پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Ali شنبه، ۱۹ آذر ۱۳۹۰ (۳:۵۴) | |||
دو قرن سکوت مرحوم دکتر زرینکوب خود مرحوم زرینکوب اذعان دارد که این کتاب را در جوانی و از روی تعصب نوشته و حتی روایات ضعیف را اورده . و اینکه خود مرحوم زرینکوب بسیاری از نظراتش که در دوقرن سکوت اورده در کتب دیگر مثل کارنامه اسلام ( چاپ 1347) منکر شده مثلا در کارنامه اسلام ایشان علنا متذکر میشوند که سوزاندن کتابها توسط مسلمین سند محکمی ندارد و به ان با دیده تردید مینگرند ؛ یا اثر دیگر ایشان بنام " تاریخ ایران بعد از اسلام" که حقیر به دوستان توصیه میکنم این دو کتاب مرحوم زرینکوب یعنی 1- کارنامه اسلام 2- تاریخ ایران بعد از اسلام ، را هم مطالعه نمایند . با اینهمه در دو قرن سکوت نکات جالبی وجود دارد که اینجا عرض میکنیم و این نکات خود پاسخی به نویسنده مقاله فوق است که تا توانسته راست و دروغ را در هم امیخته. دو قرن سکوت ص 64 - 66 : « سقوط نهاوند در سال 21 هجری چهارده قرن تاریخ پرحادثه و شکوه ایران باستان را که از هفت قرن قبل از میلاد و بعد از ان کشیده بود پایان بخشید . این حادثه فقط سقوط دولتی با عظمت نبود . سقوط دستگاهی فاسد و تباه بود . زیرا در پایان کار ساسانیان از پریشانی و بی سرانجامی در همه کارها فساد و تباهی راه داشت . جور و استبداد خسروان [شاهان] اسایش و امنیت مردم را عرضه خطر میکرد و کژخویی و سست رایی موبدان [= مغان ستمگر] اختلاف دینی را می افزود. از یک سو سخنان مانی و مزدک در عقاید عامه رخنه می انداخت و از دیگر سوی نقوذ دین ترسایان [= مسیحیت] در غرب و پیشرفت ایین بودا در شرق قدرت ایین زرتشت را می کاست. روحانیون نیز چنان در اوهام و تقالید کهن فرورفته بودند که جز پروای اتشگاه ها و عوائد و فواید ان را نمی داشتند و از عهده دفاع از ایین خویش هم بر نمی امدند. وحدت دینی درین روزگار تزلزلی تمام یافته بود و از فسادی که در اخلاق موبدان بود هوشمندان قوم از ایین زرتشت سرخورده بودند و ایین تازه یی می جستند که جنبه اخلاقی و روحانی ان از دین زرتشت قوی تر باشد و رسم و ایین طبقاتی کهن را نیز در هم فرو ریزد . نفوذی که ایین ترسا [= مسیحت] در این ایان در ایران یافته بود از همین جا بود . عبث نیست که روزبه بن مرزبان ، یا چنانکه بعدها خوانده شد، سلمان فارسی ایین ترسا گزید و باز خرسندی نیافت . ناچار در پی دینی تازه در شام و حجاز می رفت. باری از این روی بود که در این ایام زمینه افکار از هرجهت برای پذیرفتن دینی تازه اماده بود و دولت نیز که از اغاز عهد ساسانیان با دین توام گشته بود ، دیگر از ضعف و سستی نمی توانست در برابر هیچ حمله ای تاب بیاورد. و بدینگونه دستگاه دین و دولت با ان هرج و مرج خون الود و ان جور و بیداد شگفت انگیز که در پایان عهد ساسانیان وجود داشت ، دیگر چنان از هم گسیخته بود که نیروی همت و ایمان ناچیزترین و کم مایه ترین قومی می توانست ان را ازهم بپاشد و یکسره نابود و تباه کند. بوزنطیه – یا چنانکه امروز می گویند : بیزانس – که دشمن چندین ساله ایران بود نیز از بس خود در ان روزها گرفتاری دات نتوانست این فرصت را غنیمت گیرد و عرب که تا ان روزها هرگز خیال حمله به ایران را نیز در سر نمی پرورد جرات این اقدام را یافت. بدین ترتیت ، کاری که دولت بزرگ روم با ایین قدیم ترسایی نتوانست در ایران از پیش ببرد ، دولت خلیفه عرب با ایین نو رسیده اسلام از پیش برد و جایی خالی را که ایین ترسایی نتوانسته بود پر کند ایین مسلمانی پر کرد. بدینگونه بود که اسلام بر مجوس پیروزی یافت . اما این حادثه هرچند در ظاهر خلاف امد عادت بود در معنی ضرورت داشت و اجتناب ناپذیر می نمود . سالها بود که خطر سقوط و فنا در کنار مرزها و پشت دروازه های ساسانی می غرید . مردم که از جور فرمانروایان و فساد روحانیون بستوه بودند ایین تازه را نویدی و بشارتی یافتند و از این رو بسا که به پیشواز ان می شتفاتند [یعنی به پیشباز اسلام]. چنانکه در فرات ، یکجا گروهی از دهقانان جسر ساختند تا سپاه ابو عبید بخاک ایران بتازد ، و شهر شوشتر را یکی از بزرگان شهر به خیانت تسلیم عرب کرد و هرمزان حاکن ان، بر سر این خیانت به اسارت رفت. در ولایاتی مانند ری و قومس و اصفهان و جرجان و طبرستان مردم جزیه را می پذیرفتند اما بجنگ اهنگ نداشتند و سببش ان بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی و پریشانی بود کس بدفاع از ان علاقه و رغبتی نداشت. از ان جمله اورده اند که مرزبان اصفهان فاذوسبان نام ، مردی بود با غیرت ، چون دید که مرد را بجنگ عرب رغبت نیست و او را تنها می گذاردند ، اصفهان را بگذاشت و با سی تن از تیراندازان خویش راه کرمان پیش گرفت تا به یزدگرد شهریار بپیوندد اما تازیان در پی او رفتند و بازش اوردند و سرانجام صبح افتاد ، برانکه جزیه بپردازد و چون فاذوسبان باصفهان باز امد مردم را سرزنش کرد که مرا تنها گذاشته اید و بیار برنخاستید سزای شما همین است که جزیه به عربان بدهید. حتی از سواران بعضی به طیب خاطر مسلمانی پذیرفتند و به بنی تمیم پیوستند . چنانکه سیاه اسواری ، با عده ای از یارانش که همه از بزرگان سپاه سزدگرد بودند چون کر و فر تازیان بدیدند و از یزدگرد نومید شدند با ایین مسلمانی گرویدند و حتی در بسط و نشر اسلام نیز اهتمام کردند . همین نومیدیها بو ناخرسندیها بود که عربان را در جنگ ساسانیان پیروزی داد و با سقوط نهاوند عظمت و جلال خاندان کسری را یکسره درهم ریخت . این پیروزی ، که اعراب در نهاوند بدست اوردند امکان هرگونه مقاومت جدی و موثری را که ممکن بود در برابر انها روی دهد نیز از میان برد. در واقع این فتح نهاوند ، در ان روزگاران پیروزی بزرگی بود . پیروزی قطعی ایمان و عدالت بر ظلم و فساد بود . پیروزی نهایی سادگی و فداکاری بر خودخواهی و تجمل پرستی بود. رفتار ساده اعراب در جنگهای قادسیه و جلولا، و پیروزی شگفت انگیزی که بدان اسانی برای انها دست داد و بنصرت اسمانی می مانست جنگجویان ایران را در نیرد به تردید می انداخت و جای ان نیز بود . این اعراب که جای خسروان و مرزبانان پرجلال ساسانی را می گرفتند مردم ساده و بی پیرایه یی بودند که جز جبروت خدا را نمی دیدند خلیفه انها که در مدینه می زیست از انهمه تجنل و تفنن که شاهان جهانرا هست هیچ نداشت و مثل همه مردم بود . انها نیز که از جانب او در شهرها و ولایتهای تسخیر شده بحکومت می نشستند و جای مرزبانانا و کنارنگان پادشاهان ساسانی بودند زندگی ساده فقر الود زاهدانه یا سپاهیانه داشتند. سلمان فارسی که بعدها از جانب عمر بحکومت مدائن رسید نان جوین میخورد و جامه پشمین میداشت. در مرض موت می گریست که از عقبه اخرت جز سبکباران نگذرند و من با اینهمه اسباب دنیوی چگونه خواهم گذشت. از اسباب دنییایی نیز جز دواتی و لولئینی نداشت . این مایه سادگی سپاهیانه یا زاهدانه البته شگفت انگیز بود و ناچار در دیده مردمی که هزینه تجمل و شکوه امرا و بزرگان ساسانی را با عسرت و رنج و با پرداخت مالیاتها و سخره ها تامین میکردند اسلام را ارج و بهای فراوان میداد . در روزگاری که مردم ایران خسروان خویش را تا درجه خدایان می پرستیدند و با انها از بیم ازرم رویاروی نمی شدند و اگر نیز بدرگاه می رفتند پنام در روی می کشیدند، چنانکه در اتشگاه ها رسم بود، عربان ساده دل وحشی طبع با خلیفه پیغمبر خویش ، که امیر انان بود در نهایت سادگی سلوک میکردند. خلیفه در مسجد می نشست و رای می زد و انها نیز بسا که سخن خلیفه را قطع می کردند و بر وی ایراد هم میگرفتند و این شیوه رفتار و اطوار ساده ناچار کسانی را که از احوال و اوضاع جکومت خویش به ستوه بودند بر ان می داشت که عربان و ایین تازه انها را بدیده اعجاب و تحسین بنگرند. باری سقوط نهاوند ، که نسب نامه دولت ساسانیان را ورق بر ورق بطوفان فنا داد، بیدادی و تباهی شگفت انگیزی را که در اخر عهد ساسانیان بر همه شوون ملک رخنه کرده بود پایان بخشید و دیوار فرو ریخته دولت ناپایداری را که موریانه فساد و بیداد ان را سست کرده بود و ضربه های کلنگ حوادث در ارکان ان تزلزل افکنده بود عرضه انهدام کرد.» |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول