پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: زهرا شنبه، ۳ آذر ۱۳۹۷ (۹:۲۲) | |||
یکی ما رو لو داد.آلمانی ها فهمیدن که کمپ پارتیزانا کجاست. جنگل و راه های ورودی به اون رو از همه طرف زیر نظر گرفتن.ما بین بیشه ها وحشی قایم شده بودیم. باتلاق ها مارو نجات میدادن ، دشمن وارد باتلاق نمیشد ، گیر میکرد و زمین گیر میشد؛ باتلاق هم ماشین آلات و هم نیروها رو قورت میداد. چندروز حتی گاهی اوقات هفته ها ما تا زیر گلو تو آب فرو میرفتیم. یک زن بیسیم چی با ما بوداخیرا زایمان کرده بود ، کودک گرسنه بود و شیر میخواست اما مادر خودش هم گرسنه بود شیر نبود و نوزاد گریه میکرد دشمن نزدیک بود ، با سگ ها ، اگه سگ ها صدایی میشنیدن ، همه مون میمردیم.گروهمون حدود سی نفر بود میفهمید؟ بلاخره تصمیم گرفتیم ، هیچکس جرئت نکرد دستور فرمانده رو منتقل کنه. اما مادر خودش قضیه رو حدس زد :قنداق نوزاد رو تو آب فرو برد و مدت زیادی همونجا نگه داشت! نوزاد دیگه گریه نمیکرد...هیچ صدایی نمیومد ما نه میتونستیم سرمون رو بالا بگیریم نه میتونستیم تو چشمای مادر نگاه کنیم نه تو چشمای همدیگه ... جنگ چهره زنانه ندارد - سوتلانا آلکساندرونا آلکسیویچ |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول