پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Bojan Krkic جمعه، ۱۷ مهر ۱۳۸۸ (۱۴:۱۱) | |||
نقل قول منم كاملشو تايپ كردم ولي انگشتام نشكست!البته من عادت دارم!خوب من عادت ندارم!!!!!!!!!!! ----------------- دیو شب لای لای ای پسر کوچــــک من دیده بر بنـــد که شب آمده است دیده بر بنــد که این دیو ســـــیاه خون به کف خنده به لب آمده است سر به دامان من خسته گذار گوش کن بانگ قدم هایش را کمــــــر نارون پیر شکست تا که بگذاشت بر آن پایش را آه بگذار که بر پنجره ها پرده ها را بکشم سر تا سر با دو صد چشم پر از آتش و خون میکشد دم به دم از پنجره سر از شرار نفسش بود که سوخت مرد چوپان به دل دشت خموش وای آرام! که این زنگی مست پشت در داده به آوای تو گوش یادم آید که چو طفلی شیطان مادر خسته ی خود را آزرد دیو شب از دل تاریکیها بی خبر آمد و طفلک را برد شیشهء پنجره ها میلرزد تا که او نعره زنان می آید بانگ سر داده که کو آن کودک گوش کن، پنجه به در می ساید نه، برو، دور شو ای بد سیرت دور شو از رخ تو بیزارم کی توانی بربائیش از من؟ تا که من در بر او بیدارم ناگهان خامشی خانه شکست دیو شب ، بانگ برآورد که آه بس کن ای زن که نترسم از تو دامنت رنگ گناه است، گناه دیوم، اما تو زمن دیوتری مادر و دامن ننگ آلوده؟ آه، بردار سرش از دامن طفلک پاک، کجا آسوده؟ بانگ میمیرد و در آتش و درد میگدازد دل چون آهن من میکنم ناله ، که کامی کامی! وای بردار، سر از دامن من ------------------------ من این شعرو خیلی دوست دارم.ظاهرش خیلی ساده و بچه گانست ولی اگه بفهمی که چی میگه اون وقت عاشقش میشی... |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول