پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مارال سهشنبه، ۲ بهمن ۱۳۸۶ (۱۳:۴۸) | |||
ترا ميخواهم و دانم كه هرگز به كام دل در اغوشت نگيرم تويي ان اسمان صاف و روشن من اين كنج قفس مرغي اسيرم ز پشت ميله هاي سرد و تيره نگاه حسرتم حيران به رويت در اين فكرم كه دستي پيش ايد و من نا گه گشايم پر به سويت در اين فكرم كه در 1 لحظه غفلت از اين زندان خامش پر بگيرم به چشم مرد زندانبان بخندم كنارت زندگي از سر بگيرم در اين فكرم من و دانم كه هرگز مرا ياراي رفتن زين قفس نيست اگر هم مرد زندانبان بخواهد دگر از بهر پروازم نفس نيست ز پشت ميله هل هر صبح روشن نگاه كودكي خندد به رويم چو من سر ميكنم اواز شادي لبش با بوسه مي ايد به سويم اگر اي اسمان خواهم كه 1 روز از اين زندان خامش پر بگيرم به چشم كودك گريان چه گويم ز من بگذر كه من مرغي اسيرم من ان شمعم كه با سوز دل خويش فروزان ميكنم ويرانه اي را اگر خواهم كه خامشي گزينم پريشان ميكنم كاشانه اي را |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول