به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
ارسال گزارش یک مورد قابل بررسی در مورد پیام زیر در تالار گفتمان
متن گزارش:*
 

پاسخ به: داستانک!
نویسنده: beautiful queen
دوشنبه، ۵ اسفند ۱۳۹۸ (۱۹:۵۰)
ترس
قسمت سیزدهم

پاشد بطری شیشه ای آب رو که تو دستش بود کوبوند زمین و صد تیکه اش کرد. بعدم با داد گفت من ساختم ها؟تو جن گرفته شدی صدای پا میشنوی تو خونه، پاشو گمشو برو خونه بابات
یالا پاشو و با لگد زد بهم.
گفتم مهران حالم بده فشارم اومده پایین.
ولی هیچی دیگه حاایش نبود. بلندم میکرد و من از بی حالی پرت میشدم زمین. بعدم لگد میزد که گفتم برو گمشو
یالا گفتمت. همین فردا طلاقت میدم. دیوونه شده بود انگار . واقعا وحشتناک شده بود. دست از لگد زدن و پرت کردن من برنمیداشت. اونقدر که با بدبختی خودم رو کشون کشون رسوندم به تلفن و زنگ زدم مادرش که بیاد بالا
مادرش اومد و من رو دید با اون وضع که تنم یخ کرده و رنگم مثل گچ شده و پسرش هم مدام فحش میده
شیشه خرده های کف خونه و لگد زدنای پسرش رو که یالا این رو از خونه من بنداز بیرون.
زنگ بزن باباش بیاد ببرتش. تنها ارسم این بود مهران که زنگ بزنه به بابام. اگه اونا این حال من رو میدیدن،سکته میکردن. با صدایی که بزور در میومد فقط میگفتم باشه میرم،فقط زنگ نزن به بابام.
بعدشم مهران شروع کرد به چرت و پرت گفتن،که از این به بعد تو گوشت فرو کن،من نه نماز میخونم،نه این آخوندای بی همه کس رو میشناسم ،میخوام مشروب بخورم،سیگار بکشم،زن بازی کنم فهمیدی یا نه؟حالا هم پاشو گورت رو گم کن از خونه من
تنها کاری که مادرش کرد این بود که به پسرش بگه،باشه هرکاری دوست داری بکن. اشکال نداره. ریحانه هم الان میره،صبر کن فشارش بیاد بالا، با مجیز گفتنای مادرش بالاخره نشست روی مبل و دست از سر من برداشت.
دم اذان شده بود، اون لحظه فقط مرگ از خدا میخواستم. مهران نه تنها من رو خرد کرده بود، بلکه کاری کرده بود که عشقش تو وجودم نابود بشه.
مهران اون شب جلوی مادرش من رو نابود کرد.
شاید خنده دار بیاد. ولی اون وقتا حس میکردم مهران مسخ شده، حس میکردم انگار جنی شده. چون واقعا اون کارا از یه آدم عادی بعید بود.

اذان که گفتن آب قند خوردم و یذره بهتر شد حال جسمیم. ولی روحم...
مادر مهران غذا از بیرون سفارش داد و مهران شامش رو هم خورد و وسط حال جا انداخت که بخوابه.
منم رفتم تو اتاق،ترجیح میدادم نبینمش
مادرش با پر رویی تمام گفت من شب پیش مهران بخوابم؟
گفتم هرکاری دوست دارید بکنید برای من فرقی نداره
و براش توی حال جا انداختم.
نصفه شب با صدای در خونه فهمیدم مادرش رفت خونه خودش.
روز بعدش گفت جام عوض شده بود خوابم نمیبرد. برای همین نصف شب رفتم.
تو دلم گفتم کسی دعوت نامه نفرستاده بود که شب بمونی. اگه اینقدر پسرت رو دوست داشتی اون وقتی که داشت من رو لگد میزد و فحش میداد یکی میزدی تو دهنش که بفهمه حداقل کارش اشتباهه نه اینکه بهش بگی قربونت برم تو درست میگی.
ولی هیچکدوم از این حرفا رو نتونستم رو زبونم بیارم.

تا شب با مهران جز دو سه تا کلمه حرف نزدم ،ناهار و صبحونه اش رو آوردم و کارای خونه رو کردم. ولی تحمل اونجا برام خیلی سخت شده بود.
شب که شد، بهش گفتم مهران من دارم میرم خوزستان پیش مادر بزرگم.
دیگه نمیتونم اینجا رو تحمل کنم. دیروز من رو نابود کردی.
گفتم از این به بعد هرکاری دوست داری بکن،میخوای زن بازی کن،مشروب بخور، نماز نخون دیگه برام مهم نیست.
اما اگه واقعا تصمیمت اینه که این کارا رو بکنی بهم رک بگو. چون من دیگه تو این خونه نمی مونم.
پسفردا هم با اتوبوس میرم اهواز به بهونه گرفتن مدرک دانشگاهیم. چون نمیخوام کسی بدونه چیکار کردی باهام. تو این مدت ،میتونی خوب فکرات رو بکنی.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۲
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۵
پیام‌های جدید
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۴ پاسخ
۵۴۶,۴۴۹ بازدید
۱۲ ساعت قبل
یا لثارات الحسن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۱ پاسخ
۱۱,۶۱۱,۹۶۸ بازدید
۱۲ ساعت قبل
یا لثارات الحسن
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۸ پاسخ
۸,۳۴۵,۰۱۰ بازدید
۱۲ ساعت قبل
یا لثارات الحسن
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۴,۰۲۹ بازدید
۲۲ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۰,۵۱۵ بازدید
۲۲ روز قبل
رویا
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۸ پاسخ
۴۳۵,۹۴۵ بازدید
۲ ماه قبل
jack jinhal
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۲,۱۷۶ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۵,۵۹۰ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۲۶ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۶,۸۹۰ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۷۴ کاربر آنلاین است. (۹۹ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۷۴

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!