از: Urmia
طرفدار:
- مسی - ژاوی = عشق - سپاهان . طوفان زرد - اسپانیا - مهدی شریفی . احسان حاج صفی - انریکه . گواردیولا . لوو - ویسی . فرکی . گلمحمدی گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم که یاد مینکند عهد آشیان ای دوست گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست بگو بیار که گویم بگیر هان ای دوست تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست جفا مکن که بزرگان به خردهای ز رهی چنین سبک ننشینند و سرگران ای دوست به لطف اگر بخوری خون من روا باشد به قهرم از نظر خویشتن مران ای دوست مناسب لب لعلت حدیث بایستی جواب تلخ بدیعست از آن دهان ای دوست مرا رضای تو باید نه زندگانی خویش اگر مراد تو قتلست وارهان ای دوست که گفت سعدی از آسیب عشق بگریزد به دوستی که غلط میبرد گمان ای دوست که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست |
||
† † † † Assyrian . Christian † † † † |
|||
۲ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Sidarta
پیام:
۱,۸۳۷
عضویت از: ۲۹ اسفند ۱۳۹۳
از: Urmia
طرفدار:
- مسی - ژاوی = عشق - سپاهان . طوفان زرد - اسپانیا - مهدی شریفی . احسان حاج صفی - انریکه . گواردیولا . لوو - ویسی . فرکی . گلمحمدی گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه خانه ام کو ؟؟؟ خانه ات کو ؟؟؟ آن دل دیوانه ات کو ؟؟؟ روزهای کودکی کو ؟؟؟ فصل خوب سادگی کو ؟؟؟ یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین پس چه شد دیگر ؟ کجا رفت خاطرات خوب و رنگین ؟؟؟ در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ؟؟؟ کودک خوشحال دیروز غرق در غم های امروز یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد بــاز بــــاران بــاز بــــاران می خورد بر بام خانه بی ترانه بی بهانه شایدم گم کرده خانه .... |
||
† † † † Assyrian . Christian † † † † |
|||
۳ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
حسرت... اما تو بگو «دوستی» ما به چه قیمت؟ امروز به این قیمت، فردا به چه قیمت؟ ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت یك عمر جدایی به هوای نفسی وصل گیرم كه جوان گشت زلیخا به چه قیمت از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست تاوان تو را میدهم اما به چه قیمت مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بود دیدیم، ولی دیدن دنیا به چه قیمت |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۴ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Sidarta
پیام:
۱,۸۳۷
عضویت از: ۲۹ اسفند ۱۳۹۳
از: Urmia
طرفدار:
- مسی - ژاوی = عشق - سپاهان . طوفان زرد - اسپانیا - مهدی شریفی . احسان حاج صفی - انریکه . گواردیولا . لوو - ویسی . فرکی . گلمحمدی گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
من آن روز را انتظار می کشم روزی ما دوباره کبوترهايمان را پيدا خواهيم کرد و مهربانی دست زيبايی را خواهد گرفت. روزی که کمترين سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری ست. روزی که ديگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه ايست و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو بخاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردی روزی که آهنگ هر حرف ؛ زندگيست تا من بخاطر آخرين شعر رنج جستجوی قافيه نبرم... روزی که تو بيايی ؛ برای هميشه بيايی و مهربانی با زيبايی يکسان شود. روزی که ما دوباره برای کبوتر هايمان دانه بريزيم... و من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که ديگر نباشم احمد شاملو |
||
† † † † Assyrian . Christian † † † † |
|||
۴ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Montazer_59
پیام:
۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی - کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا - پرسپولیس - آلمان - انریکه، یورگن کلوپ - یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی گروه:
- کاربران عضو |
تنهایی تنها بردار و بیاور ما تشنه دلانیم آغوش ترت را ای حضرت دریا بردار و بیاور تنهایی من را بی مهری خود را بنشین به تماشا بردار و بیاور یک چایی دیگر مهمان تو هستیم ای عشق غمت را بردار وبیاور مهدی شیخ حسینی |
||
|
|||
۶ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: CarlesAlenya
پیام:
۳۱,۲۸۰
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۹۱
گروه:
- کاربران عضو - شورای نخبگان سایت |
نقل قول Montazer_59_927 نوشته:تنهایی تنها بردار و بیاور ما تشنه دلانیم آغوش ترت را ای حضرت دریا بردار و بیاور تنهایی من را بی مهری خود را بنشین به تماشا بردار و بیاور یک چایی دیگر مهمان تو هستیم ای عشق غمت را بردار وبیاور مهدی شیخ حسینی |
||
۶ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
کسی میان شما عشق را نمی فهمد برای شادی روحم کمی غزل لطفا دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفا همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا ! مرا به حال خودم ول کنید آدم ها فقط برای کمی گریه لا اقل، لطفا کسی میان شما عشق را نمی فهمد ادا،دروغ بس است این همه دغل، لطفا کجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا به حرف نیست که عاشق شدن،عمل لطفا "به زور آمده بودم، به اختیار مرا" ببر به آخر دنیا از این محل لطفا نمانده راه زیادی، کنار قبرستان پیاده میشوم آقا... همین بغل، لطفا ف.نظافتی |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۷ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
روزها رفت و نیاورد کس از تو خبری نه پرستو نه کبوتر و نه پیغام بری به امیدی که رساند به من از توخبری چشم و دل دوخته ام بر لب هر رهگذری چه بگویم که پس از تو چه فراوان خوردم غم دلها، که نخوردی و از آن، بی خبری سر به زیرم نه از آنروی که افتاده شدم بل از آنروی که از ّرد تو جویم اثری مانده ام چشم براه تو در آغوش خزان تا مگر باد رساند به من از تو خبری در هراسم پس ازین فاصله، وصلی نبرم نبرم عاقبت از صبر و سکوتم ثمری با دلم عهد نبستم که ز یادت ببرم تو چنان باش که این نکته ز یادت نبری عمیدرضا مشایخی |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۱۱ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
بعد ها مرگ من روزی فرا خواهد رسید . در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار الود و دود یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید. روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروز ها دیروز ها بعد من ناگه به یک سو میروند پرده های تیره دنیای من چشمهای ناشناسی مخزد روی کاغذ ها ودفتر های من میرهم از خویش و میمانم ز خویش هرچه برجا مانده ویارن می شود روح من چون بادبان قایقی در افقهای دور پنهان می شود می شتابد در پی هم بی شکیب روز ها و هفته ها وماه ها چشم تو در انتظار نامه ای خیره می ماند به چشم راه ها لیک دیگر پیکر سرد مرا می فشارد خاک دامنگیر خاک بی تو دور از ضربه های قلب تو قلب من می پوسد انجا زیر خاک بعد ها نام مرا باران وباد نرم می شویند از رخسار سنگ گور من گمنام می ماند به راه فارغ از افسانه های نام وننگ.... فروغ فرخزاد |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۱۴ بهمن ۱۳۹۵
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |