پاسخ به: داستانک! | |||
---|---|---|---|
نویسنده: beautiful queen جمعه، ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ (۰:۰۱) | |||
نقل قول Lily نوشته:صادقانه، خوندن داستان برام سخت بود. درد زیادی داشت، زیادی واقعی بود... واقعیِ واقعی... و خیلی عصبانی میشدم یه جاهایی. واقعاً ایمانت قشنگه. میدونی؟ من تحسینش کردم و ازت یاد گرفتم. :) چون آدم گاهی درگیر زندگی که میشه یادش میره اینا همش بازیه، موقتیه و مهم یه دنیای دیگهست... همینطور قوی بودنت رو تحسین کردم. اینکه شروع کردی درس خوندن. اجازه ندادی چیزی زانوهاتو خم کنه و جنگیدی برای خودت. امیدوارم همیشه دست خدا روی شونهت باشه و آرامش داشته باشی. واقعا ممنون هم بخاطر تعریف هات، هرچند حقیقتا خودم رو لایقشون نمیدونم. هم بخاطر دعای خیلی خوبت. خیلی پیامت پر انرژی بود حقیقت یکی از مهمترین علت هایی که داستان زندگیم رو گذاشتم این بود که شاید یک نفر بخونه و بدردش بخوره. درسته همه چی موقتیه تو این دنیا، ولی برای من یکی ،این موضوع که بدونم وقتی نهایت تلاشم رو کردم، باقی اتفاق ها رو خدا برام رقم زده. بسیار آرامش بخشه البته به شرطی که تمام تلاشمون رو کرده باشیم. و اینکه هر اتفاقی که بیافته مطمعنا دنیا به آخر نرسیده. و تا وقتی نفس میکشیم باید بجنگیم. هرچند که واقعا جنگیدن سخته... در مورد اعصاب خرد کن بودن دادستان هم دیگه شرمنده میخواستم چیزی از اصل ماجرا کم نشه و الا لطیف ترش میکردم. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول