پاسخ به: من و بارسا | |||
---|---|---|---|
نویسنده: The Blaugrana Mist جمعه، ۱۲ شهریور ۱۳۸۹ (۱۶:۰۸) | |||
ساعت 12 و خورده ای بود، داشتم اهنگ گوش می دادم که تصمیم گرفتم برم بخوابم که اگه فردا دیر بیدار میشم ویکی همه صبحونه رو تنهایی می خوره....! داشتم تو تخت غلط میزدم که یه صدا هایی از بیرون اومد! پاورچین رفتم دستگیره درو پیچوندم...کلمو بین از لای در بردم بیرون بعد دیدم چند نفر تو راهرو وایستادن دارن پچ پچ میکنن؛ دیدم دنی اروم داد زد: اووردم!! اووردم!! کنجکاو شدم ببینم چی داره میگه اخه؟؟ اروم آروم رفتم جلو دیدم-زرشک- جرارد و ویکی هم پیششن!!! داشتم میرفتم جلوتر که یه هو احساس کردم زیر پام یه ماده ی مرطوب و نرمه تازه دو زاریم افتاد که پامو گذاشتم تو گلدون!! اومدم سریع پامو در بیارم که فرتی گلدونه افتاد!!! خیلی صداش بلند نبود، فکر نکنم کسی بیدار شده باشه، فقط دنی و جرارد فهمیدن که من اونجام جرارد گفت: کی اونجاس؟؟ خودتو نشون بده؟؟؟ دنی پشت سرش گفت: فکر کنم دزد شبه!! من: اون که تویی ویکی: حالا بس کنین!!آرین تو اینجا چی کار میکنی؟؟ من: بابا اونقدر سرو صدا می کنین ادم بیدار میشه دیگه-بعد این جمله ای که گفتم، قیافم به طرز فجیعی شبیه اونایی شده بود که خیلی تابلو دروغ می گن، اخه منو با تریلی هم نمی تونسی از خواب بیدار کنی!!- فکر کنم اونا هم فهمیدن!! به هر حال در اومدم گفتم: دارین چی کار می کنین قیچی واسه چیه؟؟کسی جواب نداد نگاهمو یکی یکی رو صورتاشون گذروندم، از کسی صدایی در نیومد؛ اخرش ویکی اومد دهنشو باز کنه که جرارد یه سیخونک مجکم بهش زد اونم دهنشو بست!! من در حالیکه داشتم مثله نوزادا پاهامو می کوبوندم زمین: بابا یکی به من بگه اینجا چه خبره !! وگرنه میمرم به کاپیتان میگما با این تهدیدی که کردم اخرش دنی به حرف اومد: اگه قول بدی به کسی نگی بهت میگیم !! من:باشه !! باشه!! جرارد که انگار یکی انداخته دنبالش؛ تند تند گفت: میخوایم موهای کاپیتانو کوتاه کنیم!! من : هان؟؟ جرارد: میخوایم موهای کاپیتانو محض شوخی با قیچی ببریم!! من: هان؟؟ جون من؟؟ :201: چه باحال!! منم میام!!! اون سه تا: ویکی: مطمئنی نمی زنی زیرش؟؟ من: آره بابا تا اخرش هستم!! جرارد: خوب بیا این قیچییو بگیر!! بعد قیچیو محکم گذاشت کف دست من!! من: آرایشگریم خوب نیستا می خوای دنی ببره !!! ها؟؟؟ دنی : دزدای شب که بلد نیستن ارایشگری کنن من:خوب حالا توام!! لووووس ویکی: نه دیگه خودت گفتی تا اخرش هستی!! من: حالا من یه چیزی پروندم شما جدی نگیرین جرارد از تو جیبش 3 تا جوراب دراوورد و بین بقیه پخش کرد!! من رومو کردم به جرارد: منم ازینا میخوام یه دونه هم بدین به من!! جرارد: نه این ماله خودمه من: تو که درازی بابا چه با این چه بدون این معلوم خودتی ویکی: هوی!!با یزرگتر از خودت درس صحبت کنا !! دیر اومدی تو نقشه نبودی ازینا هم نداری!! جرو بحث نداره برو تو دنی و جرارد اینجا نگهبانی میدین،منم اول راهرو، بقل اتاق پپ که اگه کسی اومد زود تر خبر بدم!! من: راحتی، نه؟؟ میخوای بشینی اینجا چایی بخوری بعد کارلس که از اتاقش اومد بیرون از تو بپرسه اینا از کدوم طرف رفتن؟؟ دنی: اگه می خواین من حاضرم این کارو انجام بدم ها؟؟ جرارد: بسه بابا برو تو حرف نزن!! من دیگه با شجاعت تمام درو باز کردم فقط یه تخت تو اتاق بود!! اروم رفتم بالا سر تخت، قیچیو از تو جیبم در اووردم یه تار مو شو پیدا کردم، با خودم گفتم: عجب جنسی هم داره لا مصب!! بعد یه خورده تهشو زدم، گذاشتم تو جیبم!! اومدم دسته ی بعدی رو ببرم که یه هویی چشاشو باز کزد!! من نمی دونسم چی کار کنم هول شدم قیچیو فشار دادم یه دسته ی نسبتا بزرگ از موهاش جدا شد!! کاپیتان از جاش بلند شد منم خشکم زده بود، نمی دونسم باید چی کار کنم!! سرمو برگردونرم دم درو نگاه کنم که به دنی و جرارد بگم، دیدم اونا هم نیستن!! اصلا نفسم درنمی یومد تموم بدنم یخ زده بود!! هر چی به در اشاره کردم تا بگم دنی و جرارد منو اغفال کردن صدام در نمی یومد...! خلاصه کاپیتان یه نگاهی به موهاش کرد بعد قیچیو تو دست من دید هیچی دیگه افتاد دنبالم، منم دو تاپ پا داشتم یه ده بیستایی هم قرض کردم، فرار.............! تازه فهمیده بودم، داغ بودم چه غلطی کردما!!! خلاصه هر چی داد میزدم من نبودم به خدا!! اونا گفتن!! کو گوش شنوا!! کاپیتانم که قهرمان دو سرعته اصلا!! هر کاری کردم نتونسم از دستش فرار کنم!! خلاصه یه جا گیرم انداخت!! بعد با مشت و لگد افتاد به جونم!! همه هم دیگه از اتاقاشون اومده بودن بیرون منو نگاه می کردن!! پپ هم اومد بیرون می گفت چه خبرتونه؟؟ مگه شما فردا پرواز ندارین؟؟ کاپیتان هم موضوعو براش گفت، حالا هر چیم من میگفتم کار من نبوده مگه قبول می کردن؟؟ هر چیم گفتم، اون سه تاپیداشون نشد که نشد!! نتیجه اخلاقی: شما که شانس ندارین، شب وقتی صدا های مرموز میشنوین برین بخوابین؛ نمی خواد ماجراجویی کنین!! پی اس: ببخشید زیاد شد!!! |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول