پاسخ به: شهدا شرمنده ایم ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون جمعه، ۹ دی ۱۳۹۰ (۱:۲۱) | |||
امشب 20:30 که داشت صخنه تظاهرات 9 دی رو نشون میداد واقعا احساس غرور میکردم. میدونید یاد پارسال وسطای جریان فتنه افتادم. قبل از عاشورا. مادر بزرگم هر روز با اون زبون قشنگش دعا میکرد خدایا شر خودشونو به خودشون برگردون. خدایا خودت این انقلابو حفظ کن. هیچ وقت یادم نمیره یه دفعه که اخبار داشت میگفت اینا دوباره ریختن بیرون و آشوب کردن و مغازه آتیش زدن و از این حرفا مادر بزرگم دستاشو برد بالا گفت خدایا یعنی میخوای بگی خون پسر من بیخودی ریخته شده؟؟؟ یعنی میخوای بگی خون پسر من دروغه؟؟؟ از اون موقع بود دیگه هیچ شکی به دلم راه نمیدم. هنوزم این مملکت داره با خون همون شهدا و دعای پدر مادراشون میگرده. 4 تا پدر مادر داغ دیده اینجوری دعا کنن عرش خدا به لرزه در میاد اینا که دیگه هیچن... پ.ن: دعا کردن مادر بزرگمو خیلی دوست دارم. خدا بیامرزه پدر بزرگمو هر وقت بش میگفتی آقاجون التماس دعا میگفت من که همیشه براتون دعا میکنم ولی به مامان جونتون بگید، اون یه جوری دعا میکنه خدا رو میزاره تو رودربایسی. با زبون سادش خیلی قشنگ دعا میکنه. بازم نمیدونم با چه زبونی بگم... مادرای شهدا شرمنده ایم... |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول