فصل 3.3 (صادق 3) | |||
---|---|---|---|
نویسنده: یا لثارات الحسن سهشنبه، ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ (۳:۵۹) | |||
فصل 3.3 (صادق 3)در حال برگشتن بودم. فکر امونم رو بریده بود. حتی نمیتونستم درست راه برم.فقط و فقط فکر بیجا میکردم. دخترم رعنا! وای. یعنی هیچ وقت دیگه نمیبینمش؟ -بابا! بابا! تمام افکارم رو این کلمه دو هجایی تشکیل میداد. بابا! ین رو تو ذهنم با صدای دخترم تجسّم میکردم و فقط اشک میریختم. به هیچ چیز دیگه ای جز دخترم فکر نمیکردم. امیدوار بودم که بتونم از این جزیره لعنتی بیرون برم. جعبه سیاه چیز فوق العاده ایه که احتمال داره باعث دیدار دوباره من و رعنا بشه. داشتم همینجور میرفتم جلو که به یک آن دیدم جلوم یه اسکلت پوسیده است و با یه زنجیر آهنی دار زده شده. کاملا شوک شده بودم. ما کجاییم؟ اینجا چه غلطی میکنیم؟ سرعتم رو بیشتر کردم تا به هواپیما برسم. همین طور که میدویدم داشتم نقشه رفتن از این جزیره رو میکشیدم. دخترم و اون اسکلت کاملا باعث شده بود من بخوام از این جزیره برم. بالاخره رسیدم به مردم. چه صحنه بدی. یه عدّه زخمی شده بودن یه سری جنازه هم اونجا بود و ترس و شوک شدن مردم. همه اینها به اضافه اون اسکلت باعث شده بود که بعد از مدّت ها بترسم. ترس بد و خطرناک. یک لحظه دیدم که یک آدم خوشتیپ و کت و شلواری داره چیزی شبیه به فرستنده کار میکنه. با سرعت خیلی زیادی دویدم سمتش. کار با وسیله برقی تنها چیزی بود که من میتونستم با انجامش خودمونو از جزیره بیرون ببرم. یه لحظه حتّی از سرعت دویدنم سمتش جا خورد. امّا برای من مهم نبود. میخواستم اون وسیله رو کار بندازم. رسیدم بهش گفتم: -سلام دارم چیکار میکنی؟ متعجب داشت به من نگاه میکرد. خودم هم قبول داشتم که رفتارم عجیب بود. ولی مگه اون، اسکلتی که من دیده بودم رو دیده بود؟ جواب داد: +دارم سعی میکنم با بیرون اینجا ارتباط برقرار کنم. باید یجوری کمک بخوایم. -خراب نشده؟ روشن میشه؟ +هی قطع و وصل میشه. از اونور هم صدایی نمیاد -میشه یه نگاهی بندازم؟ من مهندس برقم. خوشحال شد. حسّ اطمینان و امید رو تو چشم هاش خوندم. خودم هم خوشحال بودم. میتونستم یه کاری بکنم. یکم باهاش ور رفتم. سالم بود. ولی آنتی برای مخابره نبود اون دور و ور -نه ایراد داره داره. جواب نمیده. +لعنتی خودم هم از شدتّ لعنتی گفتنش تعجّب کردم. انگار که تمام امیدش به این وسیله بود. +امیدی داری؟ -مثل این که جایی که هستیم دور و ورش هیچ آنتنی نیست. تقویت کننده میخواد که باید بگردم ببینم میتونم از وسایل هواپیما یجوری بهش وصل کنم یا نه. +من از این چیزهایی که میگی سردر نمیارم. چقدر احتمال داره درست بشه و بتونیم کمک خبر کنیم؟ -کم. اینجا کم. +این که خیلی بده. راه دیگه ای نیست؟ -باید تقویت بشه. اگه بشه عالیه. اگر هم نه که نه دیگه. در ضمن هواپیما جعبه سیاه داره. اگه دم هواپیما باهامون تا جزیره اومده باشه و چیزیش نشده باشه پیدامون میکنن. +امید داری؟ -آره. باید بریم دنبال دم هواپیما. +بهتر نیست اول وضعیت اینجا رو سر و سامون بدیم و به مصدوم ها برسیم و جنازه ها رو به جایی که تو چشم بقیه نباشه و نا امیدترشون نکنه منتقل کنیم؟ فهمیدم نگاه این آدم چقدر با من فرق میکنه. حرف هاشو نمیفهمیدم. جواب دادم -سر و سامون؟ دلت خوشه ها. مردم اینجا چه سر و سامونی قراره بگیرن؟ +تو خوشت میاد بین این همه جنازه بشینی منتظر کمک؟ من که دوست ندارم اگه بفهمه که اینجا اسکلت هست چه حالی پیدا میکنه؟ اگه بفهمه ما اومدیم یه جای عجیب وغریب چه حالی پیدا میکنه؟ -جنازه جنازه است. نه چیز بیشتر. فعلا که باید واستن تا کسی آشناشو پیدا کنه بفهمه مردم +تا الان زنده ها هم رو پیدا ردن هر کسی هم پیدا نشده یعنی مرده. درسته که جنازه جنازه است؛ اما وقتی بمونه میشه دردسر. بوش حالت رو بد میکنه. من که طاقتش رو ندارم. نمیخواستم بحث کنم. جواب دادم -اوکی پس. رو کردم به یه پسر جوون که با شلوارک اونجا راه میرفت. -هی آقا میخوایم جنازه ها رو سر و سامون بدیم. کمکمون میکنی؟ با سر جواب مثبت داد و اومد سمتمون. در حالی که داشت میومد پرسیدم -راستی تو اسمت چیه؟ +حسین و شما؟ -صادق +جای مناسبی برای گفتنش نیست اما... خوشبختم -من هم همینطور +تو برو دنبال تقویت کننده بگرد. من و این آقا انجامش میدیم. -اوکی. و رفتن. من هم در حالی که داشتم میرفتم سمت کابین خلبان یه لحظه واستادم. احساس کردم که باید این رو از اون ها بپرسم. بلند داد زدم: هی. کسی اینجا پزشک هست؟ |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول