به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: H7091M
پیام: ۸,۹۹۴
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۸
از: تهران
طرفدار:
- پدری گاوی یامال
- مسی ریوالدو ، رونالدینهو، پویول ، ژاوی، اینیستا، آلوز
- استقلال
- اسپانیا و فرانسه
- سامان قدوس
- گواردیولا ، فرگوسن ، کلوپ
- فرهاد مجیدی
گروه:
- کاربران عضو
افتخارات
من ديروز در مورد همين مطلب با يكي از بزرگان بحث كردم ايشون گفتن دليل همراهيشون خواست امام علي بوده و امام علي به اين دو عزيز گفتن بريد و نشون بديد براي فتح حتما نيازي به شمشير نيست قسمت هايي از شمال ايران به دست اين دو بزرگوار فتح شده و در كتب تاريخي نقل هست كه امام حسن و حسين دست به شمشير نبردند براي فتح اين مناطق و فقط با بزرگواري و كرامتشون مردم اونجا رو به دين اسلام علاقه مند كردند


يعني اسلام آوردن زوري نبوده


در مورد بي بي شهربانو گفتيد بايد بگم ايشون همسر اجبازي نبوده اعراب نه امام حسين(ع) شهربانو رو به كنيزي به شهر ميارن و در بازار برده فروشها به فروش مي زارند امام علي (ع) شهربانو رو مي خره و آزاد مي كنه و مي گه هر جا خواستي برو
شهربانو مي گه وقتي به اسيري گرفتار شدم روزي در خواب ديدم زني كه اين پسر ( حضرت حسين(ع) رو نشان مي ده ) او رو مادر خطاب كرد آمد و گفت تو عروس من و همسر اين پسرم مي شوي

و به انتخاب خود شهربانو او پيش امام حسين مي مونه




...
۱۸ آذر ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
بحث سر اسلام تهاجمیه!!
میشه برای من مثالی رو بیارید که تو زمانهایی که پیامبر .. امام علی ویا امام حسن زمام حکومت رو در دست داشتن جنگی با نیت کشور گشایی و حمله برای از بین بردن کفار رخ داده؟؟؟
تا اونجایی که من میودم رحمه الللعالمین بودن با این حرفا در تناقضه و شمایی که خدا رو به تصور خودت قبول داری باید این نکته رو هم بدونی که یکی از القابی که خدا به پیامبر و معصومین داده رحمه اللعالمین بودنشونه!!
اون جنگ ها همه زمانی اتقاق افتاده که حکومت اسلامی دست احمقایی مثل عمر وابوبکر بوده!! که طبق اسنادی متوجه شدیم اصلا مسلمون نبودن !! و فقط زبانا اسلام داشتن !! و به نام اسلام هر غلطی خواستن کردن!!و واسه هوس رانی و غنیمت و کشور گشایی دنبال جنگ بودن و شروع کننده جنگ!! اگه نگاهی به تاریخ بندازیم هیچوقت معصومین شروع کننده جنگ نبودن و جاهایی که مجبورشون کردن برای دفاع از خودشون جنگیدن و این یه کار عقلانیه!!
وقتی پیامبر برای دعوت کردن مردم دنیا نامه مینویسه و سفیر میفرسته آیا میشه بیاد جنگی رو شروع کنه!!؟؟ نکته دیگه از رحمه اللعالمین بودن پیامبر..
در قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»؛ (آل عمران/ 159) «حسن اخلاق و مهربانی تو با مردم رحمتی از جانب خداوند است، و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.»

جالبه اینا رو هم در نظر بگیرید!!


چرا در قرآن بارها دستور قتل کافران داده شده تا آنجائیکه گفته شده: واقتلوهم حیث ثقفتموهم یعنی بکشید آنها را هر جا که آنها را یافتید ( 191 / بقره ) آیا این خشونت نیست؟



جواب

خداوند در برابر آزار و اذیت مشرکین چهاردستور به پیغمبر و مومنین داده است

دستور اول: دستور به صبر: "فاصبر علی ما یقولون..." یعنی ای پیغمبر در برابر بدگوئی و زخم زبان آنان صبر پیشه کن ( طه / 130 )

دستور دوم: دستور به بخشش و نادیده گرفتن اذیت و آزار: "فاعفوا و اصفحوا..."

یعنی بدیهای آنان را ببخشید و اصلا نادیده بگیرید

( بقره / 109 )

دستور سوم: دستور به صبر در ریختن خون آنان: "کفوا ایدیکم..."

یعنی از ریختن خون مشرکین دست بردارید ( نساء /77 )

دستور چهارم: دستور به جهاد و ریختن خون آنان: "اقتلوهم حیث ثقفتموهم..."

یعنی بکشید آنها را هر جا که آنها را یافتید ( بقره / 191 )

دستور چهارم هنگامی صادر شد که مشرکین و کفار کار را به جائی رساندند که از هر نوع آزار و اذیتی در حق مسلمانان دریغ نکردند همچنانکه در خود آیات قرآن نیز این مطلب دیده می شود مثلا در آیه 39 سوره حج می گوید: "اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا..."

یعنی به آنها که قتال می کنند اجازه داده شد چون به آنها ظلم شده بود.

اکثرکسانیکه اسلام را دین خشونت معرفی میکنند تمسک به آیات جهاد کرده‌اند که درصدرآن همین آیه 191 سوره مبارکه بقره است.
بررسی آیه 191 سوره بقره

با بررسی آیه 190 و 191 سوره بقره فهمیده می شود که:

این دستور خداوند وقتی صادر شد که کفار مکّه بعضی از مسلمانان را کشتند و بعضی دیگر را از خانه هایشان بیرون کردند چرا که در این دو آیه می فرماید:

"و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم..."

یعنی بکشید در راه خدا آنهائی که عده‌ای از شما را کشتند. و همچنین میفرماید: اخرجوهم حیث اخرجوکم یعنی آنها را از خانه هایشان بیرون کنید بجهت آنکه آنها شما را از خانه هایتان بیرون کردند.

در ادامه آیه، خداوند متعال افعال مشرکین اعم از قتل و اخراج مسلمانان از خانه هایشان را نوعی فتنه معرفی کرده و می فرماید: "والفتنة اشدّ من القتل ..."

یعنی فتنه ( کشتن مسلمانان و آزار و اذیت آنان ) بد‌تر است از قتل کفار و مشرکین یعنی اگر قتل این عده از مشرکین کار بدی باشد، بدتر آنستکه این عده مشرکین بر مسلمانان سیطره پیدا کرده و آنان را به قتل برسانند و بقیه را نیز از خانه هایشان بیرون کنند.

از تمام کسانیکه به این آیات اشکال کرده و آن را نوعی خشونت معرفی می کنند سوال می کنیم که اگر عده‌ای نزدیکانتان را به قتل برسانند و شما را از خانه هایتان بیرون کنند آیا شما دست روی دست خواهید گذاشت تا اینکه حکم قتل شما را نیز صادر کنند یا اینکه در صدد دفاع بر خواهید آمد؟؟ و اگر دفاع کنید خشونت به حساب می‌آید؟؟

كوتاه سخن اینكه با بررسی آیات قرآن به این نتیجه می رسیم که دستور قتل کفار و مشرکین، دستور ابتدائی نبوده بلکه این دستور در پی کشته شدن عده‌ای از مسلمانان بدست مشرکینی صادر شده که از هیچ نوع آزار و اذیتی در حق مسلمانان اباء نداشتند. بنا بر این آیه در صدد بیان دفاع مسلمانان از خود در برابر قتل و آزار و اذیت مشرکین است.
ملاحظه:

متاسفانه عده‌ای سود جو با بیان قسمتی از این آیات و چشم پوشی از قسمت دیگر ، اسلام را دین خشونت برای مردم معرفی می کنند که در حال حاضر مبلغان آنها در این امر تلاش وافری را مبذول داشته‌اند تا جائیکه رسما در شبکه‌های تلویزیونی ایالتی آمریکا با استفاده از قسمتی از آیات و چشم پوشی از قسمت دیگر، اسلام را دین خشونت و خونریزی و کشور گشائی معرفی می کنند که در مورد همین افراد زیبا گفته است:

به حقیقت آدمی باش و گرنه مرغ باشد

که همین سخن بگوید به زبان آدمیت






فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۱۸ آذر ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: God-Of-Ps
پیام: ۱۹۹
عضویت از: ۱۰ اسفند ۱۳۸۹
از: teh-baku
طرفدار:
- Leo meSsi
- Patrik kluyvert
- perpolise
- Argentina & spain
- ali karimi
- Pep guardiola
- afshin ghotbi
گروه:
- کاربران عضو
دوستان از اونجا که من بصورت تنها باید جواب شما رو بدم و آشنایی خوبی هم با طریقه ی نقل قول و این حرفارو ندارم فقط به سوالای پایه ایتون جواب میدم.
اما قبلش از جناب کمیل اگر از حرفهای بنده توهینی برداشت کردن معذرت میخوام ولی شما هم نمیتونید منکر نقش جامعه و محیط در عقاید انسان ها بشید.امام علی میگه: یادگیری در کودکی مثل حکاکی بر سنگ است.
پس آموخته های ما در کودکی میتونه در بعضی از انتخاباتمون تاثیر گذار باشه اما مخالف این حرف هم نیستم که ممکن بعدا تغییر کنه و یا شکل درستی به خودش بگیره.
ولی یک سوال قبل از جواب دادن به پرسش هاتون دارم.
اگر شما در عربستان بدنیا میومدید باز هم شیعه ی 12 امامی بودید ؟

در ابتدا در پاسخ دوست عزیز جناب مجنون بگم که من مدرک خدمتمون ارائه کردم که! عکسی از کتاب تاریخ طبری گذاشتم.
مستند تر از این؟که حمله به خراسان رو شرح داده.

در ادامه خدمتتون عرض کنم که بله از نظر شما ایشون معصوم بودن و بیگناه اما من نوعی ای که آشنایی مستقیم با ایشون ندارم و از کتاب اول مسلمین نیز مدرکی دال بر این موضوع پیدا نمیکنم چطور و بر چه پایه ای این ادعا به این بزرگی رو قبول کنم؟
ممکن مثل کمیل عزیز بگید خب قبول نکن,پس دین فقط از طریق شمشیر باید گسترش پیدا کنه؟و منی که معتقد به گفتگو هستم نمیتونم دین شما رو قبول کنم؟
اگر هم میخواید که سند تاریخی از فلان کتاب بیارید که پیامبر فرمود در جوابتون پیشاپیش بگم که دوست من,بنده نمیتونم با توجه به چند کتاب که سندیت اون و سالم و بیطرف بودن اون معلوم نیست پایه های اعتقاداتمو پی ریزی کنم.
خودتون هم گفتید که منبع رو بگو ما بریم بررسی کنیم!! یعنی هر منبعی من بگم شما با پیش فرض معصوم بودن امامان سراغ بررسی اون مطلب میرید.
اگه مطابقت داشت قبول میکنید و تطابق نداشت رد میکنید..
اما من این پیش فرض رو ندارم و نمیتونم بگم کدوم درست و کدوم غلط.
فقط من نمیدونم شما چطور این پیش فرض به این بزرگی رو قبول کردید.
انسانی که تمام عمرش کوچیکترین خطایی نمیکنه! بنظرمن ممکن نیست بدون دخالت مستقیم خدا همچین چیزی اتفاق بیفته.
و اگر اتفاق افتاده یک نوع جبر زیبا بوده و شخص معصوم در اون دنیا به هر شکلی که هست حقی از خوبیا طبیعتا نباید داشته باشه وگر نه ظلم به بقیه انسان هاست.چه کسی دوست نداره خدا یکاری کنه کار خطا نکنه؟این ادعای شما ادعای بزرگی است که من به سادگی نمیتونم قبول کنم.

در جواب مسعود عزیز:بزرگوار من نفهمیدم چه چیزیو در اون آیه قرآن میخواهید به من اثبات کنید؟این که همون برداشتیه که من کردم! یعنی بعد از جنگ مسلمانان میتونن به زنانی که شوهرشون کشته شده تجاوز کنن(البته بعد از تقسیم غنایم بین مسلمین)
یک آیه بیارید که رضایت اون زن هم مهم باشه.
اون توافقی که شما درشتش کردید مربوط به مهریه است که بازنانی که خودشون گرفتن مربوط میشه ونه کنیزان و زنان به غنیمت برده.اونها اصن مهری ندارن.

در موردی که تورات رو ذکر کردید بنده هم همسو با شما هستم . هیچ کتاب تاریخیه دینی رو قبول ندارم.تورات نیز جدا از اون ها نیست.من دفاع از هیچ دینی نمیکنم.
بنده یک مطلب آوردم شما یک مطلب دیگر که کاملا مخالف مطلب من بود و بسیار تشکر میکنم چون نشون داد مجدد به هیچ کتاب تاریخ دینی نمیشه اتکا کرد برای قبول یا رد کردن پایه اعتقادات.


حالا کمیل عزیز که علاقه بهش پیدا کرده بودم بخاطر جواباش اما این آخری بدجور تندرو شد!

فک کنم با شما دیگه نتونم بحث کنم چون پیش فرض برای بحثمون گذاشنی که معادلات و محاسباتمون رو بهم میریزه.

جناب کمیل خدمتتون عرض کردم من برای رد اسلام پا به عرصه ی تحقیق نگذاشتم.
پس وقتی که گذاشتم برای رد اسلام نبوده.برای بررسی اون بوده تا بعدها بعد از اتمام تحقیقاتم بتونم راجب قبول یا رد کردن اون صحبت کنم.


بنظر شما راه رسیدن به خدا فقط از طریق دینه؟فرد بی دین نمیتونه خدا پرست باشه؟
من از راه های مختلفی به این موضوع رسیدم.
یکیش بعد از مطالعاتم راجب نظم جهان بود.
همه ی ما میدونیم رمز گذاشتن برای هر چیزی یک فکر خلاق و آگاه میخواد.کوروموزم های انسان و دی ان ایش که ابعادی ار حد نانو داره قابلیت ذخیره 4 تریلیون اطلاعات دیسک فشرده یا همون دی وی دی داره که هر کدوم از اون ها هم یک کد رمز خاصی دارن.
برای همینه نمیتونن اون رو بشکافن و تغییر ژنتیک ایجاد کنن.
این کار از طریق نظریه داروین ق اثبات نیست پس شکی نیست که فردی آگاه این کار رو کرده.

جناب کمیل من از این حرف شما این برداشتو میکنم شما حق تبلیغ دینت رو داری ولی یک کافر و مشرک حق این کار رو نداره!
و شما میتونی به جرم تبلیغ علیه اسلام ایشون رو محارب حساب کرده و خونشو بریزید و افتخار هم بکنید یه مبلغ شرک رو کشتیم.بسیار منطقی و عالی!!

فرزندانشونو به جنگ نفرستاده؟!بسیار عالی.ما به بن بستی رسیدیم که بحث بیشتر دور زدن دور خودمونه.

و اما جناب السلام:
خوبه که در یک نقطه که حضور امامان در جنگه اشتراک داریم.
اما من با بقیه حرفتون مخالفم.فتح کشور بدون خونریزی؟؟
ممکن تسلیم شده باشن اما چرا باید دست دوستی به کسی که در جنگی شرکت کرده که همراه با کشتار بسیاری از مردم ایران بوده دراز کنند؟حتما از اسم بابک و شجاعتش زیاد شنیدید که چطور استقامت کرد! و یا شورش های مختلف شهر های ایران و سرکوب ایشان در زمان خلافت امام علی.
امام علی که به شهامت و عدالت مشهورن اگر میخواستن مانع خونریزی شن از ابتدا باید جلو عمر می ایستاد و مخالفت خودشو اعلام میکرد و نه اینکه 2 پسر خودش رو نیز بفرسته.
در مورد بی بی شهربانو هم دوست من خدمتتون بگم که من از خواب ایشان مطلع نیستم.

و دوست آخر جناب مصباح:

در مورد پیامبر که فرمودید.عرض کنم خدمتتون که خیر بنده هیچ مدرکی دال بر کشور گشایی ایشون هیچ کجا ندیدم.
اما در مورد کشتن کفار که جنگ های فراوانی وجود داره.
تمام کتب تاریخی رو که کنار بگذاریم قرآن عزیزمون دستور میده به پیامبر که کفار را هر کجا یافتی بکش.کلا قرآن رابطه ی خوبی با کفار نداره.
جنگ های فراوانی هم با یهودی ها و کفار ایشون انجام دادن.
در کتاب طبری یا کافی خوندم که علی در یک روز 700 یهودی رو گردن میزنه(هرچند میگن که به علت نقض پیمان از طرف آنها بوده)
راجب سرکوب های شورش ایران توسط ایشون هم مطلبی رو همراه با عکس خدمتتون گذاشته بودم.

ولی خدا خودش میدونه منی که بیطرفم و این مسائل رو میخونم نمیتونم این مسائل رو هضم کنم.این همه کشتار بر سر کافر بودن یا نبودن؟این همه جدل؟خدا اینقدر خود خواهه که بندش رو اگه قبولش نداشته باشه ذلیل کنه و حتما ببرش قعر جهنم؟

در آخر یک سوال از شما دوستان میپرسم و از خدمتتون مرخص میشم چون بنده از بحث در اینجا مطلب جدید و بدون پیش فرض معصومیت ندیدم و کمکی به پیدا کردنه راهم نکرد.

اگر بنده کافر باشم یعنی خدا و پیغمبرانش رو قبول نداشته باشم ولی بسیار انسان نیک سرشت و پاکی باشم جایی در بهشت دارم یا نه؟(البته با این فرض که خدا و پیغمبرانش رو بشناسم)
سند مورد قبول من فقط قرآن هست.

سپاس از همه دوستانی که در این بحث مرا یاری کردند.

(مصباح عزیز مطالبی رو اضافه کردی که بی ادبی بود لطف شما رو جواب ندم: بنده کانال آمریکایی نیستم و اصلا کانالهای ضد اسلام رو نیز خدا شاهد نگاه نکردم.همه حرفهام مبتنی بر تحقیق خودم بوده,من با حرف شما راجب جنگ پیامبر در حالت خوشبینانه میتونم موافق باشم,چرا خوشبینانه؟ چون شما با یک آیه راجب تمامی آیات حکم صادر کردی! یعنی با آیه 119 که فرموده اگر آزار رساندن...
در صورتی که میدونیم هر آیه در یک سالی و شرایط مختلف نازل شده.درود بر شما دوست عزیز)





۱۸ آذر ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
اما قبلش از جناب کمیل اگر از حرفهای بنده توهینی برداشت کردن معذرت میخوام ولی شما هم نمیتونید منکر نقش جامعه و محیط در عقاید انسان ها بشید.امام علی میگه: یادگیری در کودکی مثل حکاکی بر سنگ است.
پس آموخته های ما در کودکی میتونه در بعضی از انتخاباتمون تاثیر گذار باشه اما مخالف این حرف هم نیستم که ممکن بعدا تغییر کنه و یا شکل درستی به خودش بگیره.
ولی یک سوال قبل از جواب دادن به پرسش هاتون دارم.
اگر شما در عربستان بدنیا میومدید باز هم شیعه ی 12 امامی بودید ؟


من اين نقشو انكار نميكنم!چه بسا همين اعتقادات بي پايه و اساس و سست باعث ميشه همون اعتقاد هم از دست بره و بر اين باورم كه بيش از 60 درصد مردم جهان به ديني كه دارن واقف نيستند!
ولي ايني كه ميپرسد درمورد عربستانو اينا من هرديني داشته باشم و تو هر جامعه اي كه باشم اگه تحقيقي كه اين چند ساله كردم درمورد اديان دنيا كرده باشم صد در صد مسلمون شيعه دوازده امامي ميشدم!
چه بسا كه بهتر و با ايمانتر و استوار تر چون از راه سخت تري به اين باور رسيدم تا از راه نسل در نسل!

نقل قول
در ادامه خدمتتون عرض کنم که بله از نظر شما ایشون معصوم بودن و بیگناه اما من نوعی ای که آشنایی مستقیم با ایشون ندارم و از کتاب اول مسلمین نیز مدرکی دال بر این موضوع پیدا نمیکنم چطور و بر چه پایه ای این ادعا به این بزرگی رو قبول کنم؟

بر اساس تحقيق در راز سلاله چهار ده تن!
من ميتونم اياتي رو از تورات و انجيل كه كتب بسيار دست برده اي هم هستند بيارم كه جاهاييش به صورت خيلي زيركانه به راز سلاله پاك 14 تن اشاره كرده!
ميتونم درمورد مقام امامت و اين منصب كه بعد از عمري مجاهدت حضرت ابراهيم به اين مقام ميرسه صحبت كنم!
وجوديت اين چهارده تن از قبل از خلق بشر در دستگاه الهي تنظيم شده!
و معصوميتشون هم هست!
درمورد اينكه ميگيد كه معصوميتيشون اجباري بوده و اين حرفا هم خير اينطور نيست!
بجز لطفي كه خدا بهشون داشتند اون زحمتي كه خودشون هم كشيدن وجود داره و داشته!
همين الانم با برخي ايين هاي الهي ميشه به درجه هايي رسيد كه انسان بتونه به انرژي هاي ماورايي هم دست پيدا كنه ولي به شرطي كه بتونه راه درست رو بره!
اون ويژگي انسان بودن و مختار بودن هم در پيامبر بوده و هم در خاندانش.

نقل قول
ممکن مثل کمیل عزیز بگید خب قبول نکن,پس دین فقط از طریق شمشیر باید گسترش پیدا کنه؟و منی که معتقد به گفتگو هستم نمیتونم دین شما رو قبول کنم؟

شما كه اهل گفتمان و منطق هستي به نهج البلاغه رجوع كن تا بتوني قدرت منطق يك فرد رو درك كني!
منطقي كه امام علي در نهج البلاغه اورده رو نميشه هيج جا پيدا كرد و خيلي از مسيحي ها و يهودي ها با خوندن همين كتاب به اسلام روي اوردن!
اين خودش يك اعجازه!ساير اعجاز امام علي هم وجود داره كه ميتونيد بهش سري بزنيد!
منم هيچ وقت نگفتم اسلام با شمشير بايد منتشر بشه!
گفتم اسلام با شمشير از خودش دفاع ميكنه!
محارب يعني كه كسي كه با شمشير يا با زبان و قلم و با افكار يا رفتارش سعي بر لطمه زدن به اسلام ميكنه و حد الهي بهش جاري ميشه!
و اينكه بهتون بگم دين اسلام براي متولد شدن مجبور به يه سري جنگ ها بود!
ولي ايا هنوزم اينو ميبينيد؟؟
ايا تو احكام و يا قران وجود داره كه بگه بريد به سمت گشايش اسلام با شمشير؟؟خير نه ميبينيد در عمل و نه در مكتوبات!
فقط اون زاده شدن و متولد شدن اسلام بود كه به يه سري چيزا نيازمند بود!

نقل قول
اگر هم میخواید که سند تاریخی از فلان کتاب بیارید که پیامبر فرمود در جوابتون پیشاپیش بگم که دوست من,بنده نمیتونم با توجه به چند کتاب که سندیت اون و سالم و بیطرف بودن اون معلوم نیست پایه های اعتقاداتمو پی ریزی کنم.


پس چطوري به اسناد خودتون ميتونيد اكتفا كنيد؟؟
اگه نميتونيد سند قبول كنيد پس هيچ سندي نبايد باشه!
بعد سوال پيش مياد كلا شما از چه طريقي ميتونيد به حقيقت دست پيدا كنيد؟؟
شما وقتي ميري پيش دكتر اول به اين موضوع كه ايشون دكتر هستند و توانايي طبابت دارن ايمان مياري و چونو چرا نميپرسي بعد سر بيماريت باهاش بحث ميكني تا راه حلي براش پيدا كني!
اين حكم درمورد افراد ديني هم همينه!
شما بالاخره بايد يه جايي نسبت به دين يه اعتمادي بكني كه بتوني به مشكلات بعديت برسي ديگه

ديگه وقتي نميتونيد به راز معصوميت 14 تن پي ببريد واقعا نميدونم چي ميتونه راهنماييتون كنه

نقل قول
خودتون هم گفتید که منبع رو بگو ما بریم بررسی کنیم!! یعنی هر منبعی من بگم شما با پیش فرض معصوم بودن امامان سراغ بررسی اون مطلب میرید.
اگه مطابقت داشت قبول میکنید و تطابق نداشت رد میکنید..

شما منبع ميگي ما راويان و كاتبانشو برسي ميكنيم همچنين كنار ساير منابع ميزاريم و نتيجه گيري ميكنيم!
دليل نميشه هركسي هرچيزي نوشت رو ما به عنوان منبع قبول كنيم!
اين موضوع تو حديث ائمه و پيامبر هم صادقه!وقتي يه حديثي نقل ميشه ميريم سراغ منابعش تا از صحتش ايمان پيدا كنيم!كه يه كار عقلاني و منطقيه.

نقل قول
هیچ کتاب تاریخیه دینی رو قبول ندارم

بالاخره قرانو قبول داريد يا نه؟؟


نقل قول
حالا کمیل عزیز که علاقه بهش پیدا کرده بودم بخاطر جواباش اما این آخری بدجور تندرو شدی!

البته زياد تندروي نيست يه جور دفاع از عقيدس عقيده اي كه واسش زحمت كشيدم!دوست ندارم تبليغ كنم و يا ادعايي داشته باشم و خدا ميدونه كه خيلي هم درمورد خيلي چيزا جاهلم ولي درمورد دينم تحقيقات لازمو كردم و دينم نسل در نسلي نيست و بهش ايمان قلبي دارم!

نقل قول
فک کنم با شما دیگه نتونم بحث کنم چون پیش فرض برای بحثمون گذاشنی که معادلات و محاسباتمون رو بهم میریزه.

خب شما يه پيش فرض بزار كه بحث كنيم
شما كه از يه طرف ميگي كتابي رو قبول نداري بعد از يه طرف از كتابي منبع مياري كه امام حسينو امام حسن تو كشتار ايراني ها دست داشتن!
ببخشيد بالاخره تكليفو مشخص كنيد قبول داريد اسناد تاريخي رو يا نه؟؟
اگه نداريد پس بر چه اساسي بايد بحث كنيم؟؟ يه مبنايي رو قرار بديد اگه ما هم توانايي داشتيم مستفيض بشيم
اگه ميخوايد به منابع تاريخي اكتفا كنيد پس چطوري ميتونيد سند مقابلتون رو رد كنيد؟؟
ولي من راجب به سند ها اينو ميدونم از زمان يهود تا به امروز خيلي ها دست تو تاريخ و كتب ديني و تاريخي بردن به دلايل بسيار زياد!
در اسلام و خود شيعه هم اين تحريفات وجود داره!
ولي خود پيامبر ميگه اگه ميخواهيد از راه حق گمراه نشيد به كتاب خدا و اهل بيت من تمسك بورزيد
اين خودش نشون دهنده اينه كه بهترين راه اينه كه مبنا رو بر معصوميت چهارده تن قرار بديم!
باز شما مبنايي جديدي داري بما هم بگو


نقل قول
جناب کمیل خدمتتون عرض کردم من برای رد اسلام پا به عرصه ی تحقیق نگذاشتم.
پس وقتی که گذاشتم برای رد اسلام نبوده.برای بررسی اون بوده تا بعدها بعد از اتمام تحقیقاتم بتونم راجب قبول یا رد کردن اون صحبت کنم.

چه خوب
پس اگه ميخواهيد واقعا تحقيق كنيد من يه پيشنهاد دارم!
همه اديانو مو به مو برسي كنيد.درمورد تحريفات و دلايل به وجود امدن تحريفات و مقاصد تحريف كنندگان تحقيق كنيد!
به اسلام كه رسيديد همه منابع رو قشنگ برسي كنيد و عقلاني تصميم بگيريد.

اگه دوست داشتيم ميتونم منابعي رو هم در اختيارتون بزارم تا همشونو چك كنيد!


نقل قول
بنظر شما راه رسیدن به خدا فقط از طریق دینه؟فرد بی دین نمیتونه خدا پرست باشه؟

راه شناخت خدا فقط به نظرم از ظريق فرستاده ممكنه
وگرنه شما ميتونيد متصور بشيد كه يه خدايي هم هست كه اين دنيا رو افريده ولي عوامل مابعدالطبيعه اي مشاهده كنيد كه ذهنتون رو گمراه چيزاي ديگه اي بكنه!
مثل وجود اجنه و شياطن و قدرت هاي شيطاني كه علم امروز ثابت كرده همشون وجود دارن.
چه تضميني به من ميديد كه دقيق همون خدايي كه هست رو پيدا كنيد؟؟

نقل قول
جناب کمیل من از این حرف شما این برداشتو میکنم شما حق تبلیغ دینت رو داری ولی یک کافر و مشرک حق این کار رو نداره!
و شما میتونی به جرم تبلیغ علیه اسلام ایشون رو محارب حساب کرده و خونشو بریزید و افتخار هم بکنید یه مبلغ شرک رو کشتیم.بسیار منطقی و عالی!!


اشتباه برداشت كردي ديگه يه كافر و مشكر حق زندگي كردن و حقوق شهروندي داره (بجز بعضي حقوق خاص كه مخصوص مسلمينه) ولي حق لطمه زني و انحراف اندازي و شمشير كشيدن عليه اسلام رو نداره!
كه درجوابتون هم كوثر خانم خوب متنني رو قرار دادن از دل قران كه 4 مرتبه داريم تا به حكم حد جاري كردن برسيم!
اينم در نظر بگيريد هيچ تضميني وجود نداره كه تو جهاد فقط كافر كشته بشه و مسلمون صحيح و سالم بمونه!
اون مسلموني كه جونشو براي اعتقادش به خطر ميندازه خودش صاحب تكريمه

راجب به تبليغ هم به نظرم اصلا عقلاني نيست كه يه كافر توي يه مملكت ديني (هرديني) مجاز باشه مردم رو به سمت بي ديني بكشونه
اين خيلي عقلانيه فكر نميكنم هيچ ادم مقيدي اينو بپذيره كه فرزندانش تو جامعه با ادمهايي سروكله بزنن كه از نظر اونا ادمهايي هستند كه با خدا دشمني دارن و براي خداي يگانه شريك قائل ميشن يا بهش توهين ميكنن!

نقل قول
فرزندانشونو به جنگ نفرستاده؟!بسیار عالی.ما به بن بستی رسیدیم که بحث بیشتر دور زدن دور خودمونه.

چرا به بن بست؟؟ سند اوردي كه ميگي بودن سند اوردم كه ميگه نبودن شما ثابت كن كه سند من مشكل داره تازه بازم براي من بودن يا نبودنشون اصلا مهم نيست!
مهم اينه كه صفاتي كه تو جنگ بهشون نسبت ميديد ازشون مبراست مثل همون تفسري كه حسين قرار داد كه بدون شمشير دين رو پذيرفتن

و من ميتونم سند هاي تاريخي از دل خود ايران دربيارم مردم به خاطر ظلم حاكمين خودشون به اسلام روي اوردن و با اختيار پذيرفتن و عكس العملي نشون ندادن و بعد از فتح ايران چون ايراني ها دسته دسته مسلمون ميشدن حاكمين و خلفايي كه بوي از اسلام نبردن گرويدن به اسلام رو ممنوع كردن تا بتونن از مزايه جزيه بهره ببرند!

نقل قول
اما در مورد کشتن کفار که جنگ های فراوانی وجود داره.
تمام کتب تاریخی رو که کنار بگذاریم قرآن عزیزمون دستور میده به پیامبر که کفار را هر کجا یافتی بکش.کلا قرآن رابطه ی خوبی با کفار نداره.
جنگ های فراوانی هم با یهودی ها و کفار ایشون انجام دادن.


بالا خره شما بايد اينو بپذيري كه اسلام براي متولد شدن نياز داشت يه سري جنگ ها رو انجام بده چون در غير اين صورت هيچ ديني بدون حمايت دولتي و حكومتي توانايي رسمي شدن نداره و اين يه امر عقلاني و معلوميه!و براي بدست اوردن اين حاكميت و مشروعيت سياسي مجبور به جنگيدن و كشتن كفاري كه بت پرست بودن و نهايت گناه رو در برابر خدا انجام ميدادن و يه سري سنگ و چوب رو ميپرستيدن و قرباني هاشونو براي اين بت ها ميدادن بجنگه و ساير قضيه ها!
اين امور سياسيه شك دارم قبول نداشته باشيد كه براي بدست اوردن مشروعيت نياز به حاكميت هستش!

نقل قول
خدا اینقدر خود خواهه که بندش رو اگه قبولش نداشته باشه ذلیل کنه و حتما ببرش قعر جهنم؟


خودتو يه خالق فرض كن!
فرض كن يه موجودي خلق كردي و راه رستگاري رو بارها و بارها بهش نشون دادي و بعد اون به جاي تمكين از تو نشونه هاتو ويران ميكنه و ميكشه و به تو شرك ميورزه و بهت توهين ميكنه!
اون وقت ميبريش بهشت ازش پذيرايي ميكني؟؟؟
واقعا اين يه موضوع خيلي ابتدايي بود تو كل بحث
تازه خدا اينقدر مهربونه كه اينهمه برات نشونه قرار ميده با اينكه ميدونه فرستاده هاشو يكي يكي سر ميبرن و بهشون طلم ميكنن يكي رو تو دريا غرق ميكنن يكي رو تو اتيش ميندازن اون يكي رو تو درخت ميزارن و درخت رو ميبرن و با ائمه هم اينكارو ميكنن باز لطفشو درغ نميكنه!

باز تا اخرين لحظه هاي اميدواري نسبت به بازگشتش تلاش ميكنه و بعد از اينكه اميدي بهش نبود ترجيح ميده عذاب الهي چه به صورت بلايا و چه بو صورت جنگ رو بهش نازل كنه!

نقل قول
اگر بنده کافر باشم یعنی خدا و پیغمبرانش رو قبول نداشته باشم ولی بسیار انسان نیک سرشت و پاکی باشم جایی در بهشت دارم یا نه؟(البته با این فرض که خدا و پیغمبرانش رو بشناسم)
سند مورد قبول من فقط قرآن هست.


آیه 121 سوره بقره :

"الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَـئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمن يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ"

121 كسانى كه كتابشان داده‏ايم، آن را چنان كه بايد مى‏خوانند. همين‏ها به آن ايمان مى‏آورند، و كسانى كه بدان كافر شوند آنها واقعا زيانكارند.
_____________________________________________________
سوره ال عمران ايه 19

إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ (19)
19 در حقيقت، دين در نزد خدا همان اسلام است، و اهل كتاب در آن اختلاف نكردند مگر پس از آن كه به حقّانيت آن پى بردند، آن هم به خاطر حسد و رقابت ميان خويش. و هر كه به آيات خدا كافر شود [بداند كه‏] خدا سريع الحساب است.

_________________________________________________
سوره نساء ايه 136

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً (136)

136 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! به خدا و رسول او و كتابى كه بر پيامبرش نازل كرده و كتابى كه قبلا نازل نموده ايمان آوريد. و هر كه به خدا و فرشتگان و كتاب‏هاى آسمانى و فرستادگان او و به روز واپسين كافر شود، بى‏گمان به گمراهى دورى افتاده است.
_________________________________________________
سوره هود ايه 17

أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَكُ في‏ مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ (17)

17 آيا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است و شاهدى از [جانب خدا] در پى اوست، و پيش از او نيز كتاب موسى كه پيشوا و رحمتى بود [گواه او است، دروغ مى‏بافد]؟ آنها [كه در پى حقيقت‏اند] به آن ايمان مى‏آورند و هر كه از گروه‏ها به آن كافر شود آتش وعده‏گاه اوست. پس در آن [قرآن‏] ترديد مكن كه آن حق است و از جانب پروردگار توست ولى بيشتر مردم ايمان نمى‏آورند.
__________________________________________
سوره مائده ايه 5

الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ (5)

5 امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شد و طعام اهل كتاب براى شما حلال و طعام شما براى آنها حلال است، و [نيز ازدواج با] زنان پاكدامن با ايمان و زنان پاكدامن از كسانى كه قبل از شما به آنها كتاب داده شده بر شما حلال است، به شرط آن كه مهر آنها را بپردازيد، در حالى كه پاكدامن باشيد نه زناكار و رفيق‏گير. و كسى كه به مقتضاى ايمان ملتزم نباشد، قطعا عملش تباه است و او در سراى ديگر از زيانكاران خواهد بود.
__________________________________________
سوره توبه ايه 28

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ حَكيمٌ (28)

28 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! حق اين است كه مشركان ناپاكند، پس نبايد از سال آينده به مسجد الحرام نزديك شوند، و اگر [در اين قطع رابطه‏] از تنگدستى بيم داريد، اگر خدا بخواهد زودا كه از فضل خويش بى‏نيازتان كند كه خداوند داناى حكيم است.

__________________________________
سوره توبه ايه 85

وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (85)

85 و اموال و اولاد آنها تو را به شگفت نيندازند، جز اين نيست كه خدا مى‏خواهد در دنيا با اينها عذابشان كند و جانشان در حال كفر برآيد.




پ.ن
باز هم هست اگه دوست داشتيد ايات بيشتري قرار بدم




۱۸ آذر ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام: ۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی
- ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور
- جوزپ گواردیولا
گروه:
- كاربران بلاک شده
ببینید هر کسی این بحثو دنبال کنه یه نتیجه بیشتر نمیگیره.
شما هر منبعی که با عقایدت جور در بیاد رو قبول میکنی هر منبعی هم جور در نیاد رو یه جوری میپیچونی.

به قول کمیل بالاخره برای بحث باید یه منبعی چیزی وجود داشته باشه شما اگه هیچ منبعی رو قبول نداری که همین سوالاتت از کجا پیش میاد اگرم منبعی قبول ئداری بگو ما هم استفاده کنیم.

در ضمن شما آخرشم مشخص نکردی که قرآن رو قبول داری یا نه.

یه جا گفتی فقط قرآنو قبول داری خب از راه همین قرآن خیلی از همین شبهاتی که مطرح کردی قابل حله.

چند تا نمونشو کمیل برات گذاشت.

ببین نمیدونم روحانی های اسلام رو قبول داری یا مثل خیلیای دیگه یه اسم آخوند روشون میذاری و ازشون فراری میشی به جرم اینکه دین واقعی رو تبلیغ نمیکنن ولی اگر واقعا آدم واقع بینی هستی برو بشین با یه متخصصش بحث کن این شبهاتی که مطرح میکنی خیلی پیش پا افتادست و خیلی راحت قابل حله.






۱۹ آذر ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
(مصباح عزیز مطالبی رو اضافه کردی که بی ادبی بود لطف شما رو جواب ندم: بنده کانال آمریکایی نیستم و اصلا کانالهای ضد اسلام رو نیز خدا شاهد نگاه نکردم.همه حرفهام مبتنی بر تحقیق خودم بوده,من با حرف شما راجب جنگ پیامبر در حالت خوشبینانه میتونم موافق باشم,چرا خوشبینانه؟ چون شما با یک آیه راجب تمامی آیات حکم صادر کردی! یعنی با آیه 119 که فرموده اگر آزار رساندن... در صورتی که میدونیم هر آیه در یک سالی و شرایط مختلف نازل شده.درود بر شما دوست عزیز)
میدونید چی برای من جالبه!! من به شخص شما توهین نکردم !! چون رشته تحصیلیم ایجاب میکنه انسانهارو براساس انسانیت قبول داشته باشم !!! من ازین سایتهای دعوای شیعه وسنی و بحث بین مسلمون وغیر مسلمون زیاد دیدم!! چیزایی که تونوشته هاتون دیدم بیشترش تو اون سایتها به چشمم برخورده!! اگه فکر میکنید توهینی بوده قطعا من به اون تفکر نوهین کردم !!! البته من وقتی اون ارسال رو میذاشتم به همچین موضوعی فکر هم نکردم. شما حتی اگه شبکه ها رو هم ندارید وندیدید ولی این حرفارو جایی بالاخره شنیدید وتحت تاثیرش قرار گرفتید!! انسانی که حق پذیرباشه وقتی مطلبی رو میفهمه اونو قبول میکنه ولی متاسفانه شما با این بهونه که میخوام کامل درکش کنم بعد قبول یا ردش کنم خودتونو گول میزنید!! وقتی خدارو قبول دارید یعنی همه چیزشو قبول دارید!! نه فقط خدایی که من اعتقاد داشته باشم هست ولاغیر!!
اینکه میگید هر آیه تو یه زمان وتو یه سال نازل شده بله درسته اما کتاب خدا یه کتاب منسجمه که هرآیه ش اون یکی رو تکمیل کرده!! قرار نبوده خدا هراتفاقی میفتاده دونه دونه و ریز به ریزشو بگه و تفسیرشم بکنه!! علم تفسیرشو به فرستاده ش داده خودشم بخشی از ماجرا رو نقل کرده!!
شمایی که میگی من به دینی اعتقاد ندارم به معصوم بودن ائمه و پیغمبر اعتقادی ندارم فقط خدا وکتابش!! چطوری ایمان داری که کتابی که بهت رسیده کاملا از طرف خداس؟؟ چطوری برای من ثابت میکنی این کتاب رو بدون کم وکاستی یه فرد بدون معصومیت که بری از خطا واشتباه نیس هرکاری ازش ممکنه بربیاد به شما اینو صحیح و سالم رسونده!!؟؟
اصلا چطوری این کتای به شما رسیده؟؟؟ آیا خداخودش آیات رو برای شما دونه دونه نقل کرده؟؟




فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۱۹ آذر ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: foumani
پیام: ۱۸۸
عضویت از: ۲۳ آبان ۱۳۹۰
از: fouman
طرفدار:
- مسی
- مارادونا
- تاج کبیر آسیا
- آرژانتین
- فرهاد مجیدی
- گواردیولا
- مربی ایرانی دیگه نوبرشه
گروه:
- کاربران عضو
اولا ما شیعه هستیم و اسناد تاریخ اسلام به ظاهر معتبر شما از منابع اهل تسننه که برای ما بی ارزشه. ما در بحث تاریخ اسلامی چند نوع روایت داریم: 1- روایات با راوی غیر معتبر که به هیچ وجه قابل استناد نیستن 2- روایات با سند واحد که از صحت آنها مورد شکه و نمی تونن شرط کافی برای اثبات موضوعی باشند 3- روایات کثیرالسند که در منابع متعدد و از راویان مختلف بیان شده و اینها کاملا قابل استنادن
ثانیا تاریخ طبری یک کتاب تاریخ است که نویسنده اش هر آن چه شنیده در آن گرد آورده است . از حقیقت تا افسانه و خرافه . محک عقل ، مشهور تاریخ ، و منابع قابل اطمینان می تواند سره را از ناسره جدا سازد . و مورخان اسلامی تایید کننده این موضوع هستن،اگر فقط یک بار تاریخ طبری را ورق می زدید در همان صفحات آغازین مشاهده می کردید که مولف می نویسد آنچه در این کتاب جمع آوری شده همگی صحیح نیست و آنها را از افراد مختلف شنیدم و جمع آوری کردم شاید در آن چیزهایی باشد که باعث ناراحتی شود اما این سخنان از من نیست و من فقط آنها را جمع آوری کرده ام.و در ادامه به چند موردش اشاره میکنم
ثالثا درمورد کتاب دو قرن سکوت مرحوم دکتر زرینکوب، خود مرحوم زرینکوب اذعان دارد که این کتاب را در جوانی و از روی تعصب نوشته و حتی روایات ضعیف را اورده . و اینکه خود مرحوم زرینکوب بسیاری از نظراتش که در دوقرن سکوت اورده در کتب دیگر مثل کارنامه اسلام ( چاپ 1347) منکر شده مثلا در کارنامه اسلام ایشان علنا متذکر میشوند که سوزاندن کتابها توسط مسلمین سند محکمی ندارد و به ان با دیده تردید مینگرند ؛ یا اثر دیگر ایشان بنام " تاریخ ایران بعد از اسلام" که حقیر به دوستان توصیه میکنم این دو کتاب مرحوم زرینکوب یعنی 1- کارنامه اسلام 2- تاریخ ایران بعد از اسلام ، را هم مطالعه نمایند
رابعا تاریخ رو قوم پیروز مینویسه و شما نباید به منابع غیر اسلامی استناد کنی. مثل اینه که من بحث توحش ایرانیان قبل اسلامو مطرح کنم و استناد کنم به فیلم 300 و سایر منابع یونانی.







بی خامنه ای شعار هم عهدی چیست ؟
بی خامنه ای ندای یا مهدی چیست ؟
هر کس که نشد فدایی خامنه ای ،
بی شک تو بدان فدایی مهدی نیست !
۱۹ آذر ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: foumani
پیام: ۱۸۸
عضویت از: ۲۳ آبان ۱۳۹۰
از: fouman
طرفدار:
- مسی
- مارادونا
- تاج کبیر آسیا
- آرژانتین
- فرهاد مجیدی
- گواردیولا
- مربی ایرانی دیگه نوبرشه
گروه:
- کاربران عضو

درباب این بحث نکاتی قابل توجه است که باید به آن اشاره کرد:
*در جنگ با ایران ، احکام اسلام رعایت می شد ، اگرچه ممکن است برخی از مسلمانان از آنها تخطی کرده باشند ، اما در سطح کلان و غالب چنین نبود.
*آتش زدن کتابخانه ایرانیان توسط مسلمانان کاملا دروغ است .به این شبهه درکتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ص 92-111 ، نیز ص 308 ، استاد مطهری اشاره شده است.
*همانطور که دوستان عزیز درگذشته بحث نمودند:
مردم ایران نسبت به دین نوظهور اسلام علاقه وافری داشتند ونه به زور وشمشیر بلکه باارادت ومشتاقانه وبا بامعرفت حقیقی به سلام گرویدند،نمونه بارز این نکته سرزمین دیلم است همانطور که آورده اند:

این قسمت از ایران در حدود 250 سال در برابر هجوم و نفوذ اعراب مقاومت کردند بطوریکه اعراب مسلمان این نواحی را"ثغر" می خواندند که یعنی: مرزی که ولایات اهل کفر را از مسلمانان جدا می سازد.

*درمورد بعد اینکه،برخی از مسلمانان نه برای اشاعه فرهنگ اسلامی بلکه جهت به دست آوردن غنیمت به دیگر بلاد حمله می کردن وپیامبر اکرم دربسیاری از اوقات باایشان درمجادله بودند:

کسب غنایم (غنیمت های جنگی) انگیزه اصلی اعراب در جنگ ها بوده است. انگیزه اصلی اعراب در جنگها گسترش دین مبین اسلام نبوده بلکه در واقع در نظر اشراف عربستان جنگهای دایمی و کسب غنایم و تصرف اراضی وبدست آوردن اسیران برده از جمله فعالیت های تولیدی بشمار می رفته است.برای اثبات این مطلب به چند رویداد تاریخی اشاره می کنیم.

یکی از علل عمده شکست مسلمانان در جنگ احد (سال 4 هجری) در واقع این بود که نگهبانان و پاسداران ارتفاعات به طمع غنایم سنگر های خود را ترک کرده و به جمع آوری غنایم مشغول شدند.

(تاریخ طبری. جلد3 .صفحه975-976-990-994)


در جنگ "جبل الرمات" نیز بر خلاف دستور حضرت محمد لشکریان برای کسب غنایم از جای خویش حرکت کردند و باعث شکست مسلمین گردیدند. اهمیت کسب غنایم در جنگ اعراب تا بدانجا بود که در بعضی از جنگ ها (مانند حنین) لشکریان اسلام بدون هیچ احترام و ملاحظه ای در برابر حضرت محمد می ایستادند و برای چگونگی تقسیم غنایم جنگی با حضرتمحمد مجادله می کردند.(تاریخ طبری. جلد3. صفحه 1214-1


نتیجه کلی از بحث این است که:
برخی از به ظاهر مسلمانان با عدم اجرای فرامین الهی وسرپیچی از دستورات پیامبر دست به خشونت زده اند که این نه به دین مبین اسلام ونه به شخص پیامبر اسلام(ص)خدشه ای وارد نمی کند.





بی خامنه ای شعار هم عهدی چیست ؟
بی خامنه ای ندای یا مهدی چیست ؟
هر کس که نشد فدایی خامنه ای ،
بی شک تو بدان فدایی مهدی نیست !
۱۹ آذر ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: foumani
پیام: ۱۸۸
عضویت از: ۲۳ آبان ۱۳۹۰
از: fouman
طرفدار:
- مسی
- مارادونا
- تاج کبیر آسیا
- آرژانتین
- فرهاد مجیدی
- گواردیولا
- مربی ایرانی دیگه نوبرشه
گروه:
- کاربران عضو
این تصویر هم باید برای شما جالب باشه


دوستان بنگرند که شیادان چگونه با حس میهن دوستی جوانان بازی میکنند

این عکس از کتاب ""تاریخ سیاسی اسلام""" نوشته دکتر حسن ابراهیم حسن . که نویسنده ای مصری است گرفته شده

این عکس در ص 361 این کتاب وجود دارد ذیل این عکس در این کتاب نوشته شده عکس یک مراسم عروسی است. چنانکه پیداست اعراب در حال شادمانی و پای کوبی و بوق و دمامی و شیپور زدن هستند

مترجم این کتاب ابوالقاسم پاینده نشرانتشارات جاوید





بی خامنه ای شعار هم عهدی چیست ؟
بی خامنه ای ندای یا مهدی چیست ؟
هر کس که نشد فدایی خامنه ای ،
بی شک تو بدان فدایی مهدی نیست !
۱۹ آذر ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: foumani
پیام: ۱۸۸
عضویت از: ۲۳ آبان ۱۳۹۰
از: fouman
طرفدار:
- مسی
- مارادونا
- تاج کبیر آسیا
- آرژانتین
- فرهاد مجیدی
- گواردیولا
- مربی ایرانی دیگه نوبرشه
گروه:
- کاربران عضو
دوستان احتمالا نویسنده این مقاله را می شناسند " ارشام پارسی" همان که در جعل تاریخ بی نظیر است همان که مقاله ای درباره زن در گذر زمان نوشته و دروغهایی شاخدار فرموده است .

ایشان در سراغاز مقاله شان می سرایند که :
"در واپسینسالهای شاهنشاهی ساسانی اوضاع کشور آشفته گردید . به طوری که بعد از پادشاهیانوشیروان دادگر هرمزد بر تخت نشست و بعد از او خسرو پرویز که این دوره ها به نامدوره های شکوه و جلال ایرانیان نام گرفته است ."

ایشان ظلم و فساد بیش از حد در تمامی دوره ساسانی را نادیده می گیرد و می فرمایند شکوه "جلال ایرانیان"
نخست باید بگویم این شکوه و جلال ، شکوه و جلال توده ی مردم ایرانی نبود بلکه شکوه و جلال شاهان و اشراف و مغان ستمگر ساسانی بود . که از خون و مال و اموال رعایا برای خود کاخها و حرمسراهای بیشمار ساخته بودند .
مردم و توده های ایرانی حتی نمی توانستند سواد داشته باشند و مجبور بودند هماره در طبقه ای که برای انها معین شده بود نسل در نسل بمانند . فردوسی بزرگ مثلا داستان رعیتی را نقل میکند که از انوشیروان دادگر!! درخواست می کند که اجازه دهد فرزندش اجازه سواد داشتن داشته باشد و حتی حاظر در برابر چنین اجازه ای تمام داراییش را به شاهنشاه عادل!!! بپردازد اما این شاه عادل اندک اعتنایی به ان رعیت بینوا نکرد .
باری این نمونه ای کوچک از ظلم شاهان ستمگر بود درقبال رعایا
البته رفتار انوشیروان رفتاری نشات گرفته از شخصیت وی نبود که بگوییم تنها انوشیروان چنین بوده ایین زرتشت چنین می فرمود ؛ چنانکه در یشتها در «بهمن یشت» بند دوم و نیز در « خرداد یشت » بند نهم تصریح شده است که موبدان کتاب زند را جز به محارم و نزدیکان خود نیاموزند و اهورا مزدا این سفارش را شخصا به حضرت زرتشت میکند . ما در ادامه در ظالم بودن انوشیروان نوشته ای مستند خواهیم اورد.

اما ظلم و بیداد از همان اغاز دوره ساسانی شروع میشد هرچند زمان پادشاهی چند پادشاه که تعدادشان از انگشتان یک دست فراتر نمی رود . ساسانیان قدرتی در حد دولت روم داشتند و تنها در این مدت زمان کوتاه می توان گفت رعایا از رفاه نسبی برخوردار بوده اند .
از خصوصیات دوران ساسانی چنانکه گفتیم ظلم و ستم بود که در همه ادوار و پادشاهان رواج داشت. از همینروست که اردشیر پاپکان فرموده است :
«از این پس دین و دولت یکی است و فرومایگان(رعایا پست و اهریمنی نژادند) نباید بکار دین پردازند چرا که از میان رعایا رهبران دینی پدید آیند و این به زیان پادشاهی ایران است زیرا رعایا با توسل به دین میتوانند شاه را ساقط کنند. باید که بر سراسر کشور ایین مزدا گسترده شود و همین یک ایین برقرار باشد . امور ایین ویژه روحانیون است و رعایا را حق دخالت در امور ایین نیست. رعایا باید در چهار طبقه جای گیرند و کسی حق انتقال از طبقه ای به طبقه دیگر نیست. برای حفظ اصالت خون و نژاد در اشرافیت و روحانیت آریایی ، باید که سنت مقدس ختودت اجرا گردد و شاهزدگانی به شاهی خواهند رسید که زادۀ سنت ختودت باشند» کارنامه اردشیر .128 صادق هدایت
«البته نظام طبقاتی را ساسانيان اختراع نكردند . بلكه از دوره هخامنشيان‏ و اشكانيان معمول و مجری بوده است ( 1 ) . ساسانيان اين نظام را تجديد و تاييد و تقويت كردند .
مسعودی در مروج الذهب ( 2 ) می‏نويسد :
اردشير بن بابك سر سلسله ساسانيان مردم را هفت طبقه قرار داد .
هم او در التنبيه و الاشراف ( 3 ) می‏نويسد :
چون در جريان كار ضحاك ، كاوه كه آهنگری بيش نبود توانست ملك ضحاك‏ را واژگون سازد ، اردشير در فرمان معروف خود ، پادشاهان پس از خويش را از خطری كه از ناحيه طبقه عوام پيش می‏آيد برحذر داشت
( 1 ) رجوع شود به تاريخ ايران باستان ، تاليف مشيرالدوله ، چاپ جيبی‏ ، جلد ششم ، صفحه 1500 و جلد نهم ، صفحه . 2684 ايضا تاريخ ايران ، تاليف مشيرالدوله ، صفحات 16 و 123 و . 240
( 2 ) جلد 1 ، صفحه . 152
( 3 ) صفحه . 76 »
میبنید یک کشاورز نمیتواند پای از طبقه خود بیرون نهد یک کشاورز نسل در نسل کشاورز است یک زرگر نسل او همیشه زرگر خواهند بود . داستان فردوسی و انوشیروان عادل! و رعیتی که ارزوی سواد داشتن فرزندش را دارد، رعيت حاضر است تمام دارایی اش را به شاه عادل!! بدهد که اجازه شاه متعاقبا اجازه دهد فرزند رعیت بتواند سواد و دانش بیاموزد اما دریغ و پاسخی که شاه عادل میدهد بی اعتنایی است طبق اوستا و پیشینیان رفتار مینماید، در همین راستاست.
« اردشیر... مقرر فرمود که باید میان رعایا و اشراف در خوراک و پوشک و خانه و زن و دیگر امور شخصی و اجتماعی تفاوت باشد تا هر طبقه ای در جایگاه خویش قرار گیرد. و فرمود تا رعایا(ی بدبخت و ستم دیده) به اشراف و طبقات ممتاز احترام گذارند و رام باشند، به این منظور که رعایا پای از گلیم خویش فراتر ننهند و خیره سری و گستاخی و ناسپاسی نکنند. ..» ن.ک: نامه موبد موبدان تنسر 89 .90 ؛ مجتبی مینوی
اری مسلم است در روزگاری که شاهان و مغان حاکمیت مطلق بر رعیت داشتند نباید رعیت را بکاری گماشت که گستاخ شود و علیه شاه بشورد و شاه را بکنار زند دانش و سواد رعیت را گستاخ میکند و میشوراند رعیت را باید خر نگه داشت.و از باید از او سواری گرفت و استعمارش کرد. اینجاست که در نوشتار یونانیان عبارت «استبداد شرقی » را می بینیم و باید درک کنیم .
رعایا هماره باید رام و پیرو باشند:«مرد پاک دین باید پیرو مقام روحانی [= مغ ستمگر باشد] باشد» یسنا 1 /21 / 19 / 16، 17 18
برهمین اساس است که روحانیون بخشی از مقدسات شدند و در ردیف خدایان ستایش میشدند (درحالی که در قران میخوانیم ستایش مخصوص خداست) و نیایشهای روزانه از انان به نیکی یاد باید شود: «موبد پاک و سرور پتکی را که در درون کشور در خدمت است می ستاییم، موبد فرخنده و سرور پاکی را که دربیرون از کشور است می ستاییم» یسنا 2/ 222/
و خلاصه اگر کسی دُستور ( = مرجعي تقلیدی که رعیت موظف بود از موبدی خاص پیروی کند) نداشت یا از دستور خویش نافرمانی مبنمود و احيانا به اشراف اهانت ميكرد محکوم به مرگ میشد « کسی که منکر و نافرمانبردار باشد محکوم به مرگ است» وندیداد 2 /1036 + کتاب روایت پهلوی
همانطور که ملاحظه میکنید گویی رعیت در ایران باستان گوسفند بوده است
برخی از این پان ایرانیست ها از حس میهن دوستی جوانان سو استفاده می کنند و حقیقت را وارونه جلوه میدهند و میسرایند که :
« نیاکان ما به شمار روزهایی که اکنون ما سوگواری داریم ، جشن و سور داشته اند.. و امروز ایینه دل ما را زنگار اندوه و سوگواری فرا گرفته است » جلیل دوستخواه مقدمه ای بر گزیده اوستا 10
جشنهای مورد نظر اینان همان جشنهایی است که شرکت کردن در ان اجباری بوده است و عدم شرکت در ان حکم نابودی تمام دارایی ها اعم از گله و رمه و باغ و مزرعه و سرانجام مرگ خود رعیت داشته است :
انجام فرایض و عمل به اوامر و ترک نواهی در دین مزد یسنی(ایین مغان ستمگر) ، نشانه دیانت و پاکی است ، ترک اوامر و انجام نواهی گناهی بزرگ بوده و کیفر دنیوی و اخروی دارد . برخی گناهان توبه پذیرند و با دادن کفاره قابل گذشت می باشند اما برخی دیگر غیر قابل گذشت بوده و کیفر دارند . موضوع کیفر تا آنجا مهم و جدی است که مقام روحانی هماره دو تازیانه در دست دارد ، تازیانۀ چریمین و تازیانه دوال که هردو ویژۀ اجرای حد شرعی است و در دست داشتن دو تازیانه از شرایط پیشوایی است. ان نشان میدهد که در دوران دینی و تاریخی باستانی که دین زرتشتی حاکمیت مطلق داشته و حکومت دینی زرتشتی (بخوانید دین مغان) برقرار بوده ، رعایای ایرانی چگونه و تا چه اندازه مرعوب دین زرتشتی و مقهور مقامات روحانی بوده اند و در انجام فرایض زیر نظر قرار داشته اند این وضعیت تنها شامل وظایف فردی نمی شده بلکه شرکت در مراسم دینی اجتماعی واجب بوده است .


سزای شرکت نکردن در جشنهاي گاهنبار (مرگ) :

گفتنی است که برجسته ترین و مهم ترین مراسم عمومی دینی ، جشنهای شش گانۀ سال بود که گاهنبار نام داشت و نماز و نیایش یا آفرینگان خاص ِ خود را داشته است . در احکام آفرینگان گهنبار آمده است که :

« اگر بهدینی در نخستین گهنبار شرکت نکرد و میزد (= نذری غیر مایع خوردنی) را نداد، در میان مزدیسنان در خور بندگی نباشد. اگر در دومین گهنبار شرکت نکرد و میزد را نداد ، در میان مزدیسنان پیمان شناس نباشد و با او دادوستد نباید کرد. اگر در سومین گهنبار شرکت نکرد و میزد نداد ، در محاکم قضایی ، ادعای او پذیرفته نیست . اگر در چهارمین گهنبار شرکت نکرد و میزد نداد به اتلاف ستور برگزیده محکوم است یعنی گاو و اسب و استر و شتر او باید کشته شود . اگر در پنجمین گهنبار شرکت نکرد و میزد نداد ، به اتلاف بهرۀ جهانی محکوم است یعنی همۀ اموال او هدر است. اگر در ششمین گهنبار شرکت نکرد و میزد نداد ، از دین بیرون است و بدون اینکه گناهی باشد باید بر او خروشید و او را راند بدون اینکه گناهی باشد محکوم به اعدام است و باید او را کشت» ر.ک: خرده اوستا 230 ، 242 - 242/ 7، 8، 9 ، 10 ، 11، 12.+ ویسپرد 152

مضحك اينجاست كه نويسنده مقاله یزدگرد سوم را میهن پرست مینامد چنانکه می سراید :

"ولی یزدگرد جوانی میهن پرست ولی بی تجربهبود که برای پادشاهی لیاقت کافی نداشت"

همان یزدگردی که کریستین سن درباره او مینویسد :
کریستین سن می نویسد: « یزدگرد با دربار و حرمسرای خود از پایتخت گریخت در حالی که هزار نفر طباخ و هزار تن رامشگر، و هزار تن یوزبان و جماعتی کثیر از سایر خدمه همراه او بودند و شاهنشاه ، این گروه را هنوز کم میدانست. ص528 »
گویا تمام میهن پرستان چنین اند و اینهمه برای میهن و مردم ان چنین ارزش قائل اند که در چنین شرایطی که دشمن به شهرها حمله میکند باز هم دست از شهوت رانی برندارد و در چنین شرایط به حکم میهن پرستی فرار را بر قرار ترجیه میدهد و از شهری به شهر دیگر می گریزد و حتی فرماندهان شهرهای ایرانی او را نمی پذیرند و سرانجام توسط یکی از رعایا کشته میشود توسط اسیابانی که از شاهان و اشراف نفرت دارد ، چنانکه فردوسی نفرت رعایا از اشراف و مغان ستمگر را چنین نشان میدهد :
یکی دشنه زد بر تهیگاه شاه *** رها شد به زخم اند از شاه آه
به خاک اندر آمد سر و افسرش *** همان نان کشکین به پیش اندرش .
شاهنامه چاپ بمبئی ج4 ص122
حکومتی که پادشاهش به هنگام درگیری با بیگانه ، به همراه هزاران تن طباخ و رامشگر و هزاران زن از مرکز کشور میگریزد، معلوم است که به تودۀ مردمش که با مالیاتهای سنگین خود چنین دربار فاسدی را میگردانند، چه میگذرد!
اگر توده مردم در رفاه اقتصادی و شکوه فرهنگی باشند البته از پادشاه یا حکومتی که در آن شرایط برای ایشان فراهم اورده از دل و جان و با تمام توان دفاع میکنند انهم در برابر هجوم بیگانه به کشور و ایین خود ! اما یزدگرد به امید کمک مردم از این شهر بدان شهر میگریخت و سرانجام یزدگرد توسط اسیابانی کشته میشود.!


"" فتح بحرین ایران و وادار کردن آنان به دادن خراج

طبری افزودهاست در سال 10 هجری پیامبر نامه ای به "منذر ابن ساوی" و "سیبخت" مرزبان هجر( بحرین) نامه ای نوشت تا آنان را به اسلام دعوت کند . بحرین در طول هزاران سال متعلقبه ایران بود . دو تن مرزبان آنجا اسلام را پذیرفتند ولی مجوسان شهر که زرتشتیانبودند و سکنه شهر را تشکیل میدادند مسلمان نشدند و به دستور پیامبر متعهد شدند مبلغ 1 دینار طلا به عنوان جزیه پرداخت کنند . سپس پیامبر دستور مصادره اموال آتشکده هایبحرین را داد و زمینهای آنان به تملک مدینه در آمد

""""

نویسنده در اینجا دروغهایی میدهد برای روشن شدن مطلب از دو کتاب در اینباره خواهیم نوشت :
اول اینکه این فتح در سال 10 هجری نبوده و در سال 8 هجری بوده است چنانکه طبری این مطلب را در حوادث سال 8 هجری اورده است و نیز طبری در اینباره چند جمله بیشتر نقل نکرده است .
تاریخ طبری ص 1191 :
« واقدی گوید: و هم در این سال پیمبر خدا علاء بن حضرمی را سوی منذر بن ساوی عبدی فرستاد با نامه ای بدین مضمون: بسم الله الرحمن الرحیم : از محمد پیمبر خدا به منذر بن ساوی درود برتو . من ستایش خدای یگانه میکنم . اما بعد. نامه تو و فرستادگانت رسیدند هرکه نماز کند و از غذای ما بخورد و رو به قبله ما کند مسلمان است و حقوق و تکالیف مسلمانان دارد و هرکه دریغ ورزد باید جزیه بدهد.
واقدی گوید : پیمبر با انها صلح کرد که مجوسیان جزیه دهند و مسلمان از غذایشان نخورد و زن از انها نگیرد» تاریخ طبری ص 1160
این تمام انچیزی است که طبری نقل کرده است اما نیکوست که از یک نفر دیگر نیز نقل قول کنیم
یاقوت حموی ، درکتاب معجم البلدان گوید :
« این منطقه در صدر اسلام جز قلمرو فارس بود ه و جمع کثیری از عرب در اینجا ساکن بوده از ان جمله قبایل عبد قیس و بکربن وائل و تمیم ، که اینها اکثرا در بیابانهای این سرزمین زندگی میکرده اند.
و از جانب حکومت ایران منذر بن قیس بن ساوی بن عبدالله زید بن عبدالله بن دارم بن مالک بن حنظله بن مالک بن زید بن منات بن تمیم . حاکم انجا بوده . در سال هشتم هجرت پیامبر علاء بن عبدالله بن عماد حضرمی را بدان دیار گسیل داشت تا مردم انجا را به اسلام یا پرداخت جزیه دعوت نماید.
و دو نامه به عنوان منذر بن ساوی و سبُخت مرزبان هجر به وی سپرد و ان دو را به اسلام دعوت نمود و چون نامه پیامبر به انها رسید هر دوی انها مسلمان شدند و نیز همه عربهایی که در ان دیار بودند اسلام اوردند و همچنین برخی از عجم تبار انجا نیز اسلام اختیار کردند ، و اما مجوس و یهود و نصارای انجا به جزیه رضایت دادند و صلح نامه ای میان انها و "علاء حضرمی " بدین مضمون امضا شد : « بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما صالح علیه العلاء بن الحضرمی اهل البحرین ، صالحهم علی ان یکفونا العمل و یقاسمونا الثمر، فمن لایفی هذا فعلیه لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین»
و اما جزیه ای که بر اهل کتاب در انجا مقرر بود عبارت بود از یک دینار از هر فرد بالغ و باالاخره علاء هشتاد هزار (درهم یا دینار) [جمع کرد] از جزیه بحرین نزد پیامبر فرستاد که بیش از ان ، نه قبلا بدست پیامبر رسیده بود و نه بعدا رسید. بخشی از این مال به عباس عموی پیغمبر داده شد.
بقولی پیامبر علاء را از ولایت بحرین عزل نمودو ابان بن سعید بن عاص بن امیه را به جای او گماشت، و بقولی دیگر علاء را بر بخشی از ان ناحیه که قطیف نیز جز ان بود امارت داد و ابان را بر بخش دیگر که شهر "خط " در ان ناحیه بود امیر ساخت »


مضحک تر اینجاست که نویسنده از روی شیادگری و غرض ورزی کردن مردم جنگهای اهل رده و تمام فتوحات بین اانحرین را خونین می شمارد درحالی که این اکثر این فتوحات با صلح بوده و بدون جنگ صورت گرفته است



فتح حیره و قتلعام آرامی نشین های عراق

در سال 12 هجری "مثی ابن حارثه " به فکر افتاد تاحمایت مدینه را جلب کند و و با ابوبکر مذاکره نماید . او اوضاع آشفته ایران راتشریح کرد و از او خواست تا نیرو در اختیارش گذارد تا به جنوب فرات حمله کند و بهنام گسترش دین غنایم بسیاری را کسب نماید . به گفته طبری : عربهای از شوکت و قدرتایرانیان خبر داشتند و میدانستند که آنان ملتهایی هستند که جهان را به زیر سلطه خوددر آورده اند . به همین جهت در فکر حمله به ایران نبودند و تنها قصد تصرف شهرهاییاز عراق منجمله حیره را کردند . در سال 12 هجری "خالدبن ولید" رهسپار حیره شد و ازتمام قبایل درخواست کمک نمود . او در این جنگهای رشادتهایی از خود نشان داد که ناموی را سیف الله گذاشتند ( شمشیر الله ) . به گفته طبری : در میان راه به حیرهدهستان های بساری برای ایجاد رعب و و حشت به آتش کشیده شد و آنان را ویران نمودند . بعد از ورود به حیره مردم شهر توان مبارزه را در خود ندیدند و قراردادی فی مابینآنان منعقد شد تا سالیانه 190 هزار درهم به مدینه باج پرداخت کنند
"""""""



دوستا ن در اینباره به این ادرس رجوع کنند


: درامدی بر صلحنامه های مسلمانان باساسانیان درآغاز فتح (مشاهده لینک)




"""
خونین ايرانيان در قادسیه

رستم در حدود چهار ماه در منطقه بلاش آباد در پادگان آن شهر که بعدها سابط نام گرفت اردو زد تا مبادا لشگر عربها نزدیک پایتخت ایران در تیسفون گردند . رستم از اوضاع ایران به خوبی آگاه بود زیرا خودش شاه را به سلطنت رسانده بود تا کشور به مرز فروپاشی نیافتد و خوب میدانست که درگیری های داخلی و کودتاهای چند تن از افسران پارتی و اوضاع کشور مانع از یکپارچگی ارتش ایران میشود . از طرف دیگر او با مردمانی وحشی طرف مقابله بود که برای سه هدف آمده بودند

یا ایرانیان را مسلمان کنند

یا در راه خدا کشته شوند و یا کافران را بکشند

یا ایران را فتح کنند و از مردم خراج بگیرند

رستم میدانست که سپاه ایران دقیقا عکس عربها هستند و آنان برای زنده مانده میجنگند نه برای کشته شدن در راه خدا . بنابراین چنیدن مذاکره با یزدگرد نمود تا شاهنشاه ایران را در خطر عربها قرار دهد . ولی یزدگرد که در فکر شکوه و جلال گذشته ایران بود و از اوضاع خراب ایران اطلاعی نداشت و از طرفی روحیه ملی و وطن پرستانه اش اجازه این را به او نمیداد که با عربهای وحشی از در مذاکره در آید فرمان حمله را صارد نمود . او میدانست که عربها ملتی بدبخت و گرسنه هستند و ایران چندین بار به آنان کمک نموده و آنان را از قحطی بیرون آورده است و همیشه از آنان در برابر کشورهای متجاوز محافظت نموده . لیکن هرگز تصور نمی کرد روزی آنان قصد تجاوز به امپراتوری ایران را داشته باشند . بنابراین رستم را وادار به جنگ نمود . ولی باز رستم چندین تن از فرماندهان عرب را دعوت به ایران کرد تا گفتگو کنند . ولی هیچ نتیجه ای در بر نداشت

بلاذری مینویسد : که " بص بهری " هزار درهم پول و یک طیلسان به خالد داد و تعهد کرد در تمام امور با لشگر عرب باشد و ضد ایران وارد جنگ شود و افرادش به عنوان جاسوسان مدینه وارد ایران شوند . سپس ابوبکر نامه ای به وی داد و وعده کارگزاری خلیفه مسلمانان را به او داد رستم فرخزاد در محرم سال 16 هجری با سپاهی 60 هزار نفری از فرات عبور کرد و در کنار شعبه ای از فرات اردو زد . به گفته طبری رستم چنیدن مذاکره با فرماندهان عرب کرد ولی آنان تنها سه راه را برای او گذاشتند : یا مسلمان شوند - یا بجنگند و کشته شوند - یا حاضر به دادن خراج گردند . طبری اذعان دارد که بعد از این پیشنهادات رستم با فرماندهان ارتش و شاهنشاه گفتگو نمود . ولی هیچ کدام حاضر به باج دادن به عربها نشدند . "طبری" رستم را پس از این گفتگو همیشه برای ایران در حال گریه مینامد .گفتنی است در پایان مذاکرات فرماندهان عرب با رستم آنان این آیه را برای رستم خواندند ((( کافران باید با فروتنی و به طیب خاطر باجگذار مسلمانان شوند - سوره توبه - آیه 29 ))) رستم از این سخن توهین امیز آنان به خشم آمد و آماده نبردی سخت شد . او میدانست که این نبرد آخرین جنگ او خواهد بود و ایران به دست این وحشیان فتح خواهد شد . رستم از رود حیره عبور کرد و دربرابر لشگر اعراب صف آرایی نمود . در این هنگام به گفته بلاذری طوفانی سخت و گرد و غبار بزرگی در بیابانهای شمالی به راه افتاد که طوفان در جهت چشم لشگر ایرانیان بود و موافق جهت لشگر عرب . رستم پس از دیدن این منظره گفت : بنگرید که امروز روز جنگ است و باد هم به کمک عربان آمده است و از روبرو بر ما میوزد . فریادهای لشگر عرب از دور به گوش میرسده است که سپاه را تشویق نموده تا اگر پیروز شوید زمینها - ثروتها - پسران و دختران مجوسان( ایرانی) از آن شما خواهد شد و اگر شکست بخورید بهشت و پاداش اخروی در انتظار شما خواهد بود . به گفته طبری در نبرد قادسیه 33 قبیله عرب با لشگر سعد ابی وقاص همراهی نمودند . عرب چیزی برای از دست دادن نداشت . او آمده بود تا یا به سرزمینهای پر نعمت ایران دست پیدا کند و یا در راه خدا کشته شود . جنگ آغاز شد و روز نخست ایرانیان 500 تن از عربان را کشتند . بیشترین کشته شدگان از قبیله بنی سعد بود . روز دوم ایرانیان بر عربها چیره شدند و بیش از 2000 تن از آنان کشته شدند . در این نبرد 4 تن از سرداران بزرگ ایران به نامهای پیروزان - بندوان - بهمن جازویه - بزرگمهر همدانی کشته شدند . روز سوم نیز همین گونه بود و عربها دست به شگردی نطامی زدند و چشم فیلهای سپاه را کور کردند و آنان به حالت رمیده شدند و تعداد کثیری از ایرانیان در زیر دست و پای فیلان کشته شدند . روز چهارم نبرد تا پاسی از شب ادامه داشت پس از فرارسیدن شب ایرانیان به اردگاه های خویش بازگشتند و سلاحها را بر زمین نهادند و استراحت کردند . چند ساعت پس از این استراحت شبیخون بزرگی از لشگر عرب به سوی ایرانیان وارد شد و نبرد خونینی در شب هنگام شروع گشت و عده کثیری از ایرانیان و عربها کشته شدند . در همین شب به گفته طبری رستم توسط یک عرب سر بریده شد و شالوده ارتش ایران با کشته شدن رستم فرخزاد از هم پاشیده شد و به ترتیب فرماندهان به قتل رسیدند"""

[quote]

گفته های نویسنده در اینا همگی تحریف شده و حتی جعلی است :

در كامل ابن اثير می‏خوانيم كه :
هنگامی كه لشكر مسلمين و سپاه ايران در قادسيه به هم رسيدند ، رستم فرخ‏ زاد ، " زهره بن عبدالله " را كه به عنوان مقدمه الجيش مسلمين‏ پيشاپيش آمده و با جماعت خود اردو زده بود به حضور خود طلبيد و منظورش‏ اين بود بلكه با نوعی مصالحه كار را تمام كند كه به جنگ نكشد . به او گفت : شما مردم عرب همسايگان ما بوديد و ما به شما احسان می‏كرديم و از شما نگهداری می‏نموديم و چنين و چنان می‏كرديم . زهره بن عبدالله گفت : امروز وضع ما با اعرابی كه تو می‏گويی فرق كرده است ، هدف ما با هدف‏ آنها دو تاست ، آنها به خاطر هدفهای دنيوی به سرزمينهای شما می‏آمدند و ما به خاطر هدفهای اخروی . ما همچنان بوديم كه تو وصف كردی ، تا خداوند پيامبر خويش را در ميان ما مبعوث فرمود و ما دعوت او را اجابت كرديم‏ ، او به ما اطمينان داد كه هر كه اين دين را نپذيرد خوار و زبون خواهد شد و هر كه بپذيرد عزيز و محترم خواهد گشت. رستم گفت : دين خودتان را برای من توضيح بده : گفت : پايه اسايش اقرار بوحدانيت خدا و رسالت‏ محمد است گفت : نيك است ، ديگر چی ؟ گفت : ديگر آزاد ساختن بندگان‏ خدا از بندگی بندگان برای اينكه بنده خدا باشند نه بنده بنده خدا . گفت‏ : نيك است و ديگر چی ؟ گفت : ديگر اينكه همه مردم از يك پدر و مادر) آدم و حوا ) زاده شدند و همه با هم برادر و برابرند : گفت : اين هم‏ بسيار نيك است .
سپس رستم گفت : حالا اگر اينها را پذيرفتيم بعد چه می‏كنيد حاضريد برگرديد ؟ گفت : آری به خدا قسم ، ديگر جز برای تجارت و يا احتياجی‏ ديگر نزديك شهرهای شما هم نخواهيم آمد . رستم گفت سخنت را تصديقمی‏كنم‏ اما متاسفم كه بايد بگويم از زمان اردشير نگذاشته اند کسی از مردم رعیت و طبقات‏ پست ازکار خویش برون شود دست به كاری كه مخصوص طبقات عاليه و اشراف است‏ بزنند ، زيرا اگر پا از گليم خويش درازتر كنند مزاحم طبقات اشراف‏ می‏شوند . زهره بن عبدالله گفت : بنابراين ما از همه مردم برای مردم‏ بهتريم ، ما هرگز نمی‏توانيم با طبقات پايين آنچنان رفتار كنيم كه شما می‏كنيد ، ما معتقديم‏ امر خدا را در رعايت طبقات پايين اطاعت كنيم و اهميت ندهيم به اينكه‏ آنها امر خدا را درباره ما اطاعت می‏كنند يا نمی‏كنند. ن.ک : كامل ابن اثير ، جلد 2 ، صفحه 319 - . 320 + ءبري 1689 و1690



نویسنده بدون اینکه منبعی ذکر کند دروغهایی را بهم می بافد. نخست اینکه مینویسد « " طبری" رستم را پس از این گفتگو همیشه برای ایران در حال گریه مینامد »
اين دروغ بی فروغ در هیچ کجای تاریخ طبری نیامده است . که رستم بعد از گفتگو گریه کند . طبری یکجا فقط اسم گریه اورده که من انرا عینا از تاریخ طبری نقل میکنم :
تاریخ طبری 1678 : « گوید : ... وچون رستم به عتیق رسید در مقابل اردوگاه سعد فرود امده و مردم را فرود اورد و پیوسته می امدند و انها را فرود می اورد ، از بس بسیار بودند همه جا را گرفتند ، شب را انجا بسر بردند و مسلمانان از انها دست بداشته بودند.
گوید و چون شب را در کنار عتوق به زور اوردند منجم رستم خوابی را که دیده بود برای او نقل کرد : دلوی در اسمان دیدم ، دلوی بود که اب ان خالی شده بود ، و ماهی ای دیدم ، ماهی ای که در ابی تنگ لرزان بود و شتر مرغان را دیدم و گل که می شکفت .» رستم گفت : وای برتو این را با کسی گفته ای ؟ گفت : نه . گفت : پس انرا مکتوم دار.
شعبی گوید : رستم منجم بود و از انچه به خوا میدید و رخ می داد گریه میکرد و چون بیرون کوفه رسید به خواب دید که عمر به اردوگاه پارسیان درامد ، فرشته ای (فره کیانی) با وی همراه بود که سلاح ها را مهر زد و دسته کرد و به عمر(بن خطاب) داد. »
"""طبری اذعان دارد که بعد از این پیشنهادات رستم با فرماندهان ارتش و شاهنشاه گفتگو نمود . ولی هیچ کدام حاضر به باج دادن به عربها نشدند . " طبری" رستم را پس از این گفتگو همیشه برای ایران در حال گریه مینامد گفتنی است در پایان مذاکرات فرماندهان عرب با رستم آنان این آیه را برای رستم خواندند"""
اين كه نويسنده مینویسد اعراب بعد از گفتگو ایه 29 سوره توبه را خواندند نیز دروغ اندر دروغ است و هیچ کجای تاریخ طبری نیامده
اعم گفتگو ها چنین است
تاریخ طبر 1691 - 1692
« بدو گفتند سلاح بگذار
گفت : من به فرمان شما نیامده ام که سلاح بگذارم شما مرا خوانده اید اگر نخواهید چنانکه میخواهم پیش شما بیایم باز میگردم
به رستم خبردادند گفت بگذارید بیاید مگر یکی بیشتر است .
ربعی بیامد به سمت رستم و بر نیزه خویش تکیه داده بود که پیکانی بر سر ان بود قدمها را کوتاه بر می داشت و دیباها و فرشها را سوراخ میکرد و دیبا و فرشی نماند که تباه نکرد و پاره نشد چون نزدیک رستم رسید ، نگهبانان در او اویختند که او بر زمین نشست و نیزه را در فرش فرو کرد.
گفتند چرا چنبن کردی ؟ گفت ما دوست نداریم بر تجمل شما بنشینیم. رستم با وی سخن کرد و گفت چرا امده اید؟
گفت : خدا ما را برانگیخته و خدا مارا اورده تا هرکه را خواهد از پرستش بندگان به پرستش او ببریم و از مضیقۀ دنیا به وسعت آن بریم و از ستم دینها به عدل اسلام برسانیم، ما را با دین خویش سوی خلق فرستاده تا انها را به دین خدای بخوانیم هرکه از ما بپذیرد از او بپذیریم و از او بازگردیم و اورا با سرزمینش واگذاریم که عهده دار ان باشد و هرکه انکار ورزد پیوسته با وی پیکار کنیم تا به وعده خدا برسیم .
گفت : وعده خدا چیست ؟ گفت : بهشت برای کسی که در جنگ منکران کشته شود و فیروزی برای هرکه بماند. رستم گفت سخن شما را شنیدم ، میتوانید این کار را پس اندازید تا در ان بنگریم و شما نیز بنگرید.
گفت : اری چه مدت میخواهید ؟ یک روز یا دو روز؟
گفت نه مدتی که با صاحبنظران و سران قوم خویش نامه نویسیم. » که میخواست او را جلب و دفع کند
گفت : پیمبر خدا مقرر داشته و پیشوایان عمل کرده اند که گوش به دشمنان فرا ندهیم و هنگام تلافی بیش از سه روز مهلتشان ندهیم ما سه روز صبر می کنیم در کار خویش و قومت بنگر و در این مدت یکی از سه چیز را برگزین : اسلام را برگزین و ما ترا و زمینت را واگذاریم ، یا جزیه بده می پذیریم و از تو می گذریم اگر از یاری ما بی نیازی می رویم و اگر به یاری ما حاجت داری از تو دفاع می کنیم و گرنه به روز چهارم جنگ است و تا روز چهارم جنگ اغاز نمی کنیم مگر تو اغاز کنی من اینرا از طرف یارانم و همه سپاهیان تعهد میکنم.
گفت مگر سالار قومی ؟ گفت : نه ولی مسلمانان نسبت به هم چون یک پیکرند و پایین تریشان از جانب بالاترشان تعهد می کند
انگاه رستم با سران پارسی خلوت کرد و گفت : رای شما چیست ایا سخنی واضحتر و قوی تر از سخن این مرد شنیده اید؟ گفتند : خدا نکند به چیزی از این مایل شوی و دین خویش را به سبب این ""سگ"" واگذاری مگر لباس او را ندیدی؟
گفت : وای بر شما لباس را نبینید ، رای و سخن و رفتار را ببینید عربان به لباس و خوراک اعتنا ندارند و شرف را حفظ میکنند لباسشان مانند شما نیست و نظرشا درباره لباس همانند شما نیست.
پارسیان سوی ربعی رفتند و سلاح او را دست می زدند و او را تحقیر میکردند.
ربعی گفت : میخواهید مرا ببینید که خودم را به شما بنمایانم ؟ و شمشیر خویش را از پارچه دراورد که گویی شعله اتش بود.
انگاه ربعی گفت : ای پارسیان شما غذا و لباس و پوشیدنی را بزرگ می دارید و ما انرا حقیر می شماریم . سپس بازگشت تا در مدت معین در کار خویش بنگرند.
روز دیگر پارسیان پیغام دادند که این مرد را پیش ما فرست ، اما سعد حذیقه بن محصن را سوی انها فرستاد که با سر و لباس همانند ربعی بود و چون نزدیک فرش رسید گفتند فرود ای ......
حذیقه گفت : فرود نیایم.
وچون از فرود امدن دریغ کرد رستم گفت : چرا تو امدی و رفیق دیروزی ما نیامد؟ گفت : امیرمان دوست دارد که در سختی و سستی میان ما عدالت کند اینک نوبت من است.
گفت برای چه امده اید؟
گفت خدای عزوجل با دین خویش برما منت نهاد و ایات خویش را به ما نمود تا او را شناختیم که از پیش منکر او بودیم انگاه به ما فرمان داد که مردم را به یکی از سه چیز بخوانیم و هر یک را پذیرفتند بپذیریم یکی اسلام که اگر بپذیرید از دیار شما برویم یا جزیه که اگر بدهید اگر حاجت داشته باشید از شما دفاع می کنیم و یا جنگ.
رستم گفت : و با صلح تا مدتی . گفت : اری سه روز از امشب
وچون رستم جز این چیزی پیش او نیافت وی را پس فرستاد و به یاران خود گفت : وای بر شما مگر انچه را من می بینم نمی بینید ، اولی دیروز امد و برزمین ما چیره شد و انچه بزرگ میشماریم تحقیر کرد و اسب خویش را بر زبور ما بداشت و بدالن بست و با فال نیک و عقل کامل خویش زمین ما را با انچه در ان هست ببرد و امروز این یکی امد و پیش ما ایستاد و به فال نیک بر زمین ما بجای ما ایستاد.
و رستم چندان بگفت تا پارسیان خشمگین کرد و انها نیز وی را خشمگین کردند . چون روز دیگر شد رستم پیغام داد یکی را پیش ما فرستید و مغیره بن شعبه را سوی پارسیان فرستادند.
مغیره چهار رشته موی بافته داشت و برفت و با رستم برنخت و محده او نشست پارسیان بر او جستند و بکشیدند و از تخت به زیر اوردند و بکوفتند.
مغیره گفت : از خردمندی شما سخنها شنیده بودم ، اما کسی را از شما سفیه تر و احمق تر نمی بینم ، ما مردم عرب همه را برابریم و کسی را از ما دیگری را بندگی نگیرد مگر انکه اسیر جنگ باشد ف پنداشتم که شما نسز با قوم خویش برابرید چنانکه ما عربان برابریم ، بهتر بود به من می گفتید که بعضی تان خدای بعضی دیگرند و کار من به نظر شما نارواست تا نکنم که خود نیامدم مرا دعوت کردید اکنون بدانستم که کارتان رو به زوال است و رو به مغلوب شدن دارید که پادشاهی با این رو و چنین عقلها نمی ماند.
زبونان قوم گقتند [رعایا و لشکریان ] : بخدا مرد عرب راست گفت .
اما دهقانان گفتند بخدا سخنی گفت که بندگان ما پیوسته متمایل خواهد بود خدا پیشینیان ما را بکشد چه احمق بودند که قوم عرب را دست کم میگرفتند. رستم با مغیره شوخی کرد تا رفتار پارسیان را ببرد ، گفت : ای مردم عرب گاه باشد که اطرافیان کاری کنند که شاه موافق ان نباشد اما چشم پوشد از بین انکه وتی باید کاری کرد نکنند کار چنانست که خواهی و ما بر سر وفا و قبول حقیم این دو کها چیست که دارد؟
مغیره گفت : شعله را چه زبان اگر دراز نباشد . انگاه تیری بینداخت
رستم گفت چرا شمشیرت کهنه است؟
گفت : پوشش ان کهنه است اما ضربت ان تیز است این بگفت و شمشیر خود را به او داد.
پس از ان رستم بگفت : تو سخن میکنی یا من سخن کنم. مغیره گفت : تو کس پیش ما فرستادی پس تو سخن کن.
ترجمان میان رستم و مغیره بایستاد ، رستم سخن کرد و از ستایش قوم خویش سخن اورد و کارشان را معتبر شمرد و گفت : ما همچنان بر بلاد تسلط داریم و بر دشمنان غالبیم و اشرف امت هاییم و هیچ کس از پادشاهان عزت و شرف و قدرت ما ندارد، بر کسان فیروزی داریم و کسان بر ما فیروزی ندارند مگر یک روز یا دو روز یا یک ماه و دوماه و این به سبب گناهان است و چون خدا انتقام خویش بگفرفت عزت ما را پس ارد و برای دشمان خویش روزگاری فراهم اریم که بدتر از ان ندیده باشند . بنظر ما از همه مردم قومی حقیر تر از شما نبوده که مردمی فقیرید با معاش بد که شما را چیزی ندانیم و به حساب نیاریم (ادم حسابتان نمی کنیم). چنان بود که وقتی سرزمین شما قحطی میشد و بی اذوقه می ماندید از حدود سرزمین ما کمک میخواستید و ما گفتیم که چیزی از خرما و جو به شما بدهند و وبیستان می فرستادیم، دانم که امدن شما به سبب فقر و بیچیزی است ، فرمان میدهم که سالار شما را جامه ای دهند و استری با هزار درم و نیز فرمان میدهم که به هر یک از شما یک بار خرما و دو جامه دهند که از سرزمین ما بروید که نمی خواهم شما را بکشم یا اسیر کنم.
انگاه مغیره بن شعبه سخن کرد و حمد و ثنای خدا عزوجل به زبان اورد و گفت : خدا خالق همه چیز است و روزی رسان همه چیز هر کاری که می کند خدا صانع وی و کار اوست ، اما انچه درباره خودت و مردم دیارت گفتی که بردشمنان مسلط بوده اید و بر بلاد غلبه داشته اید و در جهان مقتدر بوده اید ما اینرا دانسته ایم و منکر ان نیستیم که خدا چنین کرده و اینرا به شما داده که قدرت از خداست و از شما نیست . اینکه فقر و تنگدستی و اختلاف دلهای ما گفتی این را دانسته ایم و انکار نداریم که خدا این بلیه به ما داد و ما را بدان دچار کرد ، دنیا به نوبت است و مبتلایان سختی پیوسته در انتظار گشایشند تا بدان برسند و اهل رفاه رو به سختی می روند تا بدان دچار شوند . اگر درباره نعمتها که خدا به شما داده شکر گزار بوده اید شکرتان به قدر نعمت نبود و قصور شکر مایه تغییر حال شما شده و اگر ما به بلیه کفر مبتلا بوده ایم حادثه بزرگی رخ داده که رحمت خدا بود و مایه رفاه ما شده اکنون کار بجز انست که شما پنداشته اید و مارا بدان شناخته اید که خدای تبارک و تعالی پیمبری میان ما برانگیخته .
انگاه سخنان فرسناده اول را یاد کرد تا انجا گفت اگر حاجت داری که از تو دفاع کنیم تبعه ا باش که جزیه دهی و اگر نپذیری شمشیر در میان ماست
رستم بغرید و سخت خشمگین شد و به خورشید سوگند یاد کرد که صبح فردا برنیاید مگر انکه همه تان را کشته باشیم.
مغیره برفت ، رستم بار دیگر با پارسیان خلوت کرد و گفت : اینان را با شما تفاوت بسیار است و پس از این دیگر سخن نیست ، دوتن اولی امدند و شما را تحقیر کردند و به زحمت انداختند انگاه این یکی امد و اختلاف در میانه نبود و یک روش داشتند و یک کار کردند ، بخدا اینان راستگو باشند یا دروغگو، مردانند. بخدا اگر تدبیر و رازداری انها چنین باشد که همه با هم متفق باشند هیچکس چون انها به مقصود نخواهند رسید و اگر راست میگویند مقاومت با انها میسر نیست.
اما پارسیان لج کردند و جرثت نمودند . رستم گفت : میدانم که گفتار مرا باور داشته اید لما تظاهر میکنید .
لجاجتشان بیفزود.
......
رستم گفت : ای مردم پارسی مرا اطاعت کنید ، میبنیم که خدا بلیه ای داده که به دفع ان قادر نیستید.
وچنان بود که سواران عرب و پارسی بر پل تلافی میکردند و جای دیگر تلافی نبود و همیشه پارسیان با مسلمانان تصادم اغاز می کردند . مسلمانان سه روز دست بداشته بودند و وقتی تصادم از طرف پارسیان اغاز می شد مقابله میکردند و انها را دفع میکردند .
روایتی دیگر:
سعید بن مرزبان گوید : رستم مغیره را پیش خواند که بیامد و بر تخت وی نشست ، رستم ترجمان خویش را که عربی از مردم حیره بود و عبود نام داشت پیش خواند و مغیره بدن گفت : ای عبود تو مردی عربی وقتی من سخن کردم سخنان مرا به او بگو چنانکه سخنان وی را با من میگویی . رستم نیز با وی چنین گفت .
انگاه مغیره سخنان خویش و او را بگفت و او را به سه چیز دعوت کرد که اسلام بیارید و تکالیف شما همانند ما است و تفاوتی در میان نخواهد بود یا جزیه بدهید و حقیر باشید.
رستم گفت : حقیر بودن چیست؟
گفت : اینکه یکی از شما نزد یکی از ما با ایستد و سپاس گوید که جزیه اش را بپذیرد ، . سپس گفت که مسلمان شدن شما ، از جزیه و جنگ بیشتر دوست داریم.»
شفیق گوید : بالغ شده بودم و در قادسیه حضور داشتم . سعد با دوازده هزار کس به قادسیه امد که جنگاوران ایام پیش جزو انها بودند ، پیشتازان سپاه رستم بیامدند پس از ان با شصت هزار نفر بیامدند
طبری ص 1656 و 1657
« انگاه شاه پرسید: اشرف شما کیست؟ و قوم خاموش ماندند .
عاصم بن عمرو که خم شده بود تا بار خاک را برگیرد گفت من اشرف جماعتم و سرور اینانم خاک را بر من بار کنید.
شاه گفت چینین است؟
گفتند : اری و خاک را به گردن وی بار کرد که با ان از ایوان خانه در امد و پیش که با ان از ایوان و خانه در امد و پیش مرکب خود رسید و خاک را بر مرک بار کرد انگاه با شتاب برفت و همه سوی سعد رفتند و عاصم از انها پیشی گرفت و از باب قدیش گذشت و گفت امیر مژده ظفر دهید که انشاءالله ظفر یافتیم
انگاه عاصم برفت و خاک را در منزل خالی کرد و بازگشت و پیش سعد امد و خبر را به او در میان نهاد .
سعد گفت خوشدل باشید که خدا کلیدهای ملک انها را به ما داد
و چنان شد که کار شاه و رفتار مسلمانان که خاک را پذیرفته بودند بر ندیمان شاه سخت امد و رستم از ساباط پیش شاه امد و از کار وی با مسلمانان جویا شد و پرسید که انها را چگونه دیده است؟
شاه گفت : نمی دانستم در میان عربان چنین مردانی هست که خردمند تر و حاضر جواب تر و سخن دانتر از شما یند ، با من به راستی سخن کردند ف گفتند وعده ای به انها داده شده که یا بدان دست می یابند یا در راه ان جان میدهند . ولی سرشان از همه احمق تر بود وقتی از جزیه سخن اوردند من مقداری خاک به او دادم که بر سر خود نهاد و برون رفت اگر خواسته بود این کار را به عهده دیگری نهاده بود که من از واقع حال انها خبر نداشتم.
رستم گفت : ای پادشاه وی خردمند قوم بوده و این را به فال نیک گرفته و بیشتر از یاران خود بصیرت داشته
انگاه رستم که منجم و کاهن بود خشمگین و عمگین از پیش شاه در امد و کس به تعقیب فرستادگان فرستاد و به محرم خویش گفت : اگر فرستاده به انها رسید زمین خود را حفظ توانیم کرد و اگر به او دست نیافتند خدا زمین و فرزندان شما را خواهد گرفت
فرستاده از حیره بازگشت که فرستادگان عرب دست نیافته بود رستم گفت : بی گفتگو این قوم سرزمین شما را ببردند بر حجامتگر در خور پادشاهی نیست . عربان کلیدهای سرزمین مارا بردند
و خدای عزوجل به سبب این واقعه خشم پارسیان را بیفزود.»

طبری در وصف تعداد سپاه ساسانی در قادسیه چنین میگوید :
« انگاه رستم مقدمه سپاه را که چهل هزار کس بود بفرستاد و خود با شصت هزار کس حرکت کرد دنباله سپاه بیست هزار کس بود. (یعنی 120 هزار نفر)
عمرو گوید : رستم با یکصد و بیست هزار کس حرکت کرد که همه متبوع بودند و با تبعه بیشتر از دویست هزار کس بودند از مدائن شصت هزار کس درامده بود که همه متبوع بودند
عایشه گوید رستم با شصت هزار کس که همه متبوع بودند به سعد که در قادسیه اردو زده بود حمله برد.» طبری ص 1674
نوشته هاي نويسنده اغلب همراه با دروغ است . مقاومت مردم گناه و چند ماه طول کشیدن جنگ در هیچ کجای تاریخ طبری نیامده است . و معمولا شهرها براحتی فتح میشد وحتی به 7 روز هم نمی کشید چه رسد به ماه ها. بزرگترین از حیث تعداد نفرات و تدارکات جنگ قادسیه بود که 4 روز طول کشید.




بی خامنه ای شعار هم عهدی چیست ؟
بی خامنه ای ندای یا مهدی چیست ؟
هر کس که نشد فدایی خامنه ای ،
بی شک تو بدان فدایی مهدی نیست !
۱۹ آذر ۱۳۹۰
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۴
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۰۷
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۵ پاسخ
۸,۴۳۴,۵۷۹ بازدید
۶ روز قبل
Salehm
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۵ پاسخ
۵۴۹,۸۷۴ بازدید
۶ روز قبل
ali
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۴ پاسخ
۱۱,۶۹۵,۲۱۶ بازدید
۷ روز قبل
یا لثارات الحسن
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۴۷,۸۱۴ بازدید
۸ روز قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۵,۰۳۸ بازدید
۸ روز قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۰۹۶ بازدید
۹ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۴,۲۲۰ بازدید
۱۰ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۸,۶۴۷ بازدید
۱۶ روز قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۵۰,۰۳۳ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۱۳,۴۹۸ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۶,۶۴۸ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۸,۲۱۶ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۶۳ کاربر آنلاین است. (۹۶ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۶۳

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!