پاسخ به: سخنی با دوست... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: سولماز چهارشنبه، ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ (۲:۱۵) | |||
گاهی چقدر نوشتن سخته. حتی برای من که با نوشتن قدکشیدم ... هر چقدر لغت نامه ذهنم را بالا و پایین می کنم ... هر چقدر فکرم را جمع و جور می کنم ... هر چقدر کتاب هایم را زیر و رو می کنم ... قطره ای را هم در وصف دریا وجودت نمی یابم ... آخر چه بنویسم ؟ کتابی دارم که تمام دارای من است . با آرزویی در دل که فقط با بودن در کنارت برا آورده می شود. کتابم را می گشایم ... نام تو را که می بینم تمام وجودم پر زعشق می شود نامی که از بدو تولد با آن اونس گرفته ایم ... کتاب را ورق میزنم نوشته است نجف اشرف... نگاهم میلرزد... می خوانم :خدایا این حرم حرم توست این مقام مقام توست ومن داخل آن می گردم وبا تو راز گویم بدان چه تو خود بدان از من داناتری و هم از درون من آگاهی . ستایش خدایی را که دارای عطوفت و نعمت و احسان است. و از احسانش در حق من این است که زیارت مولای من (علی) را بر من به کرمش سهل و اسان ساخت و مرا از زیارتش محروم نساخت و از ولایت و دوستیش دور نگردانید بلکه از لطف و احسان نصیبم فرمود . خدایا چنان چه بر من منت به معرفتش نهادی پس مرا از شیعیانش قرار ده و بوسیله شفاعتش داخل بهشتم گردان ای مهربانترین مهربانان. به امید روزی که این زیارت نامه را در حرم مولایم علی بخوانیم ... |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول