پاسخ به: داستان آزاد (اپیزودیک) | |||
---|---|---|---|
نویسنده: hasti دوشنبه، ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ (۱۸:۴۰) | |||
مادر خسته از خرید برگشت وبه زحمت زنبیل را داخل خانه اورد.پسر بز رگش که منتظر بود جلو دوید و گفت:مامان .مامان!!!وقتی من در حیاط بازی میکردم و بابا داشت با تلفن صحبت میکرد تامی با ماژیک روی دیوار اتاقی که شما تازه رنگش کرده بودید نقاشی کرد.... مادر عصبانی به اتاق تامی رفت...تامی از ترس زیر تخت قایم شده بود مادر فریاد زد تو پسر خیلی بدی هستی و تمام ماژیک هایش را در سطل اشغال ریخت...تامی هم از غصه گریه کرد.... ده دقیقه بعد وقتی مادر به اتاق رفت قلبش گرفت وناراحت شد تامی روی دیوار با ماژیک قرمز یک قلب بزرگ کشیده بود وداخلش نوشته بود......مامان دوست دارم..... مادر در حالی که اشک میریخت به اشپزخانه رفت ویک قاب خالی اورد وان را دور قلب اویز کرد تابلو قرمز هنوز در اتاق اویز هست |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول