به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
ارسال گزارش یک مورد قابل بررسی در مورد پیام زیر در تالار گفتمان
متن گزارش:*
 

فصل 1.4 یزدان (1)
نویسنده: یا لثارات الحسن
جمعه، ۵ شهریور ۱۳۹۵ (۲۲:۲۶)

فصل 1.4 یزدان (1)


ریییییینگ
ریییییینگ
رییییییییییینگ
مهدی تلفنو بردار. بدو دیر شد.
وسایل شخصیمو برداشته بودم و داشتم وسایل کارمو که دیشب جمع کرده بودم دوباره چک میکردم که چیزی از قلم نیافتاده باشه. نزدیک 4 سال بود که داشتیم با مهدی برنامه ی این سفرو می چیدیم. صدای مهدی که داشت با تلفن صحبت میکرد از اون اتاق میومد؛

-بله بله آقای کمال وند، فقط همه کارها رو سر زمان و مختصات دقیقی که بهتون دادم انجام بدید، کوچکترین اتفاق میتونه خیلی خطرناک باشه هم برای خودتون هم برای بقیه، در جریانید که . . .

یه حسی بهم میگفت نباید دست خالی برگردم، یه حس دیگه همون موقع گفت "نمیتونی دست خالی برگردی"، ینی سفرم جوری بود که حتی اگه خودم میخواستم هم با دست خالی نمیتونستم برگردم. انقدر برام مهم بود که حاضر شدم جونمو به خطر بندازم شاید آخرین فرصتم بود که به هدفم برسم، البته بهتره بگم هدفمون، هدف مشترک ما 3 نفر.

مهدی صحبتش تموم شد و با چهره ای مملو از رضایت از اتاق خارج شد و گفت بریم، اون خیلی خوشحال تر از من بود، چون قرار بود تو خونه بشینه و بدون دردسر تو سود هدفی که من بخاطرش داشتم جونمو به خطر می انداختم شریک بشه. نه ببخشید یه طرفه به قاضی رفتم، اونم خیلی زحمت کشیده بود برای برنامه ریزی این سفر، قرار بود از راه دور هم در کنار من باشه، تازه درمورد اینکه کدوممون به این سفر بریم هم کلی فکر کرده بودیم و توافق هر 3تامون بود که من برم و مهدی بمونه. در هر صورت از اینجا به بعد زندگی ما این بود و باید انجام میشد و باید درست انجام میشد. مهدی با همون خوشحالی احمقانه ای که تو نگاهش بود و یه کوچولو منو اذیت میکرد؛ گفت بدو دیگه دیر شد. منم سری تکون دادم و کیف وسایلمو برداشتم، چمدونمم مهدی برداشت و به سمت پارکینگ به راه افتادیم.
* * *

تو سالن انتظار فرودگاه نشسته بودم و داشتم به دقت به افرادی که دور و اطرافم بودن نگاه می کردم، آخه اونا هم سفرای سفری بودن که خیلی پیچیده بود (البته از نظر من، نه بقیه مسافرا) داشتم دونه دونشونو به قول خودمون آنالیز میکردم ولی بین همه این آدما یه نفر بود که ریش پورفسوری داشت و عینک، شبیه دکترا بود ولی هر چند ثانیه یبار با انگشت عینکشو بالا میداد و به آدمای دور و اطرافش خیره میشد و به شکل احمقانه ای میخندید. با مزه به نظر میرسید ولی معلوم نبود که به درد هم می خوره یا نه. ولی اگه به درد هم نمیخورد یه سفر به این طولانی ای احتیاج به طنز و خنده و آدمای با مزه هم داشت.

همون صدای نرم و مسخره ی همیشگی که از بلندگوهای فرودگاه همیشه میشندیمو دوباره هم شنیدم که میگفت پروازمون داره میپره. مردم هم کم کم به سمت درهای خروجی رفتیم و بعد کلی کارای اداری و از این گیت به اون گیت رفتن سوار هواپیما شدیم. طبق برنامه ریزی صندلی من آخرای هواپیما بود و نزدیک پنجره که این باعث میشد تو شرایط بحرانی هم به همه مردم تسلط داشته باشم، هم از پنجره به بیرون. چند ساعتی مشغول گوش دادن به آهنگ بودم که هواپیما تکونی خرد و موتور سمت چپ شروع کرد به دود کردن، صدای خلبان از بلندگوها اومد که موتور سمت راستو از دست دادیم. همه مردم مضطرب و نگران بودن و صدای همهمه انقدر زیاد بود که معلوم نبود کی چی میگه. سرمو روی پشتی صندلی گذاشتم، چشمامو بستمو هندزفریمو تا ته چپوندم تو گوشم تا شاید صدای همهمه مردمو نشنوم چون اصلا حوصلوشو نداشتم. خیلی استرس داشتم، البته از کاری که قرار بود انجام بدم نه سقوط.

مدتی که نمیدونم چقدر بود با همین شرایط گذشت که احساس کردم صدای آشنایی از پشت بلندگوی هواپیما به گوشم رسید. هندزفریمو درآوردم انگار یکی داشت دعا میخوند پشت بلندگو. چه دعای آشنا و آرامش بخشی بود. نمیدونم چه دعایی بود ولی بچه که بودم مادربزرگم زیاد میخوندش. نمیدونم چی بود ولی هرچی بود هم زمان بچگی هام خیلی برام آرامش بخش بود هم آلان، شنیدن اون صدا کمی آرومم کرد برای همین دوباره هندزفریمو کردم تو گوشمو سرمو روی صندلی گذاشتم ولی ایندفه چشامو نبستم تا بتونم اتفاقات اطرافمو ببینم. خلاصه بعد از کلی پیچ و تابو تکون شدید که انگار تو برنامه ریزیمون نبود بلاخره فرود اومدیم ینی سقوط کردیم. سرمو از بین دستام بیرون اوردم، هندزفریم قطع شده بود شاید گوشیم شکسته بود مچ دست چپم هم خیلی درد میکرد. با دست راستم هندزفری خاموشو از تو گوشم بیرون آوردم سقوط بدی نبود انگار تلفاتمون هم خیلی کم بود. سکوت عجیبی حکم فرما بود انگار همه بُهت زده بودن داشتم به اولین کاری که باید انجام میدادم فکر میکردم که ناگهان صدای خنده ی احمقانه ی اون دکتر داخل سالن فرودگاه؛ سکوت داخل هواپیما راشکست.
فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۴
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۰۷
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۵ پاسخ
۸,۴۲۶,۴۵۸ بازدید
۴ روز قبل
Salehm
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۵ پاسخ
۵۴۹,۶۵۵ بازدید
۴ روز قبل
ali
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۴ پاسخ
۱۱,۶۸۸,۶۲۶ بازدید
۵ روز قبل
یا لثارات الحسن
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۴۶,۵۶۴ بازدید
۶ روز قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۵,۰۰۰ بازدید
۶ روز قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۰۹۳ بازدید
۶ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۳,۵۷۶ بازدید
۷ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۸,۳۵۳ بازدید
۱۴ روز قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۹,۸۵۶ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۱۲,۲۱۸ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۶,۵۶۳ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۸,۰۸۴ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۲۲۹ کاربر آنلاین است. (۱۳۰ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۲۹

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!