پاسخ به: داستان آزاد از هر کجا از هر کی!!! | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Madam Strange یکشنبه، ۲۱ خرداد ۱۳۹۱ (۱۸:۱۴) | |||
صورتحساب شبی، پسری نزد مادرش که در آشپزخانه در حال پختن شام بود، رفت و یک برگه کاغذ را به او داد. مادر دست هایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند. پسرش با خط بچه گانه نوشته بود: صورتحساب: کوتاه کردن چمن باغچه ۵ دلار مرتب کردن اتاق خوابم ۱ دلار مراقبت از برادر کوچکم ۳ دلار بیرون بردن سطل زباله ۲ دلار نمره ی ریاضی خوبی که امروز گرفتم ۶ دلار جمع بدهی شما به من: ۱۷ دلار مادر لحظه ای به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد، سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب فرزندش این عبارت را نوشت: بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و دعا کردم هیچ برای تمام زحماتی که در این سال ها کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ بابت غذا، نظافت تو و اسباب بازی هایت هیچ و اگر همه ی اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق به تو هیچ است. وقتی که پسر آنچه را که مادرش نوشته بود را خواند، چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد، گفت : « مامان دوستت دارم ». آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت : قبلا به طور کامل پرداخت شده |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول