پاسخ به: شعر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: nIloOel mEssI یکشنبه، ۳ شهریور ۱۳۹۲ (۱۴:۰۷) | |||
نیلوفر از مرز خوابم می گذشتم، سایه تاریك یك نیلوفر روی همه این ویرانه فرو افتاده بود. كدامین باد بی پروا دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟ در پس درهای شیشه ای رویاها، در مرداب بی ته آیینه ها، هر جا كه من گوشه ای از خودم را مرده بودم یك نیلوفر روییده بود. گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت و من در صدای شكفتن او لحظه لحظه خودم را می مردم. بام ایوان فرو می ریزد و ساقه نیلوفر برگرد همه ستون ها می پیچد. كدامین باد بی پروا دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟ نیلوفر رویید، ساقه اش از ته خواب شفافم سر كشید. من به رویا بودم، سیلاب بیداری رسید. چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم: نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود. در رگ هایش ، من بودم كه میدویدم. هستی اش در من ریشه داشت، همه من بود. كدامین باد بی پروا دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟ |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول