همه پیامها (koorosh_eshghebarsa)
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
دوستای عزیز ببخشید که این مدت من حرفهای نامربوط زدم و به شما توهین کردم . مطمئن باشید اگه توهینی بوده ناخواسته بوده . به هر شکل از دوستی با شما خوشحال شدم و امیدوارم همیشه شاد باشید . مثه اینکه ما زیادی بودیم و بی ادب . در هر صورت از اینکه مارا تحمل کردید مرسی . دلم براتون می شه اما جایی که آدم زیادیه باید بره . در هر صورت آیدیه من kd_manager@yahoo.com هستش اگه اوامری بود در خدمتم . پیام شخصی تو سایت نزارید چون دیگه چک نمی کنم . فدای همه تون |
||
only barca | |||
۱۲ دی ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
نقل قول Nima Azimzadeh نوشته: كوروش داستان جالبي بود. ايول اولين باره ميبينم كه يه مطلب رومانتيك نوشتي. شرمنده سعی می کنم دیگه تکرار نشه |
||
only barca | |||
۱۲ دی ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: صندلی داغ | ||
|
فرض کن که در خونه هستی و این 5 کار به شکل همزمان برات اتفاق می افته 1- لباساتون رو بند خشک شدند و بارون شروع شده 2- شیر آب اشپز خونه داره سرازیر می شه تو کف خونه 3- بچه تون داره گریه می کنه 4- یه نفر پشت در داره صدات می کنه 5- تلفن داره زنگ می زنه کارهای بالا را به چه ترتیبی انجام می دی؟ |
||
only barca | |||
۱۲ دی ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
یه داستان تکراری که ممکنه خیلیها خونده باشنش . عشق فرمانده احساسات روزگاري در جزيره اي دور افتاده تمام احساسها در كنار هم به خوبي و خوشي زندگي مي كردند خوشبختي. پولداري. عشق. دانائي. صبر.غم. ترس.......هر كدام به روش خويش مي زيستند .تا اينكه يك روز دانائي به همه گفت: هر چه زودتر اين جزيره را ترك كنيد زيرا به زودي آب اين جزيره راخواهد گرفت. اگر بمانيد غرق مي شويد. تمام احساسها با دستپاچگي قايقهاي خود را از انبارهاي خانه هاي خود بيرون آوردند وتعميرش كردند. همه چيز از يك طوفان بزرگ شروع شدوهوا به قدري خراب شد كه همه به سرعت سوار قايقها شدندوپارو زنان جزيره را ترك كردند. در اين ميان عشق هم سوار قايقش بود اما به هنگام دور شدن از جزيره متوجه حيوانات جزيره شد كه همگي به كنار جزيره آمده بودند و وحشت را نگه داشته بودندو نمي گذاشتند كه او سوار بر قايقش شود. عشق به سرعت برگشت و قايقش را به وحشت زنداني شده و همه حيوانات سپرد. آنها همگي سوار شدند و ديگر جائي براي عشق نماند.!!!!!!!!! قايق رفت و عشق تنها در جزيره ماند. جزيره هر لحظه بيشتر به زير! آب ميرفت و عشق تا زير گردن در آب فرو رفته بود. او نمي ترسيد زيرا ترس جزيره را ترك كرده بود. فرياد زد و از همه احساسها كمك خواست. اول كسي جوابش را نداد. در همان نزديكي قايق ثروتمندي را ديد و گفت:ثروتمندي عزيز به من كمك كن. ثروتمندي گفت: متاسفم قايقم پر از پول و شمش و طلاست و جائي براي تو نيست. عشق رو به (غرور) كرد وگفت: مرا نجات مي دهي؟ غرور پاسخ داد: هرگز تو خيسي و مرا خيس ميكني. عشق رو به غم كرد و گفت: اي دوست عزيز مرا نجات بده اما غم گفت: متاسفم دوست خوبم من به قدري غمگينم كه ياراي كمك به تو را ندارم بلكه خودم احتياج به كمك دارم. در اين حين خوشگذراني وبيكاري از كنار عشق گذشتند ولي عشق هرگز از آنها كمك نخواست. از دور شهوت را ديد و به او گفت: آيا به من كمك ميكني؟ شهوت پاسخ داد البته كه نه!!!!! سالها منتظر اين لحظه بودم كه تو بميري يادت هست هميشه مرا تحقير مي كردي همه مي گفتند تو از من برتري ، از مرگت خوشحال خواهم شد. عشق كه نمي توانست نا اميد باشد رو به سوي خداوند كردو گفت :خدايا مرا نجات بده ناگهان صدائي از دور به گوشش رسيد كه فرياد مي زد نگران نباش تو را نجات خواهم داد. عشق به قدري آب خورده بود كه نتوانست خود را روي آب نگه دارد و بيهوش شد. پس از به هوش آمدن خود را در قايق دانائي يافت. آفتاب در آسمان پديدار مي شد و دريا آرامتر شده بود. جزيره داشت آرام آرام از زير هجوم آب بيرون مي آمد. و تمام احساسها امتحانشان را پس داده بودند. عشق برخواست به دانائي سلام كرد واز او تشكر كرد. دانائي پاسخ سلامش را داد وگفت: من شجاعتش را نداشتم كه به نجات تو بيايم شجاعت هم كه قايقش از من دور بود نمي توانست براي نجات تو بيايد. تعجب مي كنم تو بدون من و شجاعت چطور به نجات حيوانات و وحشت رفتي؟ هميشه ميدانستم درون تو نيروئي هست كه در هيچ كدام از ما نيست. تو لايق فرماندهي تمام احساسها هستي. عشق تشكر كرد و گفت: بايد بقيه را هم پيدا كنيم و به سمت جزيره برويم ولي قبل از رفتن مي خواهم بدانم كه چه كسي مرا نجات داد؟؟ دانائي گفت كه او زمان بود. عشق با تعجب گفت: زمان ؟؟؟!!! دانائي لبخندي زد وپاسخ داد: بله چون اين فقط زمان است كه مي تواند بزرگي و ارزش عشق را درك كند. |
||
only barca | |||
۱۲ دی ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: صندلی داغ | ||
|
می دونی مثلثه عشق چیه ؟
|
||
only barca | |||
۱۲ دی ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: قرمز و آبی های تهران | ||
|
منظورت حمید استیلی که نیست ؟
|
||
only barca | |||
۱۲ دی ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: فیلم! | ||
|
نقل قول saghar نوشته: بچه ها کدومتون resident evil 3 رو دیدین ؟ من دیدم از وسط فیلم به بعد داشتم به خودم فحش می دادم. واسه گروه مغزی 10-14 سال مناسبه . آخه اصله خلی بندیه ...یه . |
||
only barca | |||
۱۲ دی ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: صندلی داغ | ||
|
ایول |
||
only barca | |||
۱۱ دی ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: صندلی داغ | ||
|
باحالترین سوتیت رابگو حالشه ببریم
|
||
only barca | |||
۱۱ دی ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: فیلم! | ||
|
از اون فیلمهایی هستش که کارگردانای وطنی می خواهند تفکر کنند ....ند
|
||
only barca | |||
۱۱ دی ۱۳۸۶
|