پاسخ به: مطالب خواندنی | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Arezoo یکشنبه، ۶ شهریور ۱۳۹۰ (۱۸:۲۴) | |||
باورهاي آدم هاي موفق آیا هیچ وقت آدم های شاد و موفقی را که به رویاهایشان رسیده اند، دیده اید؟ تا حالا دلتان خواسته از آنها بپرسید نظرشان درباره خودشان چیست و اصلا دنیا را چطوری می بینند؟ سال هاست که درخصوص افراد استثنایی که در تجارت، ورزش و دیگر رشته ها موفقند، تحقیق می شود. در این سال ها بعضی باورهای مهم و اساسی درباره این انسان های موفق سالم و شاد به اثبات رسیده است. اگر شما هم دوست دارید شادتر باشید و زندگی در کنترل خودتان باشد، بهتر است با ما همراه شوید و چند هفته ای را با این ۵ باور مهم طی کنید. باورهای ما پنجره ای هستند که ما از آن به دنیا نگاه می کنیم. آنها تمام زمینه های زندگی مان را شکل می دهند. اگر تصمیم بگیرید با نظر مثبت به زندگی نگاه کنید، دیدگاه شما خوش بینانه و قدرتمند می شود و خیلی زود از این طرز برخورد با دنیای اطرافتان بهره می برید. * خودتان بهتر از هر کسی خودتان را می شناسید : مردی یک شب کلید خانه اش را گم کرده بود و نمی توانست وارد خانه شود. او بیرون منزل در نور چراغ کوچه دنبال کلیدش می گشت. کمی بعد همسایه اش او را دید و به کمک او آمد تا با هم کلید را پیدا کنند. اما بی فایده بود. پس از کلی جستجو همسایه از او پرسید: اگر تو کلید را در منزل گم کرده ای، چرا در خیابان دنبال آن می گردی؟ مرد پاسخ داد: چون در خیابان نور بیشتر است! حالا تصور کنید شما جهت و معنای زندگی را گم کرده اید. اگر از مردم بپرسید اهداف شما در زندگی چه باید باشد، درست مثل این است که در خیابان دنبال کلیدی بگردید که در خانه جا گذاشته اید. هیچ کس به شما نمی تواند بگوید چطور به زندگی تان معنا ببخشید. روش دیگران به درد شما نمی خورد. شما باید درون خودتان را جستجو کنید. حتی اگر یک عمر برای یافتن پاسخ های خود جای دیگری را جستجو کرده اید، به محض این که به درون خودتان رجوع کنید، می بینید که پاسخ سوال های زندگی برای شما روشن می شود. * اگر گام به گام پیش بروید، به هر چه بخواهید می رسید : حقیقت این است که هر نوع مهارتی را می توان یاد گرفت، هر مشکلی را می شود حل کرد و هر کاری را می توان به نتیجه رساند، فقط اگر مرحله به مرحله پیش بروید و کارهای بزرگ را به قسمت های کوچک تر تقسیم کنید. وقتی یک کار بزرگ را به چند مرحله کوچک تر تقسیم کنید، انجام آن آسان تر می شود و دیگر به نظرتان سنگین نیست. ما ناخودآگاه در بسیاری موارد این کار را انجام می دهیم. مثلا وقتی قرار است یک شماره تلفن را به خاطر بسپاریم، اعداد آن را ۳ تا ۳ تا یا ۲ تا ۲ تا حفظ می کنیم. نکته مهم آن است که اگر می خواهید دیوار بین خود و رویاهای زندگی تان را بردارید، بهترین کار آن است که آجر به آجر پیش بروید تا به هدفتان برسید. * اگر روش شما جوابگو نیست، آن را عوض کنید : دکتر اسپنسر جانسون، نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت، فرق بین آدم ها و موش ها را این طور توصیف می کند. وقتی یک موش حس می کند تلاش هایش به نتیجه نمی رسد، روش خود را عوض می کند، اما وقتی آدم ها حس می کنند کاری که انجام می دهند به نتیجه نمی رسد، عصبانی و خسته می شوند و دوست ندارند روش خود را عوض کنند. حتی گاهی اگر کسی راهکار تازه ای را به آنها نشان دهد، حالت دفاعی به خود می گیرند و می گویند: “من همیشه این کار را همین طور انجام داده ام. “یا” من آدمی این مدلی هستم.” در اصل این آدم ها از پذیرفتن راهکار تازه و انجام آن می ترسند و حس می کنند ترسشان به این معناست که دیگر روش ها اشتباه است. همیشه آنچه به نظر ما طبیعی و صحیح به نظر می رسد، در اصل محصول باورهایتان است و به ندرت نشان دهنده همه احتمالات و امکانات پیش رویمان یا تخمین صحیحی از توانایی هایمان است. اگر واقعا می خواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی به دست بیاورید باید از حصاری که به منظور راحتی دور خود کشیده اید، پا را فراتر بگذارید و راهکارهای متفاوتی را امتحان کنید. * شکست هرگز وجود ندارد : تنها شکستی که در زندگی وجود دارد، این است که دست از یادگیری بردارید. جز این مورد هر نتیجه ای که پیش رویتان می آید، بازتابی است که به شما می گوید آیا راهکار انتخابی شما را به هدف نزدیک تر کرده یا دورتر. آدم هایی که به اهدافشان می رسند، یک خصوصیت مشترک دارند، آنها از شکست و اشتباه نمی ترسند، چون می دانند هر اشتباه یا شکست فرصتی است برای یادگیری که باید از آن استفاده کرد شکست، لازمه یاد گرفتن است. * شما همین حالا در حال شکل دادن آینده تان هستید : تفاوت بارزی که میان افراد موفق و ناموفق وجود دارد، این است که افراد موفق در حال زندگی می کنند اما افراد ناموفق در گذشته سیر می کنند. اگر دائم به گذشته بچسبید، تمام زیبایی ها و فرصت هایی را که زندگی در حال حاضر به شما ارزانی کرده از دست می دهید. اگر هم در حال زندگی کنید بسرعت می توانید فرصت های رسیدن به اهدافتان را صید کنید. مهم نیست در گذشته چقدر تلاش کرده اید. هر لحظه از هر روز زندگی فرصت تازه ای است تا به خوشبختی و موفقیت نزدیک تر شوید. اگر بار دیگر ترس های قدیمی و باورهای محدودکننده مانع شادی و موفقیت شما شدند، آنها را در ذهن تان متوقف و در درون تان افکار مثبت و خوش بینانه را جایگزین افکار منفی کنید. قدرت باورهای مثبت آنقدر زیاد است که می توانید به کمک آنها از تمام لحظات زندگی پلی برای موفقیت بسازید. نگرش مثبت درسی از ادیسون "بزرگترین کشف نسل من این است که انسانها می توانند با تغییر دادن نگرش ذهنی خود، زندگیشان را تغییر دهند." ویلیام جیمز مجله لایف، او را مرد شماره یک هزاره نامید. شمار اختراعات او به شدت چشمگیر و حیرت آور است. ۱۰۹۳ اختراع او به مدت ۶۵ سال متوالی، برنده جوایز بی شمار شد. او در ضمن یک لابراتوار پژوهشی مدرن دایر کرد. اسمش توماس ادیسون بود. اغلب مردم توانایی ادیسون را به نبوغ خلاق او نسبت می دهند. اما خود او معتقد بود که پشتکار و تلاش فراوان علت اصلی موفقیت های او بوده است. او می گوید: “نبوغ یعنی ۹۹ درصد تلاش و عرق ریختن به علاوه یک درصد الهام.” معتقدم که موفقیت او ناشی از عامل سومی هم بوده است. چیزی بنام نگرش مثبت ادیسون فردی خوشبین بود که در هر چیزی به جنبه های مثبت آن توجه داشت. او زمانی گفت: “اگر بتوانیم همه کارهایی را که از عهده ما بر می آید انجام دهیم، خودمان را شگفت زده می کنیم.” وقتی بعد از ۱۰۰۰۰ بار آزمایش لامپ روشنایی را اختراع کرد، او این ۱۰۰۰۰ تلاش را به حساب شکستهای خود نگذاشت. او با هر آزمایش متوجه شد که این روش هم موثر واقع نمی شود. او هرگز تردید نکرد که سرانجام لامپ روشنایی را اختراع خواهد کرد. به این گفته او توجه کنید: “بسیاری از کسانی که در زندگی و کار شکست می خورند و متوقف می شوند، نمی دانند که فقط یک قدم با موفقیت فاصله دارند.” شاید بزرگترین نمایش نگرش مثبت ادیسون را می توان بروز یک تراژدی در اواخر دوران شصت سالگی او دانست. لابراتواری که در وست اورنج ایالت نیوجرسی ساخته بود، از شهرتی جهانی برخوردار شده بود. ساختمان اصلی این لابراتوار به قدری بزرگ بود که وسعت آن به سه برابر یک زمین فوتبال می رسید. او و همکارانش در این مکان کار می کردند و کالاهای تولیدی خود را برای مشتریان می فرستادند. این آزمایشگاه به الگویی برای پژوهش و تولید به شیوه مدرن تبدیل شده بود. ادیسون عاشق این مکان بود و تا می توانست دقایق روز و شبش را در آنجا می گذراند. حتی در آنجا می خوابید. محل خوابش اغلب روی یکی از میزهای لابراتوار بود. اما در یکی از روزهای ماه دسامبر سال ۱۹۱۴ لابراتوار عزیز او دستخوش حریق شد. در حالی که ادیسون بیرون از ساختمان به تماشای سوختن آزمایشگاه ایستاده بود، این عبارت را گفت: “بچه ها بروید مادرتان را بیاورید، که هرگز شاهد آتش سوزی به این بزرگی نخواهد بود.” هر کس بجای او بود، در هم فرو می پاشید. اما این اتفاق برای ادیسون نیفتاد. بعد از آن تراژدی می گفت: “من ۶۷ ساله ام، اما آنقدر پیر نشده ام که لابراتوار دیگری از نو نسازم.” او ۱۷ سال برای برپایی یک لابراتوار جدید تلاش کرد. او می گفت: “مغز من پر از ایده های بلند پروازانه است، اما زمانم کوتاه است. دلم می خواهد یکصد سال عمر کنم. ادیسون در ۸۴سالگی جهان را وداع گفت. اگر ادیسون تا این اندازه شخص مثبتی نبود، هرگز نمی توانست به عنوان مخترع تا این اندازه به موفقیت برسد. اگر به آنها که در حرفه های مختلف همواره موفق هستند، دقت کنید، می بینید که آنها همیشه در زندگی خود چشم انداز مثبتی دارند. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول