پاسخ به: شعر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: mahsagh پنجشنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۹۵ (۱۳:۲۳) | |||
پیش مـــن جــز سخن شمع و شکــر هیچ مگو سخن رنج مگو ،جز سخن گنج مگو ور از این بی خبری رنج مبر ، هیچ مگو دوش دیوانه شدم ، عشق مرا دید و بگفت آمـــدم ، نعـــره مــزن ، جامه مـــدر ،هیچ مگو گفتــم :ای عشق مــن از چیز دگــر می ترســم گــفت : آن چیـــز دگـــر نیست دگـر ، هیچ مگو من به گــوش تـــو سخنهای نهان خواهم گفت ســر بجنبـــان کـــه بلـــی ، جــــز که به سر هیچ مگو قمـــری ، جـــــان صفتـــی در ره دل پیــــــدا شـــد در ره دل چـــه لطیف اســت سفـــر هیـــچ مگــو گفتم : ای دل چه مه است ایــن ؟ دل اشارت می کرد کـــه نـــه اندازه توســت ایـــن بگـــذر هیچ مگو گفتم : این روی فرشته ست عجب یا بشر است؟ گفت : این غیـــر فرشته ست و بشــر هیچ مگو گفتم :این چیست ؟ بگو زیر و زبر خواهم شد گــفت : می باش چنیــن زیرو زبر هیچ مگو ای نشسته در این خانه پر نقش و خیال خیز از این خانه برو،رخت ببر،هیچ مگو گفتم:ای دل پدری کن،نه که این وصف خداست؟ گفت : این هست ولـــی جان پدر هیچ مگو مولانا |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول