پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Ramona یکشنبه، ۶ مهر ۱۳۹۳ (۲۱:۴۹) | |||
نقل قول Love Argentina نوشته:چقدر ترسو تشریف دارین شما من و فک و فامیلامون یه بار رفتیم روستا،مار دیدیم توی یکی از اتاقای اونجا(البته من پایین بودم ندیدم) هیچی دیگه همین تابستون توی تیر هم رفتیم روستا(سر راه رفتن یه دونه مار سمی وحشتناک و زخمی گیر کرد به ماشین،شوهر عمه ام و مامان بزرگم کشتنش،گفتن مار نباید زخمی باشه)توی اتاق کناریش قشنگ 3 یا دو شب خوابیدیم من بودم و مامان و عمه و مامان بزرگم عمه ام دید من خوابم نمیبره باهام اسم فامیل بازی کرد || شبم رفتم دست مامانمو محکم گرفتم، خوابیدم توی خونه ی مــــــــــــــــــــــــــــــــار دار خوابیدم (از ترس و لرز فاکتور بگیرین:دی)،تازه خون مار هم دیدم(همون که گفتم توی راه گیر کرده بود) اونوقت از یه موش میترسین چ ربطی ب ترس داره عزیزم موش خیلی کثیفه فضله هاشم زیاده با عرض معذرت کاغذم میخوره ب قول آقای رضایی اگه ی شب اونجا میموند اتاقم ب گند کشیده میشد مار خطرناکه کثیف نیس درضمن اگه کسی جایی ک مار داره نخوابید بش نمیگن ترسو یا کسی ک خوابید بش نمیگن شجاع نقل قول ﺍﻭﻻ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻣﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪ، ﻣﺴﻠﻤﺎ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻦ ﺑﯿﺎﻥ، ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ! ﺛﺎﻧﯿﺎ ﻣﻮﺵ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﺸﺖ. ﺟﻔﺘﺶ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻣﯿﺎﺩ. شما هم جزء مجریان طرح اذیت کردن ملتید؟ |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول