به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
ارسال گزارش یک مورد قابل بررسی در مورد پیام زیر در تالار گفتمان
متن گزارش:*
 

پاسخ به: داستانک!
نویسنده: beautiful queen
شنبه، ۳ اسفند ۱۳۹۸ (۱:۴۱)
ترس
قسمت دهم

رفتم و رسیدم خونه مامان بابام. پرسیدن پس مهران؟ گفتم کار داشت دیر میاد.
شب مهران اومد. آخرای شب بود که دل دردی که یکی دوماهی میشد گاه و بیگاه به جونم میافتاد شروع شد.
وقتی میومد سراغم مثل مار به خودم میپیچیدم.نه قرص جواب گو بود نه هیچ چیز دیگه. فقط میخوابیدم و دستام رو از درد گاز میگرفتم که صدام درنیاد. خودم میدونستم عصبیه، مثل سفید شدن بی رویه موهام. اما راهی به جایی نداشتم. به بهونه دل درد و اینکه با اون حالم نمیتونستم از اون همه پله تا طبقه ۴ بالا برم، نرفتم خونه خودمون.و مهران تنها رفت.
بدون اینکه مهران عذرخواهی کنه،برای اینکه کسی نفهمه دعوامون شده روز بعد از اون شب رفتم خونه.
بماند که کلی غر زد که من رو تنها گذاشتی و رفتی...
چند روز گذشت ، یه روز مهران از خواب بیدار شد و دید صداش مثل کسی که سرما بدی خورده باشه گرفتس!!! اما اثری از سرما خوردگی توش نبود.
با خودمون گفتیم لابد داره سرما میخوره
انواع اقسام جوشوندنی هارو درست کردم
ولی هیچ فرقی نکرد.
بعد ۵روز رفتیم دکتر،گفتن حنجره ات انگار ورم داره،ملتهب شده.شل کننده عضلات داد. آمپول رو زد،بازم خوب نشد. دو هفته بعد باز رفتیم دکتر و یک عالمه چرک خشک کن داد. اما باز هم خوب نشد. گرفتگی صدای مهران شده بود قوز بالا قوز.
دیگه نه جایی میومد نه حوصله داشت.
دو ماه به همین منوال گذشت و ذره ای صداش بهتر نشد. همه چی دست به دست هم داده بود انگار.
خدایا آخه چرا؟مریضی و بی پولی مهران بس نبود؟ بی نمازیش برام کافی نبود؟ بدبختیامون کم نبود؟الان چرا باید صداش بگیره؟ ضجه میزدم و اینارو به خدا میگفتم.
شاید الان اگه از یه چیز خیلی پشیمون باشم ، همین باشه که چرا به خدا گفتم چرا!!
ماه آخر سال بود. همه به فکر خرید عید بودن.ولی من مثل همیشه میگفتم چیزی لازم ندارم. چون مهران پول نداشت.
حتی خرید خونمونم بابام انجام میداد. گاهی هم مادر مهران میوه یا سبزیجات برامون میخرید.
اولین عیدم بود که با مهران زیر یه سقف بودیم. دلم میخواست لحظه سال تحویل پیش هم باشیم.
مادر پدرم،قبل سال تحویل قرار بود برن شهرستان پیش مادربزرگم. برای همین چند روز قبل از سال تحویل عیدی ما رو آوردن خونمون.
سفره هفت سین و آجیل و هدیه عید.
صدای مهران هنوز همونطور بود و خارشش هم قطع نمیشد.
حالا دیگه وقتی حمام میرفت۴ساعت توی حمام می موند تا بدنش رو بخارونه
زندگیمون انگار نمیخواست رنگ خوشی ببینه. بدبختی پشت بدبختی
شب سال تحویل بود. به مهران گفته بودم دلم میخواد لحظه تحویل خونه خودمون باشیم.
برای همین قرار شد بریم پایین خونه مادرش برای شام و بعد بیایم بالا
تا نزدیکای۱۲خونه مادرش بودیم.
مهران که همونجا بعد از شام خوابید.
من و برادر مهران و مادرش نشسته بودیم فیلم میدیدیم.
ساعت حدودای۱۲بیدارشد و گفت بریم بالا
اومدیم خونه و رختخواب وسط حال انداخت و گرفت خوابید.
گفتم مهران من دلم میخواد اولین سال تحویل مشترکمون پیش هم بیدار باشیم. ولی محل نذاشت به حرفم.
گیر دادم بهش که نخواب. من تک و تنها اینجا،دلم به تو خوشه توام که اینطوری میکنی، شروع کرد به فحش دادن.
اولین بار بود که بهم فحش ناموس میداد.
حالم داغون بود. با چشم های خیس رفتم تو تخت و منم خوابیدم.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۲
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۵
پیام‌های جدید
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۴ پاسخ
۵۴۶,۴۶۰ بازدید
۱۴ ساعت قبل
یا لثارات الحسن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۱ پاسخ
۱۱,۶۱۲,۱۸۴ بازدید
۱۴ ساعت قبل
یا لثارات الحسن
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۸ پاسخ
۸,۳۴۵,۲۵۳ بازدید
۱۴ ساعت قبل
یا لثارات الحسن
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۴,۰۴۶ بازدید
۲۲ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۰,۵۶۶ بازدید
۲۲ روز قبل
رویا
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۸ پاسخ
۴۳۵,۹۴۹ بازدید
۲ ماه قبل
jack jinhal
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۲,۹۲۰ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۵,۵۹۴ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۲۶ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۶,۸۹۴ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۲۰۹ کاربر آنلاین است. (۱۱۰ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۰۹

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!