پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | |||
---|---|---|---|
نویسنده: کمیل جمعه، ۱۸ آذر ۱۳۹۰ (۳:۲۶) | |||
نقل قول ولی دوست عزیز خلاصه و مختصر جواب دادید.خلاصه و مختصر بود چون ساده ترين جوابي كه ميشه داد اينه كه اولا ما بايد يه سري خط مش هايي رو براي خودمون براي يه بحثي مشخص كنيم! اول اينكه بنده و خيلي خيلي از شيعيان امامان و حضرت محمد رو معصوم ميدونيم در كنار حضرت زهرا! معصوميت يه تعريف بسيار بزرگيه كه تمامي شبهاتي رو كه به ائمه ميدن برطرف ميكنه! اين محكم ترين دليلي كه ميشه گفت در عين حال ساده ترينشه حالا از موضوع معصوميت كه خارج بشيد!يه موضوعي رو گفتيد كه با همون مثال خودتون پاسخ ميدم! نقل قول دلیل روشنی هم که دال بر این ادعا وجود داره که همین حرفیست که خودتون زدید که بی بی شهریانو دختر یزد گرد سوم همسر(اجباری) امام حسین بوده.همونطور که میدونید در قدیم رسم بوده که سردار لشگر مهاجم دختر شاه رو بعد از تصرف به همسری بر میگزید.یعنی بعد از سقوط تاج و تخت یزدگردسوم دختر ایشون به عنوان اسیر جنگی به حساب میومده و باید به میل کسی که اسیرش کرده برای حفظ جان رفتار میکرد.پس همسری ایشون دلیل ارادت امام حسین به ایرانیان نبوده.نه اصلا به اين معنايي كه ميگيد نيست! تمامي اسرا كه در جنگ ها اسير ميشدن تقسيم ميشدن به دو دسته! 1.غلام و 2 كنيز كه اين دو دسته ها رو يا صاحبان جنگ براي خودشون ميگرفتن و يا ميبردن تو بازار هاي برده فروشي ميفروختن! نمونه هاي زيادي هم هست و از همه مهم تر اين حكم اسلامي كه غلام ازاد كنيد براي برخي كفاره ها! اين نشون ميده زمان ائمه غلام فروشي وجود داشته و ائمه براي جلوگيري از اين رسم تنها كاري كه ميتونستن بكنن اين بوده كه مردم رو با احكام شرعي به سمتي سوق بده كه غلمان رو ازاد كنند حالا ميرسيم به بحث كنيز ماجراي نرجس خاتون رو ميدونيد؟؟نرجس خاتون يا مليكا دختر پادشاه روم بود كه وقتي مسلمونا به اونا زمام امام يازدهم حمله ميكنن به اسارت در مياد و به بازار هاي برده فروشي عربستان ميرسه و با خواست خدا ئ دلايل ديني بسيار زياد امام دستور ميدن كه اين كنيز رو برن بخرن براش و به همسري ايشون درميان و ميشن مادر امام زمان فعلي! پس ايني كه مثال زديد اصلا دليل معتبري نيست! نقل قول زمانی که عمر نقشه حمله به ایرانی رو میکشه که با بی لیاقتی شاهانش ضعیف شده بود امام علی برای اتحاد مسلمین دو فرزند خودش رو به همراه لشگریان عمر برای یاری سپاه عرب راهی میکنه.دو سردار جنگ قادسیه امام حسن و حسین بودن. اولا كه خواهشا منبع ذكر كنيد ولي پاسخ به اين رو ميشه اينجوري داد! نقل قول حضور امام حسن و امام حسین در فتوحاتهیچیک از منابع و مآخذ شیعی از حضور حسنین در فتوحات ایران، شام و یا آفریقا سخنی نگفتهاند. اما برخی از منابع اهل سنت از حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در بعضی از فتوحات آن هم در زمان خلفا (و نه زمان امام علی(ع)) خبر دادهاند که به عنوان نمونه به موارد ذیل اشاره میشود: 1- بررسی و نقد گزارشهای اهل سنت: بخشی از گزارشها فاقد هرگونه سندی میباشند. آن دسته از گزارشهای تاریخی اهل سنت هم که سند ارائه کرده اند، سندشان معتبر نمیباشد بدین معنا که نقل کننده آن خبر یا فردی دروغ گو و جاعل است و یا فردی ناشناخته و مجهول. دستهای از گزارشهای تاریخی نیز فقط اشاره به حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در ایران دارند و در آنها هیچ گونه اشارهای نشده که حضور آنان برای جنگ بوده است. افزون بر ایرادهایی که بیان شد، دو مسئله دیگر نیز وجود دارد که درستی گزارشهای یاد شده را در این باره، سخت مورد تردیدد و حتی غیر قابل قبول میکند: یکی آن که تمام روایات تاریخی که متعرض سال شرکت حسنین(ع) در فتوحات شدهاند، بر حضور آنان در فتوحات عصر عثمان ناظراند. عصری که امیر مومنان حتی در حد مشاوره حاضر به همکاری با عثمان در امر فتوحات نبود تا چه رسد به اینکه فرزندان خویش را جهت انجام فتوحات به همراه لشکریان تحت فرمان عثمان به جبهه نبرد گسیل دارد. مسئله دیگر آنکه علی بن ابیطالب(ع) در عصر امامت و خلافت خویش حسنین(ع) را از شرکت در معرکه صفین باز میداشت و چون در یکی از روزها آن حضرت متوجه شد که امام حسن آماده کارزار است فرمود: «از طرف من جلوی جوان را بگیرید تا با مرگش پشت مرا نشکند که من از رفتن این دو (امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) به میدان نبرد دریغ دارم تا مبادا با مرگ آن دو نسل رسول خدا(ص) قطع شود». حال با چنین اکراه و امتناعی از سوی حضرت نسبت به حضور حسنین(ع) در نبردهایی که به فرمان پیشوای عادلی همچون خویش صورت میگرفت، چگونه آن بزرگوار حاضر می شود که تحت زعامت زمامداران مورد اعتراض و انتقادش، فرزندان خویش را که پیشوایان آینده جامعه اسلامی هستند به جبهه جنگ بفرستد؟ بنابر این با توجه به وجود چنین اشکال های سندی و محتوایی و نیز استبعادهایی که بیان شد، حضور حسنین(ع) در فتوحات عصر خلفا نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد. به گمان قوی، دست تحریفگران و وارونه نویسان حقایق تاریخی در جعل چنین گزارشهایی بی تاثیر نبوده است. با این همه اگر بر فرض پذیرفته شود که حسنین(ع) در ایام جوانی به برخی از شهرهای ایران همانند اصفهان و گرگان و ... مسافرت کردهاند؛ به سبب امور دیگری (غیر از شرکت در فتوحات) بوده است و یا اصلا در عصر خلافت امام علی(ع) بوده است همچنانکه یکی از مورخین قدیمی (به نام سهمی در: تاریخ جرجان ص19)نیز به این مطلب اشاره کردهاست. جهت کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه این پرسشتان میتوانید به: مجله «تاریخ در آیینه پژوهش، پیش شماره دوم، بهار 1382، مقاله: مواضع امام علی(ع) در برابر فتوحات خلفا» ، مراجعه فرمایید. نقل قول دوست بزرگوار من فطرت هر انسانی مبین خوبی از بدی و زشت از زیباییست.کشتار هر انسان بیگناهی به هر دلیلی اعم از دینی و غیر دینی. زشت و نابسند است. اولا اينكه كشتاري كه شما داري ازش دم ميزني با موازين من جور در نمياد كه به دست ائمه رخ داده باشه! ائمه و پيامبر اغاز گر هيچ جنگي نبودن مگر اينكه در راستاي اسلام بوده باشه! دوما كه ديني و غير ديني هم داريم عزيز من يه جاهايي براي حاكم كردن دين بايد با مفسدين جنگيد حالا ممكنه براي شما مفسدين ادم هاي بيگناه باشن(منظورم جنگ ايران نيستا كلبي دارم ميگم) اين يه ديدگاه شخصي به حساب مياد كه شايد براي شما يه چيزي عادي و گناه به حساب نياد ولي از ديدگاه يه تفكر ديگه اون گناه كار باشه پس نتيجه ميگيرم گناه كاري و بيگناهي خودش تفسير داره! ولي من ايمان دارم كسايي كه به ايران حمله كردن و خونريزي كردن همونايي هستند كه تو زمان مختار ايراني ها رو به كشتن دادن! كسايي هستند كه تفكر ضد ايراني دارن.همونايي هستند كه عجم رو مجسو حساب ميكنن نه كسايي كه ايراني ها اونا رو ميپرستن!امام علي محبوبترين امام نزد ايراني هاي زمانش بود چون كارايي كه خلفا باهاش كردن رو علي نكرد! حكومت علي همون حكومتيه كه سرب داغ روي دست برادرش گذاشت چون طلب دست اندازي به بيت المال داشته!همونيه كه ايراني ها رو كرامت بخشيده و تا ساليان سال ازش به عنوان حكومت علي نام بردن و ميبرن! اينا همه دلايل محكميه براي من كه ثابت كنه تمامي اين شبهات كاملا غلطه و هيچ گونه سنديت نداره و قابليت اثبات ادعا رو نداره نقل قول من در کتاب اصول کافی خوندم که در زمانی که امام علی خلیفه بوده مردم ایران بخصوص خراسان چندین بار شورش میکنن که ایشون سعد بن ابی وقاص رو برای سرکوب شورش راهی میکنه و با محاصره چند روزه اوضاع رو مجدد آروم میکنه. اگه ميشه صفحه و جلدش رو هم ذكر كنيد تا ما هم يه سسري بزنيم ولي ادامه مطالب كه ميشه اشاره كرد اينه: امام حسن مجتبي و امام حسين (عليهما السلام) در زمان پيامبر که خردسال بودند و شرکت در جنگي نداشتند؛ پس از رسول خدا (صلي الله عليه و اله و سلم) و در زمان خلفا هم داده هاي تاريخي متفاوت است . بنا بر نقل ابن اثير ، ابن خلدون ، سيد هاشم معروف الحسني و همچنين علامه باقر شريف قرشي: حسن و حسين بعد از پيامبر در هيچ فتحي شركت نداشته اند؛ لكن در فتح شمال آفريقا به همراه ديگر رزمندگان مسلمان -كه ده هزار نفر بودند- شركت كردند.(1) البته بعضي همانند استاد جعفر مرتضي عاملي، مشاركت حسنين در فتوحات آفريقا و طبرستان و...، را انكار كرده اند و گفته اند: اين فتوحات در راستاي مصالح اسلامي نبوده و براي مسلمانان بهره اي نداشته است و حضور اما حسن و امام حسين را نمي پذيرد. ما اين دو بزگوار در جنگهاي زمان علي (عليه السلام) شرکت داشتند . پيش از شروع جنگ جمل حسن بن علي طبق دستور پدر بزرگوار همراه با تني چند از ياران امام علي، وارد كوفه شد و مردم را جهت مشاركت در جهاد عليه ناكثين، فراخواند. (4) حضور امام حسين عليه السلام هم در جنگ جمل قطعي است. چند روايت تاريخي دربارهي جنگ جمل اين ادعا را ثابت ميکند: در جنگ جمل مروان بن حکم به دست اصحاب اميرالمؤمنين علي اسير شد و حسن و حسين عليهما السلام او را نزد اميرالمؤمنين شفاعت کردند و امام او را آزاد فرمود.(5) بعد از آنکه سپاه جمل منهدم شد و شتر عايشه به خاک افتاد، عايشه را به قصر بنيخلف بردند و علي با حسن و حسين و عمار به بصره رفتند.(6) در جنگ جمل امام علي عليه السلام فرزندش، محمد بن حنفيه، را به قلب سپاه دشمن فرستاد و حسن و حسين را باز داشت. علت را از محمد بن حنفيه پرسيدند. گفت:« حسن و حسين دو چشم علي هستند و من دست او. علي با دست خويش از چشمانش محافظت ميکند.».(7) امام حسن از شجاعان عرب بود و در جنگ صفين جزء سرداران عمده و رشيد و فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود.(8) امام حسين هنگام پرسيدن از نام سرزمين كربلا چنين فرمودند : پدرم هنگام جنگ صفين از اين منطقه گذشت و من همراهش بودم، ايستاد و از نام آن پرسيد و چون نامش را گفتند، فرمود: اين جا محل فرود آمدن ايشان است و محل ريخته شدن خونهاى ايشان.(9) بنابراين شرکت امام حسن و امام حسين (ع) در جنگ هاي زمان خليفه دوم و سوم، قابل اثبات نيست. پي نوشت ها: 1. حيات الامام الحسن بن علي، ج1،ص128 ، باقر شريف قرشي، قم، دارالکتب العلميه. 2. الحيات السياسيه لامام الحسن، ص115 ،جعفر مرتضي عاملي، اوّل، بيروت، دارالسيره، 1414. 3. الكامل في التاريخ، ابن الأثير، ج3، ص10 ، سال چاپ : 1386 - 1966م، دار صادر للطباعة والنشر، دار بيروت للطباعة و النشر. 4. طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى، ج3، ص245، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. 5. بحار الأنوار، علامة المجلسي، ج 32، ص 235، چ 1403 - 1983 ،م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي، بيروت، لبنان. 6. همان، ج 36 ، ص 325. 7. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج1 ،ص244، چ 1378 - 1959 م، دار إحياء الكتب العربية، عيسى البابي الحلبي وشركاه. 8. العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آيتى، ج1 ، ص650 ، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چ اول، 1363ش. 9. اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى، ص299، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش. پ.ن با منابع معتبر و صفحه و كتاب براي مشاهده و يه موضوع ديگه! اگه اين جنگ ها در راستاي اهداف ائمه و اسلام نبوده(هموني كه من بهش اعتقاد دارم) امام علي و امام حسين و حسين عليه السلام هيچ اقدامي براي جلوگيري از اين جنگها صورت ندادند؟؟ پاسخش رو ميشه اينجوري داد: نقل قول نميتوان چنين سخني را پذيرفت كه امام علي(ع) به طور مطلق جنگ هايي را كه در دوره خلفا، اتفاق افتاد، تأييد و يا طرد نمودند.به صورت حكم كلي و به مقتضاي ضوابط و ايدئولوژي اسلام؛ يعني با توجه به محتواي دين اسلام (كه مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهي از منكر، دادخواهي و كمك به مظلومان و استضعاف زدايي و... است) و سيره پيامبر(ص) و امامان(ع) ميتوان گفت: جهاد و دفاع و اتخاذ شيوه جنگي براي زدودن موانعي كه در مسير گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودي، آن هم با وجود يك سري ضوابط و شرايط پذيرفته است. جنگ هايي كه مورد تأييد اسلام است، جنگهاي كشور گشايي و فتوحات پادشاهان با اهداف مادي نيست، بلكه مبارزاتي رهايي بخش است. شعار پيامبر اسلام(ص) شعار رستگاري، آزادي و آزادگي بشريت بود «قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا» و ميكوشيد با اقدامات فرهنگي مردم را به راه رستگاري رهنمون سازد. جنگهاي پيامبر(ص) تنها براي رفع موانع بود، چون كه دشمنان در مسير فعاليتهاي سازنده آن حضرت موانع ايجاد ميكردند، حال اگر پيامبر(ص) موانع را از مسير راه بر نميداشت، نميتوانست به هدفهاي والاي خويش -كه همان هدايت و رستگاري بشر بوده- نايل گردد؛ به ناچار از استراتژي جهاد و دفاع بهره ميگرفت تا مانعهاي مسير رشد زدوده و راه، براي سعادت و رستگاري هموار گردد. اسلام استفاده از قدرت نظامي را تنها در سه مورد روا ميداند: 1. براي نابودي آثار شرك و بت پرستي. چون از نظر اسلام شرك و بت پرستي، انحراف و بيماري و خرافه است. از اين رو پيامبر اسلام(ص) اوّل بت پرستان را از راه تبليغ به سوي توحيد دعوت ميكرد، آن گاه كه مقاومت كردند، به زور متوسّل شد. 2.كساني كه نقشه نابودي و حمله به مسلمانان را ميكشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامي بر ضد اينان را صادر كرده است. 3. هر آييني حق دارد آزادانه و به صورت منطقي خود را معرفي كند و اگر كساني مانع اين كار شوند، ميتوان با توسل به زور اين حق را به دست آورد.(1) اما مشروعيت جهاد ابتدائي منوط به اذن امام معصوم(ع) ميباشد. ميتوان همه اين موارد سه گانه را در دايره دفاع از رشد و تعالي و كمال انسانها قرار داد. دفاع يكي از ضروريات در زندگي بشر است به عبارت ديگر: دفاع در زندگي بشر همانند غرايز است كه از دورن انسان ميجوشد، اسلام اين ويژگي را هدايت نموده و با برنامه خاصي، به آن جهت داده است. هر كس دين اسلام را بپذيرد بر اساس آن، برنامه دفاعي خود را تنظيم ميكند. اين برنامه دفاعي خردمندانه است و با منطق و برهان ميتوان از آن دفاع نمود. امّا اصل سؤال كه اگر امام على(ع) حكومت را در دست مىگرفت، آيا جنگهايى را كه ابوبكر، عمر و عثمان به راه انداخته بودند، به راه مىانداخت؟ اگر در زمان حكومت امويان و عباسيان، امامان(ع) حكومت را در دست داشتند، آيا جنگهاى آنان را به راه مىانداختند؟ پاسخ: زمان امام على(ع) با زمان ديگر امامان(ع) تفاوت داشت؛ چرا كه: 1. در دوره بيست و پنج ساله سكوت حضرت، سه خليفه حكومت كردند. 1-1. در دوره كوتاه خلافت ابوبكر وجود شورشهاى گسترده، ظهور پيامبران دروغين، وجود مانعين زكات و جنگهاى رده موجب شد تا ابوبكر مجال فراوانى براى دستيابى به فتوحات چشمگيرى همانند دوران پس از خود نداشته باشد. لشكر كشىهاى وى را تنها مىتوان در مصاف با روميان و ايرانيان در برخى از مناطق شام و عراق دانست.(2) امام على(ع) كه به سبب مهارتهاى فراوان جنگى و فداكارىهاى بى نظيرش در جنگهاى بدر، احد، خندق و خيبر كارنامه بسيار درخشانى از خود به يادگار گذاشته بود، نمىتوانست مورد غفلت و بى توجهى خليفه و كارگزارانش در اين برهه حساس قرار گيرد. عدم شركت حضرت در فتوحات و انزواى وى مىتوانست اين سؤال را در اذهان مسلمانان برانگيزاند كه چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اكنون كه زمان انتشار اسلام در سرزمينهاى كفر و شرك رسيده است، بىاعتنا يا منزوى باشد؟ همه مىدانستند كه علّت اين امر، ترس او از مرگ يا سستى از جهاد نبوده و خودش هم متذكر شد كه اگر تمامى عرب با او به نبرد برخيزند، او نمىترسد و ميدان نبرد را رها نمىكند.(3) از اين رو خليفه و يارانش مىكوشيدند با ورود و شركت حضرت در فتوحات از يك سو زمينه طرح چنين پرسش و ابهامى را از بين ببرند، نيز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات، اعتبار و مشروعيت چنين اقدامى را در اذهان بسيارى از هوادارانش مستحكم سازند و از سوى ديگر از مهارتهاى جنگى آن حضرت در فتح شهرها بهره گيرد. سياست حضرت در اين جريان، سياست بينابين بود. از سويى امام نمىخواست با حضور خود در جنگها بر سياستهاى خليفه مهر تأييد بزند و مؤيد خلفا باشد؛ و از جهتى هم نمىخواست سپاهيان اسلام شكست بخورند، حضرت در اين ماجرا موضعى «بى طرفانه» و يا حداكثر «مشاورانه» را اتخاذ نمود. طبق بعضى از گزارشهاى تاريخى، ابوبكر براى فتح شام از اصحاب نظر خواهى كرد. هر كس نظرى داد كه مورد پذيرش وى واقع نشد، ولى نظر امام را پذيرفت. حضرت فرمود: «چه خليفه خود به اين نبرد رو آورد و چه لشكرى از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد شد؛ زيرا از پيامبر(ص) شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد. آن گاه امام، خليفه را به صبر و استقامت سفارش نمود. ابوبكر در حالى كه از شنيدن چنين خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشويق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروى از فرماندهانشان امر كرد.(4) در جنگهاى اين دوره گروهى از ياران امام على(ع) مانند مالك اشتر، خالدبن سعيد بن عاص، هاشم بن عتبة بن ابى وقاص، معروف به هاشم مرقال و فضل بن عباس، حضورى فعال، بلكه در زمره فرماندهان لشكر اسلام قرار داشتند. از دو جهت مىتوان گفت كه تا حدودى جنگهاى اين دوره مورد تأييد امام بود: يكى از جهت رهنمودهاى ايشان كه پيروزى را پيش بينى كرد و آن را وعده پيامبر اسلام(ص) معرفى نمود، ديگرى شركت ياران صميمى حضرت در اين نبردها. 1-2. دردوره ده ساله خلافت عمر، موضعى كه امام در برابر فتوحات اين دوره اتخاذ نمود، همانند موضعى بود كه در دوره خلافت ابوبكر اتخاذ نمود؛ يعنى نه تأييد مشروعيت حكومت و نه موضعى كه موجب تضعيف روحيه سپاهيان اسلام گردد. عمر كوشيد امام را به شركت در فتوحات وادارد، ولى موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودى: چون عمر درباره جنگ با ايرانيان از عثمان نظر خواهى كرد، عثمان گفت: مردى را بفرست كه در كار جنگ تجربه و بصيرت داشته باشد. عمر گفت: آن كيست؟ عثمان گفت: على بن ابى طالب است. عمر گفت: پس ببين كه او به اين كار تمايل دارد؟ عثمان با على(ع) مذاكره كرد، امّا على(ع) اين را خوش نداشت و رد كرد.(5) عمر كه نمىتوانست على(ع) را به طور مستقيم به همكارى و شركت در فتوحات حاضر كند، تلاش كرد از ديدگاهها و راهنمايىهاى آن حضرت بهرهمند گردد. حضرت چون نمىتوانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بىاعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه ديدگاههاى خويش، همانند يك كارشناس برجسته نظامى آنان را در اين امر همراهى كرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتى مىخواست، حضرت از ارائه رهنمودها دريغ نمىورزيد.(6) بنا به روايتى از امام باقر(ع) عمر، امور حكومت را كه از مهمترين آنها فتوحات بود، با نظر خواهى از على(ع) به سامان مىرساند.(7) در اين دوره شيعيان و ياران امام على(ع) در جنگها شركت فعال داشتند، از جمله: - عمار ياسر در فتح مصر، شوشتر و ديار بكر؛ - مالك اشتر نخعى در نبرد قادسيه و مصر؛ - حجر بن عدى كندى در نبرد جلولاء و قادسيه؛ - براء بن عازب در فتح شوشتر، ابهر، قزوين و زنجان؛ - زيد بن صرحان در نبرد جلولاء؛ - حذيفه بن يمان در جنگ نهاوند؛ - مقداد بن اسود كندى در فتح مصر و ديار بكر؛ - هاشم مرقال در نبرد قادسيه، بيت المقدس و جلولاء؛ - سلمان فارسى در فتح مدائن. در اين دوره مىتوان از دو جهت به تأييد امام على(ع) پى برد: يكى از جهت رهنمودهاى ايشان كه به پيروزى منجر شد. دوم از جهت شركت فعال ياران صميمى حضرت در نبردها. اين سخن به معناى تأييد امام از ديگر سياستهاى عمر نيست؛ بلكه سخن در اصل فتوحات است، نه سياست عرب گرايانه عمر و موضعگيرى او در برابر ايرانيان كه مورد انتقاد امام قرار گرفت و نه موارد ديگر كه ما در نامه قبلى به برخى از آنها اشاره نمودهايم و در اين جا از بيان مجدد آن خوددارى مىكنيم. 1-3. در دوره دوازه ساله خلافت عثمان، رابطه بين امام و حكومت عثمان مانند دوره قبل نبود. حضرت در اين دوره كمتر در صحنه حضور مىيافت و به مشورت و همكاى در امور حكومت مىپرداخت؛ از اين رو هيچ گزارشى در منابع تاريخ مبنى بر راهنمايى و ارائه نظر در امر فتوحات از سوى حضرت، وجود ندارد. براى توضيح بيشتر مىتوانيد به تاريخ در آيينه پژوهش، جلد دوّم، مراجعه نماييد. پى نوشتها: 1. تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207. 2. ابن اعثم كوفى، الفتوح، ج 1، ص 79 به بعد، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991. 3. نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه 45. 4. ابن اعثم كونى، همان، ص 80 و 81؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 133. بيروت ، دار صادر، بى تا. 5. مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 310، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409. 6. درباره مشاوره خلفا با حضرت على(ع) به نهج البلاغه، خ 146 رجوع شود. 7. شيخ مفيد، الاختصاص، ص 173، سال چاپ : 1414 - 1993 م، نشردار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت، لبنان. من به هيچ تاريخ نگاري سنيدت نميكنم! ميدونيد تاريخ يه چيز ثابتي نيست نگاه كنيد تاريخ نويسان اهل سنت چيزايي مينويسن كه اهل شيعه قبول ندارن و اهل شيعه چيزايي نوشتند كه اهل سنت قبول ندارن اصلا از لطاظ ديني اينو كنار بزاريم همين كشور خودمون يه سلسله اي ميومد رو كار ميزد تمام دستاورد هاي سلسه هاي قبلي (چه خوب چه بد ) نابود ميكرد و كل تاريخشو حذف ميكرد و از نقل خودش تاريخ رو اون جور كه تمايل داشته مينوشته! همين درمورد كورش كبير هزاران نقد و ازش هست و هزاران تحريف ازش پيدا شده حتي توي لوحش هم دست بردن و امروز من دلايل محكمي دارم كه بعضي چيزا كه ميگن توي اون لوح پيدا شده سنديت نداره! پس عقل من حكم ميكنه نه بهش استناد كنم و نه ردش كنم! در مورد بحث ائمه و اينكه شما داريد ميگيد عملا استغفرالله يه چهره كثيف خونريز از ائمه اي متصور ميشيد كه جز محبوب ترين ائمه نزد پيامبر و همچنين مطلومترين نزد تاريخ اسلام هستند! يكي از دلايل منطقي اون همينه كه شيوه ائمه با اين چيزا مطابقت نداره امام علي كه ميگيد دستورد داده به پسراش برن به ايران حمله كنن كسيه كه فرزنداشو مجبور كرد با قاتلش درست رفتار كنن و فقط حد اسلامي رو نسبت بهش جاري كنن! امام حسين و امام حسين كسي هستند كه اب براي دشمن پدرشون مبردن و سعي ميكردن كه تا وقتي گناهي ثابت نشده كسي رو مجازات و قهر نكنند! اينا همه دلايل محكميه كه نشون ميده سيره ائمه به اين شكلي كه شما متصور ميشيد نيست! ديدگاه متعصبانه ندارم ولي درمورد معصوميت ائمه و راز سلاله 14 تن اينقدر تحقيق كردم كه به ايمان قلبي برسم كه راز اين سلاله چيه و دليل خلقت و معصوميت اين سيستم چيه! اطلاعاتم بهم حكم ميكنه هيچ گونه شبهه اي به اين 14 تن وارد نيست و معصومترين ائمه هستند و منزلتشون از خيلي از پيامبران الهي هم بالاتره. اينا همه دلايل محكميه كه نشون بر مبرا بودن ائمه از چيزايي كه ذكر كرديد هست! |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول