پاسخ به: خاطره نویسی! | |||
---|---|---|---|
نویسنده: beautiful queen دوشنبه، ۱۵ آذر ۱۳۹۵ (۰:۴۵) | |||
نقل قول † † † † sidarta † † † † نوشته:تو کلاس تقویتی فیزیکم (که مختلطه) یه پسره هست اسمش نویده همیشه قبل همه دست بلند میکنه و همی چیز بلده البته تو پسرا فقط اون زرنگه دیروز تولد معلم بود خودش شیرینی آورده بود پخش کرد آقا نویدم که عاشق نون خامه ای بود 3-4تا برداشت همه خورده بودیم تموم شده بودیم فقط این تموم نشده بود ولی استاد شروع کرد به درس پرسیدن خلاصه . سوال اول پرسیده شد و طی اتفاقی نادر این آقا نوید چون داشت نون خامه ای سومشو میخورد داوطلب نشد واسه جواب دادن من در این فرصت اعجاب انگیز دست بلند کردم و جواب رو گفتم حالا استاد (که آقاس) شروع کرد به نصیحت پسرا که دخترا خیلی بیشتر از شما درس میخونن خلاصه من با اعتماد به نفسی غیر قابل وصف گفتم : مهم نیست استاد الآن که اینجوریه دیگه مجبوریم بهشون تو درسا کمک کنیم چاره ای نیست نوید همینجوری با دهن پر داشت به من نگاه میکرد خلاصه استاد واسه هر پسر یه دختر انتخاب کرد که بهشون کمک کنن بعد به نوید گفت : با سیدارتا کار کن نوید گفت : نمیخوام . نمیشه یه نفر دیگه باشه ؟ خلاصه استاد گفت که با هستی کار کنه چون همسایه بودن تا حالا هیچ وقت اینجوری ندیده بودمش عصبانی بود.خیلی عصبانی بود! تازه شنیدم قراره دیگه نیاد کلاس... نتیجه اخلاقی: کم نیارین خخخخخخ |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول