پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | |||
---|---|---|---|
نویسنده: عادل سلطان غم دوشنبه، ۱۳ مهر ۱۳۸۸ (۱۵:۱۷) | |||
سايه ي غم ناگهان بر دل نشست / رحم كن امشب مرا غمخوار باش كام اميدم به خون آغشته شد / تيرهاي غم چنان بر دل نشست كاندرين درياي مست زندگي / كشتي اميد من بر گل نشست آه اي ياران به فريادم رسيد / ورنه مرگ امشب به فريادم رسد ترسم آن شيرين تر از جانم زراه / چون بدام مرگ افتادم رسد گريه و فرياد بس كن شمع من / بر دل ريشم نمك ديگر مپاش قصه بي تابي دل پيش من / بيش از اين ديگر مگو خاموش باش جز توام اي مونس شبهاي تار / در جهان ديگر مرا ياري نماند زان همه ياران به جز ديدار مرگ / با كسي اميد ديداري نماند همدم من مونس من شمع من / جز توام در اين جهان غمخوار كو؟ و اندر اين صحرا وحشت زاي مرگ / واي بر من واي بر من يار كو؟ اندر اين زندان من ((شمع من)) / دست خواهم شستن از اين زندگي تاكه فردا همچو شيران بشكنند / ملتم زنجيرهاي بندگي |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول