در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: a.fcb
پیام:
۵۷۵
عضویت از: ۱ آذر ۱۳۹۴
از: تهران
طرفدار:
- مسی،اینیستا،ماسکرانو - - - تیم ملی - آرژانتین - مهدی طارمی - لوییز انریکه - کیروش گروه:
- کاربران عضو |
کجای کارید؟ ما دو هفته پیش اینو پشت برگه امتحان میان ترممون باید مینوشتیم.
|
||
بعضی وقتا یه نگاه آشنا از بین هزارتا نگاه میتونه تک تک سلول های بدنت رو بلرزونه... |
|||
۳ آذر ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: San.Andres
پیام:
۷,۵۵۸
عضویت از: ۲۹ آذر ۱۳۸۹
از: بابل
طرفدار:
- آندرس اینیستا گروه:
- کاربران عضو |
خانه دلتنگ غروبی خفه بود مثل امروز، که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ! و شب از شب پُر شد. من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید: زود برخواهد گشت. ابری آهسته به چشمم لغزید، و سپس خوابم برد که گمان داشت که هست اینهمه درد، در کمین دل آن کودک خرد؟ آری، آن روز چو میرفت کسی داشتم آمدنش را باور من نمیدانستم معنی هرگز را، تو چرا بازنگشتی دیگر؟ آه ای واژهی شوم، خو نکردهاست دلم با تو هنوز، من پس از اینهمه سال، چشم دارم در راه که بیایند عزیزانم، آه. |
||
۵ آذر ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
پاييز از چهره طبيعت افسونكار بر بسته ام دو چشم پر از غم را تا ننگرد نگاه تب آلودم اين جلوه هاي حسرت و ماتم را پاييز اي مسافر خاك آلوده در دامنت چه چيز نهان داري جز برگهاي مرده و خشكيده ديگر چه ثروتي به جهان داري جز غم چه ميدهد به دل شاعر سنگين غروب تيره و خاموشت ؟ جز سردي و ملال چه ميبخشد بر جان دردمند من آغوشت ؟ در دامن سكوت غم افزايت اندوه خفته مي دهد آزارم آن آرزوي گمشده مي رقصد در پرده هاي مبهم پندارم پاييز اي سرود خيال انگيز پاييز اي ترانه محنت بار پاييز اي تبسم افسرده بر چهره طبيعت افسونكار فروغ فرخزاد |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۱۲ آذر ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Sidarta
پیام:
۱,۸۳۷
عضویت از: ۲۹ اسفند ۱۳۹۳
از: Urmia
طرفدار:
- مسی - ژاوی = عشق - سپاهان . طوفان زرد - اسپانیا - مهدی شریفی . احسان حاج صفی - انریکه . گواردیولا . لوو - ویسی . فرکی . گلمحمدی گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
در نور شمع زن تری در آفتاب صبح که چشم باز می کنی فرشته تر و من بین این دو زیبایی با شکوه عاشقانه آونگ شده ام. عباس معروفی |
||
† † † † Assyrian . Christian † † † † |
|||
۱۵ آذر ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: San.Andres
پیام:
۷,۵۵۸
عضویت از: ۲۹ آذر ۱۳۸۹
از: بابل
طرفدار:
- آندرس اینیستا گروه:
- کاربران عضو |
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل، بیرون نمیتوان کرد، اِلا به روزگاران. |
||
۱۷ آذر ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Sidarta
پیام:
۱,۸۳۷
عضویت از: ۲۹ اسفند ۱۳۹۳
از: Urmia
طرفدار:
- مسی - ژاوی = عشق - سپاهان . طوفان زرد - اسپانیا - مهدی شریفی . احسان حاج صفی - انریکه . گواردیولا . لوو - ویسی . فرکی . گلمحمدی گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
میان تاریکی تو را صدا کردم سکوت بود و نسیم که پرده را می برد . در آسمان ملول ستاره ای می سوخت ستاره ای می رفت ستاره ای میمرد ! ترا صدا کردم ترا صدا کردم تمام هستی من ... چو یک پیالۀ شیر میان دستم بود نگاه آبی ماه به شیشه ها می خورد ترانه ای غمناک چو دود بر می خاست ز شهر زنجره ها چو دود میلغزید به روی پنجره ها تمام شب آنجا میان سینه ی من کسی ز نومیدی نفس نفس می زد کسی به پا می خاست کسی تو را می خواست دو دست ِ سرد او را دوباره پس می زد ! تمام شب آنجا ز شاخه های سیاه غمی فرو میریخت کسی ز خود میماند کسی ترا می خواند هوا چو آواری به روی او می ریخت درخت کوچک من به باد عاشق بود به باد ِ بی سامان کجاست خانه ی باد ؟ کجاست خانه ی باد ؟ |
||
† † † † Assyrian . Christian † † † † |
|||
۱۷ آذر ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: San.Andres
پیام:
۷,۵۵۸
عضویت از: ۲۹ آذر ۱۳۸۹
از: بابل
طرفدار:
- آندرس اینیستا گروه:
- کاربران عضو |
گویند: مگو سعدی چندین و چنین از عشق، میگویم و بعد از من، گویند به دورانها. |
||
۱۸ آذر ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
برف احمد شاملو برف ِ نو، برف ِ نو، سلام، سلام! بنشین، خوش نشستهای بر بام. پاکی آوردی ــ ای امید ِ سپید! همه آلودهگیست این ایام. راه ِ شومیست میزند مطرب تلخواریست میچکد در جام اشکواریست میکُشد لبخند ننگواریست میتراشد نام شنبه چون جمعه، پار چون پیرار، نقش ِ همرنگ میزند رسام. مرغ ِ شادی به دامگاه آمد به زمانی که برگسیخته دام! ره به هموارْجای ِ دشت افتاد ای دریغا که بر نیاید گام! تشنه آنجا به خاک ِ مرگ نشست کآتش از آب میکند پیغام! کام ِ ما حاصل ِ آن زمان آمد که طمع بر گرفتهایم از کام... خامسوزیم، الغرض، بدرود! تو فرود آی، برف ِ تازه، سلام! |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۱۹ آذر ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Sidarta
پیام:
۱,۸۳۷
عضویت از: ۲۹ اسفند ۱۳۹۳
از: Urmia
طرفدار:
- مسی - ژاوی = عشق - سپاهان . طوفان زرد - اسپانیا - مهدی شریفی . احسان حاج صفی - انریکه . گواردیولا . لوو - ویسی . فرکی . گلمحمدی گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
نقل قول دختر پاییز نوشته:برف احمد شاملو برف ِ نو، برف ِ نو، سلام، سلام! بنشین، خوش نشستهای بر بام. پاکی آوردی ــ ای امید ِ سپید! همه آلودهگیست این ایام. راه ِ شومیست میزند مطرب تلخواریست میچکد در جام اشکواریست میکُشد لبخند ننگواریست میتراشد نام شنبه چون جمعه، پار چون پیرار، نقش ِ همرنگ میزند رسام. مرغ ِ شادی به دامگاه آمد به زمانی که برگسیخته دام! ره به هموارْجای ِ دشت افتاد ای دریغا که بر نیاید گام! تشنه آنجا به خاک ِ مرگ نشست کآتش از آب میکند پیغام! کام ِ ما حاصل ِ آن زمان آمد که طمع بر گرفتهایم از کام... خامسوزیم، الغرض، بدرود! تو فرود آی، برف ِ تازه، سلام! از این شعری که گذاشتی معلومه چه قدر خوشحالی ... ایشالا همیشه خوشحال ببینیمت خیلی قشنگ بود |
||
† † † † Assyrian . Christian † † † † |
|||
۱۹ آذر ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Sidarta
پیام:
۱,۸۳۷
عضویت از: ۲۹ اسفند ۱۳۹۳
از: Urmia
طرفدار:
- مسی - ژاوی = عشق - سپاهان . طوفان زرد - اسپانیا - مهدی شریفی . احسان حاج صفی - انریکه . گواردیولا . لوو - ویسی . فرکی . گلمحمدی گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش. باغ بی برگی، روز و شب تنهاست، با سکوت پاکِ غمناکش. سازِ او باران، سرودش باد. جامه اش شولای عریانیست. ورجز،اینش جامه ای باید . بافته بس شعله ی زرتار پودش باد . گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد . باغبان و رهگذران نیست . باغ نومیدان چشم در راه بهاری نیست گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد ، ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛ باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟ داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید . باغ بی برگی خنده اش خونیست اشک آمیز جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن . پادشاه فصلها ، پائیز . مهدی اخوان ثالث (میم . امید) |
||
† † † † Assyrian . Christian † † † † |
|||
۲۲ آذر ۱۳۹۵
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |