پاسخ به: حضرت مولانا | |||
---|---|---|---|
نویسنده: حمید رضا دوشنبه، ۲۲ شهریور ۱۳۸۹ (۲:۱۶) | |||
گویند که دقایقی پیش از مرگ مولانا ، همه مشایخ و علما و بزرگان شهر قونیه با دیدگان اشکبار در منزلش جمع شدند .یکی پرسید ،جانشین شما کیست ؟جلال الدین بلخی در حالیکه تمام قوایش را جمع می کرد که صدایش بگوش همه برسد گفت : حسام الدین پرسش تکرا ر شد .گروهی که بهاء الدین را در سیر و سلوک و دانش و فضل کم نظیر می دانستند منتظر بودند که مولانا فرزند بزرگ خود را به جانشینی معرفی کند ولی باز مولانا همان اسم را تکرار کرد . تذکره نویسان آورده اند که در لحظات پیش از مرگ مولانا ، فرزندش بی تابی می کرد و بر سینه می کوفت و گاهی بر سر می زد .مولانا در آن دقایق حساس غزل زیر را سرود که آخرین غزلی است که از او بیادگار مانده است : رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن مائیم و موج سودا شب تا بروز تنها خواهی به ما ببخشا خواهی برو جفا کن از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ، ترک ره بلا کن مائیم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید ؛ تدبیر خون بها کن بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد پس من چگونه گویم کان درد را دوا کن در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول