پاسخ به: اتاق فکر طراحی داستان گروهی | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Anis دوشنبه، ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ (۱:۴۱) | |||
یکی ناله و فریاد های منو شنید و اومد بالای سرم. مرد قد بلندی بود که به نظرم اومد زورش هم زیاد باشه سبیل پرپشتی هم داشت که باعث میشد گنده تر بنظر بیاد! خم شد و زور زد تا چیزی که روم بود (حالا بنظرم میومد تیکه های هواپیما باشه!! ) رو بلند کنه ولی نتونست قدشو راست کرد و اطرافو از نظر گذروند و رو یه نقطه ثابت موند و داد زد آهاااای، آهااای پسر بیا اینجا. صدای پای پسره رو میشنیدم که داشت میدوید سمت ما. نزدیک تر که شد پرسید چی شده و در این موقع منو دید قبل از اینکه مرد بهش جواب بده اومد سمت من و از طرف دیگه تیکه ی هواپیما گرفت و با اون مرد بلند کردنش. درحالیکه داشتن اونور رو زمین میذاشتنش مرده اسم پسره رو پرسید اونم گفت اسمش رامبده. رامبد! اسم بامزه ای به نظرم اومد و فک کردم که کسی که اسمش رامبد باشه من یه پسر تپل قد کوتاه تصور میکنم نه یکی مثل ایشون که قد بلند بود! درحالیکه اونا مشغول بودن سعی کردم بلند شم اما پام به شدت درد میکرد و درد دستم هم شدید تر بود و باعث شد فک کنم شکسته! دوباره اون مرد و رامبد اومدن سمت من و بلندم کردن. وقتی بلندم کردن لاشه ی هواپیما رو دیدم و تیکه هایی که اینور اونور افتاده بودن! خب پس حدسم درست بود. تو هواپیما بودم و هواپیما سقوط کرده بود! ولی... ولی خانوادم کجا بودن! تنها بودم؟ یا همراه خانوادم یا دوستام بودم؟ سردرگم بودم و فکرم هزار راه میرفت! حالا تو این اوضاع به کی میتونستم اعتماد کنم؟! از کی میتونستم کمک بخوام؟ به رامبد و اون مرد نگاه کردم میتونستم بهشون اعتماد کنم و کمک بخوام؟ از یه طرف هم درد پا و دستم کلافه ام کرده بود! احساس کردم دنیا داره رو سرم خراب میشه! خدایا آخه این چه وضعیه! نه عقلم درست کار میکنه نه پام نه دستم! خب یه بار میکشتی منو و تموم... نه ... باید قوی میموندم نباید ضعف نشون میدادم . تو همین فکرا بودم که منو زمین گذاشتن . گفتم خیلی ممنونم که کمکم کردید. اونا هم با لبخند جوابمو دادن و مرده شروع به بررسی پام کرد. منم لبخند زدم آره من قوی بودم و حالا با اینکه شرایطم خیلی بد بود قرار نبود مثل دخترای سوسول تسلیم شم و ناله کنم باید قوی میموندم و درست فکر میکردم. -اسمت چیه؟ سوال مرد باعث شد از فکر بیام بیرون نفس عمیقی کشیدم و گفتم : انیس، ممنون بابت کمکتون. -فک کنم پات شکسته. -شما دکترید؟ -نه ولی یه چیزایی بلدم، باید فعلا پاتو ببندم. -ممنون. پای شکسته! فک میکنم حداقل یه ماه وقت میبرد تا خوب شه! وقتی کارشون تموم شد خدافظی مختصری کردیم و اونا رفتن. درحالیکه نشسته بودم دور و برم رو نگاه کردم. کلی زخمی اونجا بود و تیکه های هواپیما دور و بر افتاده بودن. جلوم آب بود که بنظرم اومد حتما اقیانوسه و پشتم با فاصله شاید صد ، دویست متری جنگل! قیافه کسایی که میدیدمو نگاه کردم هیچکدوم آشنا نبودن. همینجوری که داشتم نگاه میکردم با یه دختر جوون چشم تو چشم شدم. من نمیشناختمش اما از تغییر قیافش فهمیدم انگار اون منو میشناسه! سالم بود فقط پاش زخمی شده بود که سطحی بود و یه قسمت از سرش انگار باد کرده بود. پاشد و به طرفم اومد. به دو متریم که رسید گفت: " سلام چطوری؟ راستش فک کردم مُردی خوشحالم که زنده میبینمت!" خب اینجوری که حرف میزد انگار آشنا بودیم ولی نه خیلی چون اگه با یکی دوست باشی وقتی ببینی برخلاف فکرت زنده است بغلش میکنی و گریه میکنی! - سلام. خوب نیستم ولی زنده ام! -خوب میشی. تصمیم گرفتم بهش اعتماد کنم شاید میتونست کمکم کنه! - ببخشید من حافظه ام دچار مشکل شده نتونستم بشناسمت. - من کنارت نشسته بودم تو هواپیما. -اِ چه خوب! کسی همراه من بود؟ با کی بودم ؟ - هیچکی! تنها بودی! نفس راحتی کشیدم خیالم راحت شد لااقل حالا نگران نبودم که خانوادم آسیب دیده باشن و فقط مشکلات خودم مونده بودن. - خدا رو شکر. خیلی ممنونم خیلی. -خواهش میکنم. -میشه یه خلاصه بگی چی شده؟ ما کجا داشتیم میرفتیم و چرا اینجاییم؟ و دختره یه توضیح کوتاه داد بهم تموم که شد گفتم :" پس یه جزیره ناشناخته وسط اقیانوس... احیانا کسی سعی کرده تماس بگیره ؟ " - آره من خواستم ولی گوشیم آنتن نمیده! - هوم طبیعیه بالآخره وسط اقیانوسیم پس باید منتظر نیروهای امداد باشیم... و سکوت کردیم بعد یکی دو دقیقه یادم افتاد اسمش رو نپرسیدم! و گفتم : راستی اسمت چیه؟ -نازی. -منم انیسم. -خوشوقتم. و من لبخند زدم. خب اینجا منتظر میموندیم تا نیروهای کمکی از راه برسن! |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول