پاسخ به: من و بارسا | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Fighter شنبه، ۲۹ آبان ۱۳۸۹ (۲۱:۰۷) | |||
بازی زیاد خوب پیش نرفت!ما از والنسیا باختیم! درسته باخت بدی بود اما بچه ها سعی میکردن روحیه خودشونو حفظ کنن!به اون فکر نکنن و به فکر بازی بعدی باشن! اما لئو یه طورایی بود! رفتارش عجیب شده بود و به شدت عصبی بود! تو بازی هم خوب بازی نکرده بود مثل اینکه بیرون با یکی مشکلی پیدا کرده بود! خیلی نگرانش بودم!مسی اوسطوره ی من بود!نمیخواستم اتفاقی براش بیفته! داشت میرفت خونش!دنبالش کردم و بهش گفتم تنها نرو!بیا پیش من!فقط نیگام کرد و رفت! دوباره دنبالش رفتم و گفتم بذار منم بیام خونتون!چیزی نگفت! من باهاش رفتم. اصلا حرف نمیزد!خیلی ترسیده بودم!همش راه میرفت! رفتم دستشویی و زنگ زدم به جرارد و دنی!اونا نزدیک بودن!گفتم بیان پیشم من میترسم لئو چیزیش شده باشه! خودشونو رسوندن!لئو زیاد شاد نشده بود که اونا رو میدید اما چیزی نگفت! یه چند تا قرص از تو یخچال در آورد که بخوره!گفتم این چیه؟گفت خواب آوره نمیتونم بخوابم خیلی خسته ام! خوابید!ما بیدار بودیم!با صدای داد لئو از جا پریدیم و رفتیم تو اتاق.خواب بدی دیده بود. گریه میکرد رو به من کرد و گفت:..... اگه سرتا پا اشکاله ببخشید!اگه جالب نیست ببخشید! اگه مردید ادامه بدید! |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول