پاسخ به: بحث آزاد در مورد بارسا | |||
---|---|---|---|
نویسنده: frederic*chopin _چقبل از ظهرTEمTRIN۸ | |||
عکاس جایش پشت دوربین است ...! آقای مربی ... سلام هر چی سعی کردم بازی امشب رو بیاد بیارم و بنویسم نشد ... فقط خواستم بگم وقتی اومدی ... خیلیا به فکرت دل بستن و ب حرفات چشم دوختن ... ب امیدی ک اینجا بارساست ... معبد فوتبال دنیا ... مالکان توپ گرد و مستطیل سبز ... ! همه میگفتن اینجاست ک فوتبال رو هنر میدونن و هنرمنداش سریالی سراسر لذت رو هفته ب هفته ، قسمت ب قسمت، جام ب جام ، تقدیم منتظراش میکنن و... اونا هم ضربه ب ضربه ، حرکت ب حرکت و امتیاز ب امتیازش رو نوووش ... اینجا بارساست ...رخشی ب قدمت 100 سال و سیمرغی ب وسعت قلب تمامی طرفدارانت ... اینجاست ک فراتر از هر آنچه باشگاه نامیده شده و هرآنچه فوتبال دیده شده را ب نمایش گذاشته... بیا ای مربی افسار ازآن تو ... بتاز ک فصل تابیدن است ... مربی .. ... تمام این دو سال ، این همه عاشق واس تیمت عرق ریختن و اشک ...ضربان قلبشون با ضربات ستاره هات هماهنگ شد و ساعتهاشون با زمان بازیهات... روزها رو ب عشق قرار هفتگی گذروندن و لحظه ی دیدار رو پای جعبه ی جادوییشون غرق در هیجان و استرس و امید سپری کردن .... با بردهات شاد شدن و طوری از زمین رها، ک دیگ نخوان برگردن ... با شکست هات شکستن وصدای خورد شدن استخوان هواداریشون سراسر این کره ی خاکی رو گرفت ... هر روز رو با دو رنگ خاطره انگیز پیرهنت شروع کردن و با سرود آخر بازیهات تمام ... اما ... نه .... اون چه ک همه میخواستن رو تو نمیخواستی ...انگار وعده ی دیدار و قرار با یار، دیگ عطر سابق رو نداشت ...سریالی شده بود ک کارگردانش فصل های قبل اون رو ندیده بود ... اما ب احترام اسم و تاریخ این دو رنگ ... مردمش دم نزدند ... عاشقانش اعتماد کردند و صبر ... و فرو بردند هر آنچه فریاد اعتراض به تلخی احساسات غریب این دو سال بود ... صبر کردند ک : اگر مالک توپ نبودیم، صاحب نتیجه باشیم ... اگر قرارها زیبا نبود، دست پیروزیمون همیشه بالا بود ... و اگر مستطیل سبز لذتی نداشت ، مستطیل چند رنگ نتایج، سنگینی عددش سمت ما بود ...! خُب میگذشت، ولی خوب نه ...! آقای مربی ... حالا چه مانده جز تمام آنچه حسابت را از زرق پول پُر کرد و دل هواداران را از درد غم ... حالا چه مانده غیر از ساعتها وقت رفته و خطها کامنت مانده،... برای بازخوانی تاریخ این همه ظلم ... ک حتی نمیشه یک بازنده ی سرافراز بود ... بگذریم ... آقای مربی ... شاید الان توو هتل یا خونه ات زیر دوش باشی شایدم ناراحت از جامی ک از دست رفت ... آره تو نمیشنوی .. ولی ... خیلی از چشما خیس شد و خیلی از قلب ها شکست ... اما نه مربی ...انگار ک این پیراهن ب تنت زار میزد و تو تووش گم بودی و نتونستی سر از آستین در بیاری ... مارِ آستین این عشق شدی و ندیدی ک کمترین حضور تاریخ نیوکمپ رو دوباره ب رنگ عشق حمایت هوادارن موزاییک کردند ... گم شدی توو این همه حضور و لال شدی توو این همه فریاد و غرق شدی توو موج آتشفشان این حضور آبی و اناری ...! نه پسر... تو هنوز مرد نشدی ک بیدار کنی تاریخ مست ب خواب رو یا بدوش بکشی بار این همه چشم پُرآب و پدری کنی این همه دل تا صبح خراب رو ...! نه کار تو نبوده و نیست ... اما ای کاش... لا اقل این ترس تو پادشاه رو از اسب سفید آقایی و تاج تا ابد طلای پادشاهی ب زیر نمیکشید ..! نه انگار تو ساخته ی این کار نبودی ... نه ... تو اصلا مربی نبودی .. پس آقای والورده ...! پول عشق هوادار و وعده ی جام و طلای پادشاه و عمر این همه جوون بیدار رو بردار و برو ... برو مثل قدیما عکس بگیر ... ک شاید تو نباید در قاب تاریخ بارسلون باشی ... عکاس جایش پشت دوربین است ...! |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول