در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Hidden_Glance
پیام:
۱,۸۴۷
عضویت از: ۷ خرداد ۱۳۹۴
از: قزوین
طرفدار:
- MESSI/De Jong/Ter Stegen - XAVI/PUYOL - PERSPOLIS - ARGENTINA - PEP/ENRIQUE/KLOPP گروه:
- کاربران عضو |
و نه هیچ یک از مردم این آبادی... به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم می گذرد، آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند... لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز. سهراب سپهری |
||
آخه منم دیگه از سَرای بُریده می ترسم... |
|||
۲۸ دی ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
من دختر مغرور و مسلمانم و هر روز جنگیست میان من و این شوق تمنا یک سمت تو و عشق و پریشانی هر شب یک سمت حیای من و این چادر و تقوا |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۲۹ دی ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: L.A-Messi
پیام:
۴,۶۳۲
عضویت از: ۲۱ شهریور ۱۳۹۰
از: دامغان
طرفدار:
- مسی - کرایف،دی استفانو - گواردیولا،گاس هیدینگ - کلا قیدشو زدم گروه:
- کاربران عضو |
اشک ها تاب ندارند، سرازیر شدند جاده هایی که پر از شوق رسیدن بودند در پس حادثه ها سخت نفسگیر شدند گرگ ها سیطره دارند به جنگل، وقتی شیرها زخمی و وابسته ی زنجیر شدند حق پرواز ندارند کبوتر هایی که اسیر قفس کینه و تزویر شدند و زمان تلخ تر از قهوه ی تلخ است امروز فال های من و تو فاجعه تعبیر شدند شعرها درد ندارند اگر، شاعرها با غزلواره ی بی دغدغه درگیر شدند روزها در گذر و خاطره ها می مانند و چه زود آمدن ثانیه ها دیر شدند ... |
||
۳۰ دی ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: abolfazl44
پیام:
۵۲۶
عضویت از: ۶ بهمن ۱۳۹۲
از: ساری
طرفدار:
- لیونل مسی - کرایوف - پرسپولیس - هلند - مهدی مهدوی کیا - گواردیولا - ****** گروه:
- کاربران عضو |
دودلـــم اول خط نام خـــدا بنــویسم یا که رندی کنم و اسم تو را بنویسم همه یک گفتم و دینم همه یکتایی بود با کدامین قلــــم امروز دوتـــا بنویســم ای که با حرف تو هر مسئله ای حل شدنی است بخدا خـــود تـــو بگــــو نـــــام کـــــــــــه را بنویسـم صاحب قبله و قبله دو عزیـزند ولــــــی خوشتر آنست من از قبله نما بنویسم آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد باز غـــم نامــه بـــه بیگانه چرا بنویسم تا به کی زیر چنین سقف سیاه و سنگین قصــــــــه درد بــــــه امّیــد دوا بنویســـــم قلمم جوهرش از جوش و جراحت جاری است پست باشـــــم کـــــه پَی نان و نـــوا بنویســم بارها قصـــد خطر کردم و گفتــــی ننویس پس من این بغض فرو خورده کجا بنویسم بعد یک عمر ببین دست و دلم می لرزد کـــه من و تو به هم آمیزم و ما بنویسم من و تو چون تن و جانند مخواه و مگذار این دو را بــــاز همینطور جـدا بنویســـم شعر من با تو پر از شادی و شیرین کامیست بـاز حتـــــی اگــــر از سوگ و عــــزا بنویســم با تـــو از حرکت دستــــم برکت مـــــــی بارد فرق هم نیست چه نفرین ، چه دعا بنویسم از نگاهت، به رویم، پنجره ای را بگشای تا در آن منظـره ی روح گشــــــا بنویسم تیغ و تشباد هم از ریشه نخواهد خشکاند غزلـــــی را کـــه در آن حال و هوا بنویسم عشق آن روز که این لوح و قلم دستم داد گفت هـــر شب غزل چَشم شما بنویسم |
||
همچو خیال گشته ام ... اوست گرفته شهر دل ... من به کجا سفر برم ..؟! |
|||
۳۰ دی ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش ! سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست ! رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورش یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها یک طرف سیگار و من ، یاد تو سمت دیگرش ... مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش... علی صفری |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۳۰ دی ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: a.fcb
پیام:
۵۷۵
عضویت از: ۱ آذر ۱۳۹۴
از: تهران
طرفدار:
- مسی،اینیستا،ماسکرانو - - - تیم ملی - آرژانتین - مهدی طارمی - لوییز انریکه - کیروش گروه:
- کاربران عضو |
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم ماجراهایی که با من زیر باران داشتی شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟! ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من! من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!! |
||
بعضی وقتا یه نگاه آشنا از بین هزارتا نگاه میتونه تک تک سلول های بدنت رو بلرزونه... |
|||
۳۰ دی ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۳
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول john .d.rockfeller نوشته:تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم ماجراهایی که با من زیر باران داشتی شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟! ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من! من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!! |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۳۰ دی ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
آن لحظه ها که مات ... در انزوای خویش یا در میان جمع ، خاموش می نشینم ؛ موسیقی نگاه ِ تو را گوش می کنم ! گاهی میان مردم . . . در ازدحام شهر ... غیر از تو هرچه هست ... فراموش می کنم ... !!! فریدون مشیری |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۳۰ دی ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: a.fcb
پیام:
۵۷۵
عضویت از: ۱ آذر ۱۳۹۴
از: تهران
طرفدار:
- مسی،اینیستا،ماسکرانو - - - تیم ملی - آرژانتین - مهدی طارمی - لوییز انریکه - کیروش گروه:
- کاربران عضو |
بی فایده! شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است برگ می ریزد ، ستیزش با خزان بی فایده است باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم در دل طوفان که باشی ، بادبان بی فایده است بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت دست و پا وقتی نباشد ، نردبان بی فایده است تا تو بوی زلف ها را می فرستی با نسیم سعی من در سربه زیری ، بی گمان بی فایده است تیر از جایی که فکرش را نمی کردم رسید دوری از آن دلبر ابرو کمان ، بی فایده است در من عاشق توان ذره ای پرهیز نیست پرت کن ما را به دوزخ ، امتحان بی فایده است از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته اند حرف موسی را نمی فهمد شبان ، بی فایده است من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا همچنان می گردم اما ، همچنان بی فایده است از: کاظم بهمنی |
||
بعضی وقتا یه نگاه آشنا از بین هزارتا نگاه میتونه تک تک سلول های بدنت رو بلرزونه... |
|||
۱ بهمن ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
که مرگ اینجاست یا اینجاست یا اینجاست |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۴ بهمن ۱۳۹۴
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |