پاسخ به: مشاعره! | |||
---|---|---|---|
نویسنده: یا لثارات الحسن سهشنبه، ۲۸ خرداد ۱۳۸۷ (۱۴:۲۲) | |||
دگر باره بشوریدم، بدان سانم به جان تو که هر بندی که بر بندی، بدرّانم به جان تو چو چرخم من، چو ماهم من، چو شمعم من ز تاب تو همه عقلم، همه عشقم، همه جانم به جان تو نشاط من ز کار تو، خمار من ز خار تو به هر سو رو بگردانی، بگردانم به جان تو غلط گفتم، غلط گفتن در این حالت عجب نبود که این دم جام را از می، نمی دانم به جان تو من آن دیوانه بندم که دیوان را همی بندم من دیوانه دیوان را سلیمانم به جان تو به غیر عشق هر صورت که آن سر بر زند از دل ز صحن دل همین ساعت، برون رانم به جان تو بیا ای او که رفتی تو، که چیزی کو رود آید نه تو آنی به جان من، نه من آنم به جان تو ایا منکر درون جان، مکن انکارها پنهان که سر سرنوشتت را فرو خوانم به جان تو ز عشق شمس تبریزی، ز بیداری و شب خیزی مثال ذره ای گردان، پریشانم به جان تو این یکی از غزل های فوق العاده س که خاص حضرت مولاناس قشنگ آدم احساس درونیش رو توی این کلمات حس می کنه |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول